نقش خودمون تو تقویت مغز: وقتی شرکت‌کننده‌ها قهرمان قصه میشن!

بیا با هم درباره یکی از موضوعات خیلی جالب این روزا حرف بزنیم: تقویت مغز با کمک تکنولوژی و اونم به‌شکل خونگی و خودمون‌تنها! شاید اولش برات عجیب باشه ولی دنیا داره میره سمت اینکه هرکسی خودش قهرمان داستان سلامت مغزش باشه، نه فقط یه سری دکتر و درمانگر.

توی این روش‌های جدید که بهشون میگن “Neuroempowerment” (یعنی قدرت دادن به خودمون برای مدیریت و تقویت مغز و رفتارمون)، تاکید زیادی روی سه تا موضوع روانشناسی مهم وجود داره: “خودکارآمدی” (Self-efficacy یعنی باور اینکه خودت واقعاً از پس کارها برمیای)، “خودتعینی” (Self-determination یعنی حس اینکه خودت می‌تونی تصمیم بگیری و کنترل ورودیای زندگی‌تو در دست بگیری) و “عاملیت” (Agency یعنی اینکه حس کنی واقعاً نقش فعالی توی زندگی و بهبود خودت داری). اینا سه تا پایه اصلی هستن که باعث میشن آدم اصلاً حاضر بشه دست به کار بشه و دنبال بهبود خودش بره.

الان با پیشرفت تکنولوژی‌های پوشیدنی و موبایلی، کار آسون‌تر هم شده. مثلاً دستگاه‌هایی هستن که بهشون میگن Neurofeedback یا Biofeedback. اگه با این واژه‌ها آشنایی نداری: “Neurofeedback” یعنی دستگاه‌هایی که اطلاعات مغزتو (مثل امواج مغزی) می‌گیرن و به خودت نشون میدن تا یاد بگیری مغزتو بهتر کنترل کنی؛ “Biofeedback” هم تقریباً همین کار رو با اطلاعات بدن مثل ضربان قلبت انجام میده. این‌جور وسایل سبب می‌شن تو لحظه بدونی بدنت یا ذهنت چه وضعیه و واکنش نشون بدی و مثلاً به روش درست‌تر نفس بکشی یا ذهنتو آروم کنی.

داستان جالب اینه که این فیدبک زنده به آدم کمک می‌کنه سیگنال‌های ناخودآگاه بدنشو با آگاهی خودش تطبیق بده. یعنی شاید بدن واکنش نشون بده ولی تو متوجهش نباشی، اما این ابزارها سیگنال رو میارن رو صحنه، تو هم یاد می‌گیری اون رو بفهمی و کم‌کم مستقل‌تر رفتار کنی. اسم علمی این حالت رو میگن “خودتنظیمی” یا Self-regulation.

واقعاً وقتی این سیستم‌ها رو طوری طراحی کنن که بهت آزادی عمل بدن و حس کنی داری قوی‌تر می‌شی و خودت داری پیشرفت رو رقم می‌زنی، هم انگیزه‌ات بیشتر میشه و هم احتمال موندن تو مسیر خیلی بالاتر میره. یعنی دیگه صرفاً یه درمانگر و آموزش‌دهنده وسط نیست که بگه چی کار کن، خودت شریکی فعال تو ماجرا می‌شی. این باعث میشه نه‌تنها درمان شخصی‌تر و حتی خودگردان‌تر (یعنی Self-directed) باشه، بلکه مقیاس‌پذیر هم بشه و هرکس تو خونه خودش با کمترین امکانات بتونه شروع کنه.

نکته مهم اینه که پژوهش‌های این حوزه باید نگاهشون رو عوض کنن؛ یعنی شرکت‌کننده‌ها فقط آدم‌های منفعل نباشن که روشون آزمایش میشه، بلکه باید خودشون تو ساخت این مسیر خودشون همکاری کنن. یجورایی “هم‌سازنده” (یعنی Co-constructors) ماجرای رشد و تغییرشون باشن.

این مدل تازه خیلی فراتر از روش‌های قدیمی و درمانگرمحور حرکت می‌کنه و میگه آدم‌ها خودشون باید وسط میدان باشن، ابزارها و حمایت دیجیتال هم وظیفه دارن حس خودمختاری و پیوستگی و مهارت رو در آدم تقویت کنن.

در کل، اگه بخوایم خلاصه کنیم، مسیر Neuroempowerment یعنی همون تقویت مغز و ذهن با تکنولوژی، خیلی روی خودآگاهی (یعنی توجه و شناخت نسبت به حالت واقعی بدن و ذهن) و عاملیت تاکید داره و می‌خواد یه تغییر معنادار، هم تو آدمای عادی و هم تو بیماران، ایجاد کنه. وقتی تکنولوژی، روانشناسی و علم اعصاب با هم ترکیب بشن، میشه کلی اتفاق خوب رو به سادگی تو خونه‌ها تجربه کرد! پس اگه بهت گفتن تکنولوژی قراره فقط زندگی رو سخت‌تر کنه، بدون که مسیرش خیلی هم می‌تونه empowering باشه!

منبع: +