هر سال مجله MIT Technology Review یه لیست معروف داره به اسم «نوآوران زیر ۳۵ سال» که توش کلی دانشمند و مخترع و کارآفرین خفن از سراسر دنیا رو معرفی میکنه. اما امسال شرایط یه جور دیگهس؛ جامعه علمی آمریکا حسابی تو شوک و نگرانیه چون کلی از پایههای کارشون تحت حمله هست.
از وقتی ترامپ اومده سر کار (یعنی از ژانویه)، کلی اتفاق عجیب برا جامعه علمی افتاده. مثلاً دولتش عذر خواهی چندتا از دانشمندای مهم دولتی رو خواسته، دانشگاهها رو مستقیم یا غیرمستقیم تهدید کرده (یعنی مثلاً گفتن اگه فلان کارو نکنی، بودجهت رو قطع میکنیم)، و بودجههای کلی پروژه علمی و تکنولوژی رو بریده. تازه صحبت از قطعی حقوقهای پایه، محدودیتهای جدید واسه آزادی بیان، مهاجرت، و حقوق مدنی هم هست. خب همه اینا مشخصه که روی تحقیقات و نوآوری کلی اثر میذاره.
حالا ما داشتیم میخواستیم بفهمیم این ماجراها چه اثری واقعی روی زندگی و کار دانشمندای جوون داره. یه بخشی از اینا استاد تازهکار یا دانشجوی دکترا هستن که خیلیاشون همین حالا روی پروژههایی کار میکنن که با پول دولت میچرخه. تازه فکر کن حدود ۱۶ درصد دانشجویان کارشناسی ارشد آمریکا، بینالمللی هستن. خب معلومه این تغییرات سیاست مستقیم رو سرنوشتشون تأثیر میذاره.
رفتیم سراغ شیش دوره اخیر لیست برگزیدههامون و یه نظرسنجی فرستادیم (جمعاً از ۲۱۰ نفر). سیوهفتتا جواب دادن و با ۱۴ نفر هم جدا تماس گرفتیم و مفصل گپ زدیم. تقریباً دو سومشون آکادمیک بودن و حدود ۸۱ درصدشون ساکن آمریکا. بقیه یا تو شرکتهای خصوصی بودن یا کارآفرین بودن یا هر دو. جواباشون یه تصویر جالب اما گاهاً ناراحتکننده از اوضاع نشون داد.
اغلب گفته بودن سیاستهای جدید ترامپ داره کارشون رو مختل میکنه. فقط یه نفر بود که گفت براش تاثیر مثبتی داشته؛ بقیه تقریباً همه منفی. حتی خیلیاشون حاضر نشدن اسم و عکس بدن، چون نگران بودن دولت گیر بده! یکی آشکارا گفته بود: «من اصلاً حال و حوصله دردسر دولتو ندارم.»
مشکلات اصلی چیها بودن؟ از دست رفتن شغل و بودجه، محدود شدن موضوعات تحقیقاتی، فشار برای اینکه تحقیقهاشون تو خطمشی دولت باشه یا اصلاً زورکی مجبور شن بعضی مسائل رو کلاً ول کنن. یکی گفته بود «آینده دیگه رونق نوآوری تو آمریکا نمیبینم، هم بچههای جدید وارد نمیشن، هم شرکتهای دانشبنیان کمتری رشد میکنن.»
یه نکته تکراری بین همه جوابها این بود که حالا همه دارن ریسکگریزتر میشن؛ یعنی پروژههایی انتخاب میکنن که خرج کمتری داشته باشه، یا حداقل خطر چوب لای چرخ گذاشتن دولت براشون کمتر باشه. بعضیا دیگه اون فکر بلندپروازی و گسترش تحقیق و تیم رو ندارن، فقط دنبال اینن که بتونن زنده بمونن و کارشون بخوابه.
حالا بیایم یه ذره عمیقتر، بریم سراغ ماجراهای مالی! قطع بودجهها اولین چیزی بود که دانشمندا گفتن رو زندگیشون اثر گذاشت. ترامپ گفته بود باید حمایت از بعضی زمینههای علمی متوقف یا کم بشه؛ همین باعث شد موسسه ملی سلامت (NIH) بالای هزار تا گرنت تحقیقاتی رو لغو کنه و بنیاد ملی علوم (NSF) هم بیش از صد تا پروژه مرتبط با آبوهوا و تغییر اقلیم رو خوابوند. اصطلاح “گرنت” یعنی همون پولهایی که برای انجام پروژههای تحقیقاتی به دانشمندها و دانشگاهها میدن.
نرخ اعطای گرنت تازه کم شده و NSF تعداد بورسیههای تحصیلات تکمیلیش رو نصف کرده! مثلاً بانویی که استاد بیوشیمی تو یه دانشگاه دولتیه گفت یه گرنت بزرگ NIH رو یکدفعه از دست داده و حالا بهجای کار تو آزمایشگاه، بیشتر وقتش با دنگ و فنگ پیدا کردن پول میگذره! یه عده دیگه اصلاً نمیدونن چی میشه وضعیت گرنتهایی که قبلاً قبول شدن؛ ابهام محض.
یه عده از استارتاپهای حوزه اقلیم شاکی بودن که لغو ۲۴ پروژه توسط وزارت انرژی حسابی ناراحتشون کرده. سرمایهگذارها هم دیگه اعتماد نمیکنن، خلاصه این تصمیمها فضارو قفلآور کرده. سیاست جدید مالیاتی هم ضربه دیگهای زد: پروژههای بزرگ انرژی پاک یا گرین اکونومی (یعنی پروژههایی که به محیط زیست کمک میکنن، مث توربین بادی یا خورشیدی)، یا سرِ بودجه بر باد رفتن یا کلاً کوچکتر شدن.
ترامپ و وزیر انرژیش ادعا کردن که همچنان علم براشون مهمه و مثلاً روی حوزههای مثل همجوشی هستهای، ابررایانش، کوانتوم و هوش مصنوعی بیشتر سرمایهگذاری میکنن. ولی اکثر دانشمندای ما حس کرده بودن پولها بُریدن یا سرشون رو کلاه گذاشته شده! مخصوصاً واسه هزینههایی مثل حقوق دانشجویان یا تجهیزات که قبلاً دولت کمک میکرد، الان سقف گذاشتن و دانشگاهها به مشکل خوردن.
تازه یه چیزی هست بهش میگن “هزینه غیرمستقیم”؛ یعنی اون مخارجی که بهطور مستقیم برای پروژه نیست، مثلاً پول وسایل یا حقوق کارمند آزمایشگاه و… قبلاً این هزینهها تا ۲۸ درصد اعتبار بودجه پروژه رو شامل میشد، اما الان NIH و بقیه سازمانها گذاشتن رو ۱۵ درصد! کلی دعوا و شکایت هم روی همین قضیه راه افتاده. مثلاً بعضی استادای تگزاس میگن بخاطر همین چالش، دیگه نمیتونن دانشجو استخدام کنن!
البته برای کسایی که از وزارت دفاع (DOD) پول میگیرن اوضاع بهتر بوده. یه بیومهندس میگفت جهش بودجه تو پروژههای زیستفناوری دفاعی حسابی کمکشون کرده. ولی تاکید کرد بقیه همکارا همچنان زیر فشارن.
یه موضوع دیگه که دانشمندا نگرانشن قطعاً تعرفههاست. تعرفه یعنی همون مالیاتی که روی واردات بعضی اجناس میبندن تا مردم جنس داخلی بخرن نه خارجی. خیلیا گفتن تعرفهها قیمت ابزار آزمایشگاهی رو گرونتر کرده. مثلاً یکی میگفت خرید میکروسکوپ از یه شرکت آلمانی هزاران دلار بیشتر هزینه برداشته. این تاثیر شامل تجهیزات کامیوتری برای تحقیقات هوش مصنوعی هم بود.
فقط یه استارتاپ آمریکایی گفته بود تعرفه باعث شده مشتریای بیشتری سمتشون بیان چون محصولاتشون داخلیه و دغدغه تعرفهها رو ندارن.
حالا بریم سراغ یه مسئله خیلی مهم دیگه: ترس از انتقام و خودسانسوری! توی دانشگاهها و حتی شرکتها، دانشمندها مجبور شدن بعضی از عبارات و عنوانهای پروژهها رو عوض کنن تا مبادا به نظر دولت «خطرناک» یا «بیجهت» بیاد. مثلاً یکی که رو پروژه مقابله با آزار جنسی کودکان کار میکرد، متن گرنت رو سه بار بازنویسی کرد تا کلمات ممنوعه حذف بشن! این کلمات رو یکی از سناتورهای تگزاس ممنوع اعلام کرده بود چون دوست نداشت پروژهها به حاشیه برن یا اصطلاحاً «حزب بادی» بشن. (DEI هم این وسط حذف شد؛ این یعنی پروژههایی که دنبال برابری و تنوع در دانشگاهها و حمایت از گروههای کمنمایش هستن.)
نهادهای مالی هم خیلی جاها پیغام دادن مراقب حرفهاتون باشید، چون اگر دولت خوشش نیاد، ممکنه بودجه رو قطع کنه یا حتی شما رو اخراج کنه یا ویزاتون به خطر بیفته.
به خاطر همین فضا حتی بعضی استادها میگفتن باید خیلی مراقب باشیم که نظریات شخصی خودمون رو علنی نکنیم چون ممکنه کل دانشگاه گیر کنه و هزینه بده!
حالا برسیم به ماجرای مهاجرت. اساساً بدون مهاجرها علم آمریکا نصف میشه! ولی دولت ترامپ و حرفها و کارهاش باعث شده کلی ویزوی دانشجویی رو لغو کنه، مخصوصاً برا چینیها. حتی مامورهای فدرال گاهی سر مرز از ورود دانشمندان خارجی جلوگیری کردن، یا چند نفر رو به جرم حمایت از فلسطین بازداشت کردن. همه اینها موج ترس و استرس رو بین دانشمندهای بینالمللی انداخته.
چهارتا از جوابدهندهها نگران ویزا و اقامت خودشون بودن و حسابی مراقب حرفشون بودن. شانزده نفر دیگه هم گفتن دوست یا همکارای بینالمللیشون یا نیومدن یا بهسختی نگهشون داشتن. یه استاد هوش مصنوعی گفته بود این ضدیت شدید با مهاجرها مخصوصاً اونهایی که از کشورای حساس سیاسی میان (مثل چین یا ایران)، باعث «فرار مغزها» شده؛ یعنی آدمای بااستعداد ترجیح میدن برن اروپا یا جاهای دیگه و آمریکا عقب میمونه.
محدودیتهای ایالتی هم بدتر شده. مثلاً تگزاس و فلوریدا حاضر نیستن با دانشمندای چینی همکاری کنن یا حتی پروژه مشترک بزنن. یکی میگفت بهخاطر این محدودیتها نهتنها نمیتونیم اطلاعات رد و بدل کنیم، بلکه حتی نمیتونیم بریم سخنرانی یا کارگاه تو کشورهای دیگه.
تو این آشفتهبازار، خیلیا دارن درخواست مهاجرت یا کار تو دانشگاههای اروپایی میدن، حتی اگر اونجا حقوق پایینتره. یکی تأیید کرد جذب شغل تو بریتانیا برای دانشمندای خوب آمریکایی الآن آسونتر شده. حتی بعضیا از اینکه کارشون آمریکا ارزش نداره و قراره اخراج شن شاکی بودن!
موضوع بعدی اینه که بهخاطر همین جو نامطمئن، دانشجوی دکترا یا ارشد رغبتشون کمتر شده ادامه بدن چون آینده واضح نیست، و تعدادیشون هم فاند و موقعیتهای کاری رو از دست دادهن. در واقع میگفتن ممکنه نهتنها مهاجرها کم شن، که حتی خود آمریکاییها هم طرف دکترا نرن و کمکم عرصه تحقیق عقب بیفته.
در پایان اکثر دانشمندا و استارتاپها نگران بودن که همه این داستانها هم رو پژوهش دانشگاهی اثر میذاره هم رو نوآوری تو شرکتها. چون خیلی از ایدهها از دل دانشگاه بیرون میاد و اگه دانشمند کافی نباشه، شرکتها دیگه گزینه زیادی برای سرمایهگذاری و نوآوری ندارن. مخصوصاً استارتاپهای کوچیک که بودجه تحقیقاتی بالایی ندارن.
با همه این حرفا، بعضیها هنوز خوشبین بودن که آمریکا بهترین جای دنیاست برای علم، چون منابعش همچنان عالیه و فضای پیشرفت رو میده. یکی میگفت خودش هنوز به رویاهای آمریکایی اعتقاد داره. ولی قبول دارن که اوضاع باید عوض شه، وگرنه ضررهایش چند سال دیگه همه رو نشون میده.
— یه خلاصه دوستانه: اگه علم، مهاجر، بودجه یا فضای باز علمی برات مهمه، حتماً این تحولات آمریکا رو با دقت دنبال کن! سیاست بالاخره به زندگی دانشمندها هم سرایت کرده و هیچ چیزی تو خلا اتفاق نمیفته.
منبع: +