کاوش کنید که چگونه ژرفای بیزمانی در مراقبه، درک ما از زمان را دگرگون میکند. تحلیلهای دکتر آکیکو فریشهات نشان میدهد که چگونه تجربهی بیزمانی میتواند در کنار آگاهی از امتداد زمان وجود داشته باشد و بینشهای ارزشمندی دربارهی هوشیاری انسان ارائه دهد.
درک پارادوکس بیزمانی در مراقبه
ژرفای مراقبه اغلب به عنوان «بیزمان» توصیف میشود. این حالت، حسی از هوشیاری خالص، فارغ از گذشته یا آینده را القا میکند. اما اگر کسی در این حالت هوشیار است، چگونه میتواند درکی از زمان نداشته باشد؟ دکتر آکیکو فریشهات از دانشگاه سوفیا در مقالهی اخیر خود در The Philosophical Quarterly به این پارادوکس جذاب میپردازد. تحقیقات او چارچوبی دقیق برای درک این تجربیات ظاهراً متناقض ارائه میدهد و نگاه تازهای به ماهیت زمان و هوشیاری در مراقبه میافکند.
پدیدهی بیزمانی
در فرهنگها و ادوار مختلف، مراقبهکنندگان، مراقبهی عمیق را هم «مداوم» و هم «بیزمان» توصیف کردهاند. این دوگانگی، مسئلهای مفهومی ایجاد میکند. «مداوم» بودن، به معنای گذشت زمان است که با «بیزمانی» در تضاد است. دکتر فریشهات در پژوهش خود میکوشد این تنش را با بررسی چگونگی ظهور یا عدم ظهورِ ویژگیهای زمانی در ژرفای مراقبه، حل کند.
ایدهی اصلی استدلال او این است: مراقبهکنندگان این حالات را بدون ساختار زمانی (مانند تغییر، توالی یا ترتیب) تجربه میکنند، اما همچنان امتداد زمان را درک میکنند. به بیان دیگر، «بیزمانی» به معنای فقدان کامل زمان نیست، بلکه تجربهی زمان به عنوان یک «اکنون گسترده»، بدون نشانههای زمانی مشخص است.
تفسیر اکنون گسترده
دکتر فریشهات «تفسیر اکنون گسترده» (Extended Now Interpretation: ENI) را برای توضیح این پدیده مطرح میکند. طبق ENI، اصطلاح «بیزمان» معمولاً مبهم به کار میرود. میتواند به معنای فقدان کامل زمان یا فقدان ساختار زمانی باشد. در زمینهی مراقبهی عمیق، معنای دوم مورد نظر است. مراقبهکنندگان تجربهی خود را به عنوان یک لحظهی حالِ تجزیهناپذیر – یک بازهی گسترده بدون آغاز، پایان یا هرگونه حس پیشروی – درک میکنند.
این تفسیر روشن میکند که چرا مراقبهکنندگان با وجود اذعان به حس تداوم، حالات خود را بیزمان توصیف میکنند. فقدان تغییر یا توالی، تجربه را – حتی با وجود امتداد زمانی – غیرزمانی جلوه میدهد. بنابراین، «بیزمانی» در مراقبه، به جای فقدان کامل امتداد زمان، بهتر است به عنوان امتداد زمان بدون ساختار درک شود.
نقش هوشیاری
نکتهی کلیدی در تحلیل دکتر فریشهات، نقش هوشیاری در حفظ آگاهی از امتداد زمان است. در مراقبهی عمیق، مراقبهکنندگان اغلب حالتی از هوشیاری متمرکز را توصیف میکنند. این هوشیاری میتواند برای ایجاد آگاهی ضمنی از گذشت زمان – حتی بدون نشانههای زمانی مانند تغییر یا توالی – کافی باشد.
جالب است که این آگاهی مستلزم ردیابی آگاهانهی لحظات یا رویدادها نیست. حفظ هوشیاری در طول زمان، خود به خود حس امتداد زمان را ایجاد میکند. به عنوان مثال، تصمیم هوشیار ماندن یا رها کردن توجه، تصمیمی است که لحظهبهلحظه آشکار میشود و به طور نامحسوس درک گذشت زمان را تقویت میکند.
حافظه و امتداد زمان
یک چالش احتمالی برای چارچوب ENI، فقدان گزارش شدهی حافظه در ژرفای مراقبه است. اگر مراقبهکنندگان لحظات قبل را به یاد نمیآورند، چگونه میتوانند امتداد زمان را درک کنند؟ دکتر فریشهات با اشاره به تداوم پدیدارشناختیِ خودِ تجربهی هوشیاری، به این مسئله پاسخ میدهد. هر لحظه از هوشیاری به طور پیوسته از لحظهی قبل سرچشمه میگیرد و حس ضمنی امتداد زمان را بدون نیاز به حافظهی فعال ایجاد میکند.
او این را با تفاوت ضربه دوم به در، پس از شنیدن ضربه اول مقایسه میکند. حتی بدون یادآوری آگاهانهی ضربه اول، وجود آن بر نحوهی درک ضربه دوم تأثیر میگذارد. به همین ترتیب، در مراقبه، هر نمونه از هوشیاری پایدار بر اساس نمونهی قبلی شکل میگیرد و تجربهی منسجمی از امتداد زمان را میسازد.
پیامدهای گستردهتر
کار دکتر فریشهات نه تنها ماهیت ژرفای مراقبه را روشن میکند، بلکه راههای جدیدی برای بررسی چگونگی تجربهی زمان توسط انسان میگشاید. با بررسی «زمانمندی پدیداری» در حالات غیرعادی هوشیاری – مانند مراقبه، رویاها و تجربیات روانگردان – تحقیقات او مفاهیم رایج زمان را به چالش میکشد و بینشهای ژرفتری دربارهی عملکرد ذهن انسان ارائه میدهد.
همانطور که او اشاره میکند، این حالات حاشیهای هوشیاری در فلسفهی معاصر کمتر مورد بررسی قرار گرفتهاند. درک چگونگی درک یا عدم درک زمان در چنین حالاتی میتواند حقایق بنیادینی دربارهی شناخت انسان و ماهیت خود واقعیت آشکار کند.
نتیجهگیری
تحلیل دکتر فریشهات از بیزمانی در مراقبه، چارچوبی قانعکننده برای تفسیر روایتهای دست اول از ژرفای مراقبه ارائه میدهد. با تمایز قائل شدن بین فقدان ساختار زمانی و وجود امتداد زمان، «تفسیر اکنون گسترده»ی او، تناقضات دیرینه در چگونگی توصیف تجربیات مراقبهکنندگان را حل میکند. این تحقیق نه تنها درک ما از مراقبه را غنی میکند، بلکه زمینه را برای تحقیقات فلسفی گستردهتری دربارهی ماهیت زمان و هوشیاری فراهم میسازد.
برای کسانی که شیفتهی حالات غیرعادی هوشیاری هستند، کار دکتر فریشهات دریچهای تأملبرانگیز برای کاوش در این تجربیات عمیق و اسرارآمیز میگشاید.
اگر به خواندن کامل این مطلب علاقهمندید، روی لینک مقابل کلیک کنید: phys.org