بیاموزید چگونه مدیران عامل موفق با استفاده از داستانسرایی گیرا و ارتباطات مؤثر، روابطی پایدار با ذینفعان خود برقرار میسازند. همچنین اهمیت ایجاد تعادل بین منافع مختلف و ترسیم مسیری برای موفقیت بلندمدت شرکت را کشف کنید.
چگونه مدیران عامل برتر روابط پایدار با ذینفعان برقرار میکنند
در دنیای کسبوکار امروز، نقش مدیران عامل فراتر از مدیریت امور داخلی یا برآورده کردن انتظارات سهامداران است. رهبران موفق با طیف وسیعی از ذینفعان، از کارمندان و سرمایهگذاران گرفته تا دولت، مشتریان و جامعه، ارتباط مؤثری برقرار میکنند. این روابط، که بر پایه درک و اعتماد متقابل بنا شدهاند، برای عملکرد بلندمدت و تأثیرگذاری اجتماعی شرکت حیاتی هستند.
بیانیه میزگرد تجاری در سال ۲۰۱۹، نشانگر تغییر رویکرد به سمت سرمایهداری ذینفعان بود. این بیانیه بر اهمیت ارزشآفرینی برای همه ذینفعان، نه فقط سهامداران، تأکید داشت. با این حال، بسیاری از مدیران عامل ایجاد این تعادل را دشوار میدانند، چرا که مستلزم مدیریت منافع گاه متضاد در عین حفظ انسجام سازمانی است.
نقش مدیر عامل به عنوان معمار روابط
تعامل مؤثر با ذینفعان با درک عمیق از هدف سازمان و انگیزههای ذینفعان شروع میشود. این درک، اساس ایجاد داستانی قانعکننده را تشکیل میدهد؛ داستانی که مأموریت شرکت را با آرزوهای ذینفعان هماهنگ میکند.
مدیران عامل برتر، نقش خود را به عنوان پلی میان سازمان و دنیای بیرون میپذیرند. آنها میدانند هر اظهارنظر عمومی، چه خطاب به کارمندان و چه مخاطبان خارجی، میتواند بر برداشتها تأثیر بگذارد و روابط را شکل دهد. این رهبران از طریق ارتباطات مستمر و صادقانه، اعتمادسازی میکنند، الهامبخش عمل میشوند و اعتبار سازمان را ارتقاء میدهند.
اهمیت داستانسرایی
یک داستان خوب، چیزی فراتر از انتقال اطلاعات است. داستانسرایی، جنبه انسانی رهبری مدیر عامل را نشان میدهد و ذینفعان را با مأموریت شرکت پیوند میدهد. داستانهای گیرا معمولاً به چهار سؤال اساسی پاسخ میدهند:
- چه کسی: مدیر عامل کیست و چه چیزی او را هدایت میکند؟
- چرا: چرا این سازمان وجود دارد و چه ارزشی برای جامعه خلق میکند؟
- چه: اهداف و استراتژیهای شرکت چیستند؟
- چه زمانی: ابتکارات و رویدادهای مهم کلیدی چه زمانی محقق میشوند؟
برای مثال، مدیر عامل یک شرکت خودروسازی میتواند ارائه خود را با داستان شخصی نجات یافتن از یک تصادف رانندگی آغاز کند تا اهمیت ایمنی خودروهای خود را برجسته نماید. این رویکرد، پیام را شخصی میکند و تعهد شرکت به مأموریتش را نشان میدهد.
چارچوب EDGE برای تعامل با ذینفعان
بر اساس تحقیقات و تجربیات مدیران عامل موفق، تعامل مؤثر با ذینفعان را میتوان در چارچوب EDGE خلاصه کرد:
- نقش گسترده (Expanded Role): مدیران عامل باید مسئولیت خود را به عنوان چهره عمومی بپذیرند و داستانهایی خلق کنند که هم در درون و هم در بیرون سازمان طنینانداز شود. این امر نیازمند آمادگی کامل و درک عمیق از ارزشهای فرهنگی شرکت و فضای بیرونی است.
- داستان متمایز (Distinct Narrative): نقش مدیر عامل به عنوان «راوی ارشد» شامل خلق داستانی منحصر به فرد و جذاب است که الهامبخش ذینفعان باشد و سازمان را از رقبا متمایز کند.
- طرز فکر رشد محور (Growth Mindset): رهبران مؤثر، تیمی از سفیران – شامل رهبران ارشد، کارمندان و شرکای خارجی – را برای انتقال و تقویت داستان شرکت پرورش میدهند.
- حالت تعامل (Engagement Mode): حفظ ارتباط مستمر، حتی در شرایط بحرانی، تضمین میکند که ذینفعان با هدف و استراتژی سازمان همسو بمانند.
توانمندسازی تیمها به عنوان راوی
در حالی که برخی پیامها باید مستقیماً از سوی مدیر عامل باشد، رهبران برتر شبکهای از سفیران را میسازند که میتوانند چشمانداز شرکت را بیان کنند. این شبکه شامل مدیران ارشد، اعضای هیئت مدیره و حتی شرکای خارجی مانند سرمایهگذاران یا مشتریان میشود.
آموزش در این فرآیند ضروری است. سازمانهایی که در شکلدهی روایتهای عمومی موفق هستند، اغلب در آموزش ارتباطات به مدیران خود سرمایهگذاری میکنند. با توانمندسازی دیگران برای به اشتراک گذاشتن داستان شرکت، مدیران عامل میتوانند دامنه دسترسی خود را گسترش داده و تعامل ذینفعان را عمیقتر کنند.
مدیریت بحرانها با همدلی و استراتژی
بحرانها، چه ناشی از اشتباهات داخلی باشند و چه چالشهای خارجی، در مسیر هر سازمانی اجتنابناپذیرند. مدیران عامل مؤثر، این لحظات را فرصتی برای تقویت روابط با ذینفعان میدانند و با نشان دادن همدلی، شفافیت و اقدام قاطع، از آن بهره میبرند.
برای مثال، شرکت IBM مواضع عمومی خود در مورد مسائل اجتماعی را بر اساس پنج معیار ارزیابی میکند: پیشینه سازمانی، ارتباط با کسبوکار، برداشت ذینفعان، ارزیابی رقبا و تأثیر بلندمدت. این رویکرد استراتژیک، همسویی با ارزشهای شرکت را در عین کاهش ریسک مخالفت تضمین میکند.
تأثیر بلندمدت
روابط با ذینفعان فقط به مدیریت نگرانیهای فوری محدود نمیشود، بلکه سرمایهگذاری در آینده شرکت است. کارمندانی که با هدف سازمان خود ارتباط برقرار میکنند، بیشتر درگیر و مولد هستند. همچنین، روابط خارجی قوی میتواند اعتبار شرکت را افزایش دهد، وفاداری مشتری را تقویت کند و فرصتهای همکاری جدید ایجاد نماید.
ادغام تعامل با ذینفعان در اولویتهای استراتژیک مدیر عامل نیازمند دقت و نظم است. رهبرانی که برای این تلاشها وقت و منابع اختصاص میدهند، در موقعیت بهتری برای پیشبینی چالشها، شکلدهی برداشت عمومی و ایجاد تغییر معنادار قرار دارند.
سخن پایانی
در عصری که ذینفعان، مسئولیتپذیری بیشتری از رهبران شرکتها انتظار دارند، مدیران عامل فرصت بینظیری برای بازتعریف نقش خود به عنوان معماران روابط دارند. با گسترش استراتژیهای ارتباطی، خلق داستانهای متمایز، توانمندسازی تیمهای خود و حفظ ارتباط مستمر، میتوانند روابط پایداری ایجاد کنند که هم به موفقیت شرکت و هم به پیشرفت اجتماعی منجر شود.
همانطور که بیانیه میزگرد تجاری یادآوری میکند، ارزشآفرینی برای همه ذینفعان نه تنها یک الزام اخلاقی، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای ساختن آیندهای پایدار است.
اگر به خواندن کامل این مطلب علاقهمندید، روی لینک مقابل کلیک کنید: mckinsey & company