مدیران جدید اغلب هنگام تلاش برای نفوذ بر رهبران ارشد با چالشهایی روبرو میشوند، زیرا پویایی قدرت و تفاوت جایگاه میتواند دلهرهآور باشد. با این حال، درک علم رفتار اجتماعی و اتخاذ عادات استراتژیک میتواند به رهبران جوان قدرت دهد تا به طور مؤثر صحبت کنند و شنیده شوند. این مهارتها نه تنها نفوذ آنها را در میان رهبران ارشد افزایش میدهد، بلکه به هماهنگی تیمها و پیشرفت سازمانها نیز کمک میکنند.
ورود به نقش مدیریتی یک نقطه عطف هیجانانگیز است، اما چالشهای خاص خود را به همراه دارد – به ویژه هنگامی که صحبت از تأثیرگذاری بر رهبران ارشد میشود. مدیران جدید اغلب خود را در حال پیمایش یک سلسله مراتب پیچیده میبینند و ایدههای خود را با انتظارات تیمهای خود و مقامات بالاتر متعادل میکنند. خبر خوب این است که علم رفتار اجتماعی، استراتژیهای عملی برای غلبه بر این موانع ارائه میدهد. با تسلط بر دو عادت کلیدی – ارزیابی مجدد و پرداختن به تفاوتهای جایگاه – مدیران جدید میتوانند با اعتماد به نفس ایدههای خود را به اشتراک بگذارند و از رهبران ارشد حمایت کسب کنند.
قدرت و نفوذ مدیران خط مقدم
مدیران خط مقدم نیروی قابل توجهی در اکثر سازمانها هستند و به طور جمعی اکثر کارمندان را مدیریت میکنند. آنها اغلب بهترین درک را از عملیات روزانه دارند و به طور منحصر به فردی برای شناسایی زمینههای بهبود قرار گرفتهاند. با این حال، با وجود این نفوذ بالقوه، بسیاری از مدیران جدید به دلیل ترس از رد شدن یا درک شدن به عنوان عبور از مرزها، از صحبت کردن دریغ میکنند. این بیمیلی ناشی از واکنش ذاتی انسان به عدم تعادل قدرت است که میتواند باعث ایجاد احساس آسیبپذیری و اضطراب شود.
شکاف جایگاه: چرا صحبت کردن دشوار است
هنگام تعامل با رهبران ارشد، مدیران جدید ممکن است «تفاوت جایگاه» را تجربه کنند – یک مانع روانی ناشی از تفاوتهای درک شده در اقتدار یا سلسله مراتب. صحبت کردن میتواند خطرناک باشد زیرا پویایی قدرت موجود را به چالش میکشد. علاوه بر این، حتی زمانی که مدیران شجاعت ابراز ایدههای خود را پیدا میکنند، این ایدهها ممکن است همیشه به خوبی پذیرفته نشوند. رهبران ارشد ممکن است پیشنهادات مستقیم را به عنوان تهدیدی برای جایگاه یا استقلال خود تفسیر کنند که منجر به مقاومت یا رد میشود.
دو عادت که ارتباط بهتر را تقویت میکنند
خوشبختانه، راههای عملی برای پر کردن این شکاف وجود دارد. با استفاده از عادات زیر، مدیران جدید میتوانند ایدههای خود را به طور مؤثر به گونهای ارائه دهند که با رهبری ارشد طنینانداز شود:
- ارزیابی مجدد: تغییر چارچوب موقعیت
ارزیابی مجدد شامل تغییر دیدگاه شما در مورد یک موقعیت بالقوه منفی برای دیدن آن در نور مثبتتر است. به جای تمرکز بر ترس از صحبت کردن، مزایای بالقوهای را که ایدههای شما میتواند برای سازمان به ارمغان بیاورد در نظر بگیرید. به عنوان مثال، به جای اینکه ورودی خود را اختیاری بدانید، آن را به عنوان مسئولیتی مرتبط با نقش رهبری خود ببینید. این تغییر طرز فکر میتواند اضطراب را کاهش دهد و انگیزه برای به اشتراک گذاشتن افکار شما را افزایش دهد.
علاوه بر این، قرار دادن ایدههای خود بر اساس حقایق و دادهها به جای نظرات میتواند آنها را قانعکنندهتر کند. حقایق کمتر احتمال دارد که رد شوند و پایه محکمی برای بحث فراهم میکنند.
- به تفاوت جایگاه بپردازید
برای اطمینان از اینکه ایدههای شما به خوبی دریافت میشوند، مهم است که شکاف جایگاه را تصدیق و پیمایش کنید. یک رویکرد موثر، ارتقای حس جایگاه رهبر ارشد با درخواست نظر آنها است. به عنوان مثال، به جای ارائه ایده خود به عنوان یک راه حل قطعی، آن را به عنوان یک سوال مطرح کنید: “من متوجه فرصتی برای بهبود در فرآیند ما شدهام. من چند پیشنهاد دارم – آیا دوست دارید آنها را بشنوید و نظرات خود را به اشتراک بگذارید؟”
ارائه گزینهها به جای یک توصیه واحد نیز میتواند حس استقلال رهبر را افزایش دهد. به عنوان مثال، میتوانید دو راه حل بالقوه پیشنهاد دهید و از آنها دعوت کنید تا راه حلی را انتخاب کنند که با دیدگاه آنها مطابقت دارد. این رویکرد مشارکتی نه تنها تهدیدهای درک شده را کاهش میدهد، بلکه حس مشارکت را نیز تقویت میکند.
مثال عملی: شنیده شدن صدای شما
تصور کنید که در حال انجام مصاحبههای استخدامی هستید و متوجه میشوید که متن فعلی در شناسایی کاندیداهای قوی موثر نیست. به جای اینکه رک و پوست کنده بگویید که متن نیاز به اصلاح اساسی دارد، میتوانید بگویید:
“من متوجه شدهام که متن مصاحبه ما ممکن است اطلاعات کافی برای تصمیمگیریهای استخدامی مطمئن را ارائه نکند. من در مورد چند راه که میتوانیم آن را بهبود بخشیم، فکر کردهام – آیا دوست دارید آنها را با شما به اشتراک بگذارم و بازخورد شما را دریافت کنم؟”
این عبارت چندین هدف را محقق میکند: مسئله را برجسته میکند، راهحلها را پیشنهاد میکند و همکاری را دعوت میکند، در حالی که به اقتدار رهبر ارشد احترام میگذارد.
چرا این عادات مهم هستند
توانایی صحبت کردن و شنیده شدن برای هر رهبری، صرف نظر از رتبه، بسیار مهم است. با درک پویایی روانی موجود و اتخاذ استراتژیهای ارتباطی متفکرانه، مدیران جدید میتوانند به طور معناداری در سازمانهای خود مشارکت کنند. این عادات نه تنها به ایدهها کمک میکنند تا کشش پیدا کنند، بلکه هوش هیجانی و تعهد به کار تیمی را نیز نشان میدهند – ویژگیهایی که رهبران ارشد برای آنها ارزش زیادی قائل هستند.
حرکت به جلو با اعتماد به نفس
رهبر جوان بودن به معنای سکوت نیست. با تغییر چارچوب چالشها و ارائه ایدهها با حساسیت به سلسله مراتب، مدیران جدید میتوانند تأثیر خود را به حداکثر برسانند و به موفقیت سازمانی کمک کنند. با گذشت زمان، این مهارتها اعتماد به نفس را ایجاد میکنند و پایه محکمی برای رشد رهبری بلندمدت ایجاد میکنند.
اگر به خواندن کامل این مطلب علاقهمندید، روی لینک مقابل کلیک کنید: fast company