شاید تا حالا براتون سوال شده باشه که چرا بعضی از دانشجوها دوست دارن تو برنامههای توسعه روستاها شرکت کنن، یعنی همون آباد کردن روستاهایی که زندگی سنتی دارن و نیاز به کلی امکانات هست. حالا یه تحقیق خیلی باحال اومده دقیقاً این موضوع رو بررسی کرده و سراغ دانشجوهای چینی رفته که تو برنامهای به اسم «دانشآموختگان فورونگ و احیای روستاها» تو استان هونان شرکت داشتن.
اول یه توضیح کوچیک بدیم: این تحقیق اومده بر اساس یه مدل روانشناسی به اسم Theory of Planned Behavior یا TPB کار کرده؛ تئوری رفتار برنامهریزی شده یعنی مدلی که میگه رفتار آدما رو چند تا عامل مثل نگرش خود آدم، تصورش از نظر بقیه (که میگن بهش subjective norm) و باور فرد به اینکه میتونه موفق بشه یا نه (که بهش perceived behavioral control میگن)، مشخص میکنه. خلاصه یعنی چی؟ یعنی اینکه چه فکری دربارهی اون کار داری، چقدر فکر میکنی بقیه انتظار دارن انجامش بدی، و چقدر به خودت مطمئنی که میتونی از پسش بربیای.
حالا تو این تحقیق، اومدن روی ۶۳۴ تا دانشجو پرسشنامه ریختن! کلی داده جمع کردن و با روشهایی مثل SEM (یعنی روش مدلسازی معادلات ساختاری، ابزاری برای تحلیل روابط آماری بین متغیرها)، تحلیل میانجی و DEMATEL (یه روش برای پیدا کردن تاثیر متغیرها رو همدیگه)، بررسی کردن چه عواملی باعث میشه دانشجوها تو این کار مشارکت کنن یا نکنن.
نتایج خیلی جالب بودن: اولاً اینکه هم عوامل شخصی و هم اجتماعی روی علاقه و اشتیاق دانشجوها تاثیر میذاره. مثلاً دخترها، اونایی که اهل شهر بودن (نه روستا)، کسایی که تو رشتههای علوم انسانی یا علوم اجتماعی میخونن، دانشجوهای مدارج بالاتر دانشگاه و اونایی که علاقهی بیشتری به موضوعات سیاسی دارن، خیلی بیشتر علاقه نشون دادن تو این کارها شرکت کنن.
یکی دیگه از پیداهاشون این بود که آگاهی و شناخت درباره احیای روستا (رural revitalization cognition) خیلی مهمه. یعنی هر چی دانشجوها بیشتر بدونن این روستاها چطوری میتونن تغییر کنن و چه فرصتهایی هست، هم دید بهتری پیدا میکنن، هم بیشتر تمایل دارن مشارکت کنن. این عامل رو حتی بهعنوان یه «محرک مرکزی» تو کل سیستم انگیزشی معرفی کردن!
اما سه تا عامل دیگه هم خیلی مهم بودن: نگرش رفتاری (یعنی اینکه خود فرد چه حس مثبتی نسبت به مشارکت تو روستا داره)، هنجار ذهنی (همون subjective norm یعنی چقدر فکر میکنه بقیه مثلاً خانواده و دوستاش ازش این انتظار رو دارن)، و باور به کنترل رفتاری یا همان perceived behavioral control (یعنی آدم فکر کنه “من از پسش برمیام!”). هر چی این سه تا قویتر باشن، احتمال اینکه دانشجو بخواد داوطلب بشه زیادتره. مخصوصاً هنجار ذهنی و کنترل رفتاری تاثیر خیلی بیشتری داشتن.
تحقیقات نشون داد این سه عامل اصلاً نقش واسطه رو هم دارن؛ یعنی شناخت درباره برنامه احیا روستا روی این سه تا تاثیر میذاره و اینا هم در نهایت باعث میشن آدم مشتاقتر باشه بره وارد ماجرا بشه.
خب حالا نتیجه؟ به طور خلاصه، هر چی سطح اطلاعات و آگاهی دانشجوها رو درباره برنامههای احیای روستا بیشتر کنیم، حمایت اجتماعی مثلاً از طرف دانشگاه یا خانواده قویتر بشه و دانشجو هم حس کنه “میتونم از پسش بربیام”، قطعا دمش گرمتر میشه که تو این کارها فعال باشه. این نکتهها برای کسایی که برنامهریز سیاستهای دولتی یا برنامهنویس پروژههای اجتماعی هستن هم خیلی کاربردیه و کمک میکنه برنامههای هدفمندتر و جذابتری راه بندازن.
پس نتیجه اخلاقی همینه: آگاهی بیشتر، حمایت جمعی و باور به خود میتونن کلیدهای طلایی آباد کردن روستاها توسط همین نسل دانشجویی باشن!
منبع: +