یه دنیای رنگارنگ و عجیب با Sword Of The Sea، ساخته‌های کارگردان بازی Journey

اگه بازی Journey رو تجربه کردی یا اسمش رو شنیدی، قطعاً ذهنت هنوزم تو اون فضاهای مینیمال و خاصش گیر کرده! حالا سازنده همون بازی مشهور، مت نوا (Matt Nava)، برگشته با یه اثر عجیب‌تر، پررنگ‌تر و خلاقانه‌تر به اسم Sword Of The Sea؛ یعنی “شمشیر دریا”! اگر دلت یه سفر رویایی و فراتر از واقعیت می‌خواد، این بازی دقیقاً همون چیزیه که می‌تونه ذهنت رو منفجر کنه!

ماجرای Sword Of The Sea از اونجا شروع میشه که مت نوا، بعد Journey اومد یه استودیو جدید به اسم Giant Squid Games راه انداخت و بازی‌های Abzû و The Pathless رو هم ساخت. همون سبک و سیاق خاص خودش رو حفظ کرد: طبیعت عظیم، رنگ‌های زنده و داستان‌هایی که تو هیچ رسانه دیگه‌ای نمی‌تونی تجربه‌شون کنی!

این بازی پنج سال طول کشید تا آماده بشه و تقریباً برای PS5 و PC در تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۲۵ عرضه میشه. منتقدها تستش رو روی PS5 انجام دادن ولی رو پی‌سی هم به‌زودی در دسترسه.

بی‌کلام اما پرحرف: شخصیت اصلی Wraith
تو بازی نقش یه روح عجیب به اسم Wraith رو داری؛ یعنی یار بی‌زبونی که سرش آتیش آبی داره و نیاز به هیچ دیالوگی نداره چون خودش با قیافه‌اش همه چی رو می‌گه. خیالت راحت، لازم نیست متنی بخونی! این کاراکتر یه چیزی بین گلادیاتور هوایی و یه تونی هاوک (همون اسکیت‌باز افسانه‌ای) واسه نسل بلید رانرهاست. وسیله‌ای که سوارشه یه تخته عجیب‌غریبه که هم اسکیت، هم شمشیره و واقعاً کاش یه روز تو فروشگاه Supreme پیداش کنیم!

الهام جالب: از اسکیت و موج‌سواری تا برگشت سبزی به دنیا
برخلاف ظاهر اولین نگاه، الهام Sword Of The Sea اصلاً تو تخیلات توهمی یا داستان‌های عجیب‌غریب نبوده؛ بلکه از ورزش‌های اکستریم مثل اسکیت‌سواری، موج‌سواری و اسنوبوردینگ گرفته شده — یعنی همون ورزش‌هایی که آدم‌های نترس انجامش می‌دن و یه حس رهایی و هیجان خاص داره.

اما همه‌چی فقط سرگرمی نیست. بازی یه تلنگر به واقعیت‌ها هم می‌زنه: همون‌جور که داری تو دنیاش می‌چرخی و پازل‌های ساده رو حل می‌کنی (پازل یعنی معماهای کوچیکی که تو بازی هستن)، هدفت اینه که دوباره آب رو به سرزمین خشک بازی برسونی و طبیعت رو زنده کنی. می‌بینی، یه پیام قشنگ درباره نابودی محیط زیست هم تو دل بازی هست.

محیط‌ها و vibe خارق‌العاده: از کویر تا دریای مالدیو
با اون «Hoversword» ـ یه تخته هاور (یعنی تخته‌ای که بدون تماس با زمین حرکت می‌کنه) که هم اسکیت هم شمشیره ـ تو انواع محیط‌ها می‌چرخی: از شن‌های داغ صحرا، آب‌های آبی مالدیو، برف‌های کوهستانی (حتی وسط سفیدپوشی‌های Massif Central بزن جلو!) تا خرابه‌های رومی و صحنه‌های فانتزی، بدون این که کنترل‌ها پیچیده شن. همون حس حرکت نرم و روون تو کل بازی هست، که باعث شده بازیکن حس کنه تو حالتی به اسم Flow قرار گرفته: یعنی غرق تجربه بشی و زمان رو از دست بدی (این مفهوم Flow رو اولین بار یه روانشناس مجار آمریکایی به اسم Mihály Csíkszentmihályi معرفی کرد).

یک نکته باحال دیگه این که سازندگان تاکید دارن تو بازی‌هاشون خبری از خشونت زیاد و عجیب نیست، بچه‌ها و بزرگ‌ترها راحت می‌تونن بازی کنن، ولی عمق و معناش کم نشده. به قول خودشون: “بازی‌های ما روی حرکت روون، بدون خشونت شدید تکیه دارن و برای همه سِن قابل درک و لذت بردنه.”

لحظه‌های شاعرانه و موجودات عظیم دریایی
تو یکی از مرحله‌های خاص به اسم Frozen Drifts می‌تونی یه پارکور حسابی بزنی وسط کولاک و بری روی شونه مجسمه‌های غول‌آسای دفن‌شده — همون موقع حس می‌کنی از قوانین جاذبه فاصله گرفتی! در عین حال، بعضی مراحل با موجودات دریایی عظیم مثل نهنگ‌های Megalodon، سفره‌ماهی‌ها و حتی خزندگان منقرض‌شده همراهه؛ تازه می‌تونی سوارشون هم بشی و یه تجربه هیجان‌انگیز و متفاوت داشته باشی!

حس دوست‌داشتنی اما شاید کمی تکراری
تا دلت بخواد محیط‌هاش رنگارنگ و خیال‌انگیزه، انگار زمان و مکان معنی نداره: از پشت‌بام‌های نارنجی گرفته تا حرکت بین فضاهایی شبیه استری و Assassin’s Creed (این دوتا هم بازی‌هایی هستن که رو پارکور و ماجراجویی تو شهرهای مختلف تکیه کردن). با این حال اگه طرفدار جدی داستان هستی و با گیم‌پلی تکراری حال نمی‌کنی، باید بدونی بخش‌هایی از بازی ممکنه یه کم یکنواخت به‌نظر برسه. مثلاً وقتی با یه کوسه سفید غول‌پیکر میری کوه رو خراب می‌کنی، بیشتر حس کت‌کاری دارید تا هویت معنوی! مثلاً آخرهای بازی هم که به مبارزه باس غول‌پیکر (Boss Fight) معمولی می‌رسه، شاید از بقیه تجربیات بازی فاصله بگیره.

موسیقی هم برگ برنده: آهنگساز بازی همون Austin Wintory معروفه که حتی نامزد گرمی برای موسیقی Journey شده بود. این حس نوستالژیک و عمیق رو به کل Sword Of The Sea کشیده و تو رو تو حس و حال خاصی قرار می‌ده.

فکر می‌کنی زود تموم میشه؟
بازی رو می‌تونی طی سه یا چهار ساعت تموم کنی، ولی اگه بخوای همه گوشه‌کنارها و جزئیات مخفی رو کشف کنی، تا ۱۲ ساعت هم می‌تونه طول بکشه.

نکته: بخش امکانات دسترسی (Accessibility) تو بازی خیلی محدوده. فقط چندتا گزینه تنظیمات صدا و منو و شخصی‌سازی دوربین و کنترلرز داره.

آخرش چی؟ برای کی خوبه، کی خوب نیست؟
اگه اهل سفر به دنیاهای خیالی و عجیب و تجربه کردن ماجراهایی فراتر از واقعیت و طبیعت هستی، یا از بازی‌های قبلی مت نوا لذت بردی، صددرصد Sword Of The Sea رو باید امتحان کنی. اما اگه بازی Journey رو خوشت نیومده یا بیشتر دنبال داستان پیچیده و شخصیت‌پردازی هستی، شاید این سبک خیلی واست جذاب نباشه.

در کل، Sword Of The Sea یه سفر تصویری، احساسی و فکری به جهانیه که فقط تو بازی‌ها می‌تونی پیداش کنی. یه بار ارزش امتحان داره — چه برنده بزرگ امسالش بشه، چه نه!

منبع: +