داستان جالبیه، یه راز چندصد ساله درباره فسیلها تو آلمان بالاخره حل شد! موضوع چی بوده؟ دوتا بچه پتروسور (که اسمهاشون رو گذاشتن “لاکی” و “لاکی ۲”) که بدبختانه تو بچگیشون یه توفان حسابی سر راهشون سبز شد و شانس فراری نداشتن. خلاصه هر دوشون با بالای شکسته مُردن، ولی همین باعث شد راز بزرگی برای دانشمندا فاش بشه.
اول بذار یه توضیح بدم: پتروسور، اسم علمیشون پروداکتیلوسه، خزندههای پرندهای بودن که تو دوره مزوزوئیک یعنی همون زمان دایناسورهای غولپیکر، تو آسمونها پرواز میکردن. حالا تو منطقهای به اسم سولنفن تو جنوب آلمان (که یه معدن آهکه و از معروفترین جاهای پیدا شدن فسیل جهانه)، تقریباً همه فسیلهای پتروسوری که پیدا میشه، بچههای خیلی کوچیک و ظریفن و اصلاً خبری از بزرگترها به اون شکل نیست! این مشکل برای دانشمندها عجیب بود، چون معمولاً جنازه حیوونهای بزرگتر شانس بیشتری برای تبدیل شدن به فسیل دارن. اما اینجا حکایت برعکسه.
حالا با داستان لاکی و لاکی ۲، راز ماجرا روشن شد: این دو تا پتروسور کوچولو، بالهاشون رو دقیقاً از همون نقطه شکسته بودن؛ بازوی سمت راستشون. یه جوری شکسته که انگار تو یه توفان قوی چرخوندتشون و بالشون خرد شده. دانشمندها میگن اینا احتمالاً فقط چند روز یا نهایتاً چند هفته بوده که از تخم دراومده بودن و اصلاً توانایی فرار نداشتن. به علاوه، اسکلتشون خیلی کامل و بامزه مونده – چون به قول دانشمندا، استخون پتروسورها اصلاً مقاومت نداره و حفظ شدنش تو طبیعت حکم معجزه رو داره!
یه نکته باحال دیگه هم اینه که چندتا پتروسور بچه دیگه هم همونجا پیدا کردن، ولی اونا استخونشون سالم بوده، یعنی احتمالاً فقط تو آب افتادن، اما لاکی و لاکی ۲ دقیقاً به خاطر زخم جدی بالشون مُردن. همین موضوع باعث شده بخشی از این کوچولوها به شکل خارقالعادهای تقریبا دست نخورده باقی بمونن. به خاطر اینکه زود غرق شدن و بدنشون بهسرعت تهنشین شده، ماهیها و باکتریها نتونستن بهشون آسیب بزنن و اسکلتها عالی مونده. حالا دانشمندها میگن: دلیل اینکه تو سولنفن فقط بچه پتروسور سالم و کامل داریم و بزرگترها یا نیومدن یا تیکه پاره شدن، همینه! بزرگها میتونستن از پس طوفان بر بیان و اگر مُردن، جنازهشون روزها رو آب شناور بوده و تیکهتیکه شده. اما این فسقلیها زود تهنشین میشدن و دستنخورده دفن.
تازه این ماجرا یه نکته دیگه هم داشت: نشون داد که سولنفن اصلاً محل زندگی دائمی این پتروسورها نبوده. خیلیهاشون، مخصوصاً بچهها، از جزیرههای نزدیک میاومدن و به خاطر بیتجربگی، گیر طوفانهای منطقه میافتادن و کارشون تموم میشد.
دانشمندهای مختلف مثل “راب اسمایث” و “دیوید آنوین” (از دانشگاه لستر و مرکز پژوهش تکامل زیستی) کلی هیجان داشتن موقع کشف این فسیلها. یعنی وقتی دیدن هر دو تا بچه دقیقاً یه مدل زخم دارن، انگار تو قرعهکشی برنده شدن! خودشون گفتن “هیچ وقت این لحظه یادمون نمیره”.
کلاً این قضیه باعث شد تصور چندصد ساله درباره پتروسورها و علت وجود فسیلهای خاص تو سولنفن عوض بشه. مدتها فکر میکردن چرا فقط بچهها سالم میمونن و بزرگسالها نه. الان میدونیم ماجرا از کجا آب میخوره.
در نهایت، میبینی که حتی زنده به گور شدن بچه پتروسورها تو یه توفان باعث شد جواب یه راز رو بشه فهمید؛ اینکه همهچی دست طبیعته و گاهی برای بقای یه قسمت از علم، باید چندتا کوچولو قربانی بشن.
پ.ن: اگر دوست داری بیشتر بدونی، مقاله کامل تو مجله Current Biology چاپ شده. و اگر با واژهای برخورد کردی: مثلاً Fossil یعنی فسیل؛ به تهبندی که از بقایای جانداران در گذشتههای خیلی دور تو زمین باقی مونده و معمولاً تو سنگها پیدا میشه.
منبع: +