خب رفقا، امروز قراره درباره این سؤال بامزه حرف بزنیم که آیا واقعاً سایز کلهمون (مثلاً سایز کلاه!) میتونه هوشمون رو پیشبینی کنه یا نه؟ از همین اول بگم که این یه موضوع بحثبرانگیز تو دنیای روانشناسیه و کلی دانشجو و استاد سرش کلی کلکل دارن. بعضیا میگن هوش اصلاً مهم نیست، بعضیا هم فکر میکنن قله ارزش آدماست! اما دانشمندای روانشناسی سعی میکنن قضاوت و باورای شخصی رو بذارن کنار و با شواهد علمی سر و کار داشته باشن؛ تا بتونیم خودمون و بقیه رو بهتر بفهمیم.
حالا جالب اینجاست که جدیداً با پیشرفت ژنتیک، تحقیق درباره هوش رفته یه مرحله بالاتر. دوتا پژوهشگر به نام لی و موریس توی مقالهای که سال 2025 منتشر شده، اومدن سه تا مسیر قشنگ برای آینده تحقیقات هوش با استفاده از ژنتیک رو معرفی کردن:
اولین نکته اینه که روشهای جدیدی مثل GWAS مد شدن. این GWAS یعنی «مطالعه همبستگی ژنومی»، که خیلی ساده بگم: به جای اینکه فقط یه دونه ژن خاص رو بررسی کنن، میلیونها نقطه از ژنوم آدمها رو با هم مقایسه میکنن تا بفهمن کدومش با هوش یا بقیه خصوصیات رابطه داره. این روش باعث میشه بدون اینکه آدمارو وارد آزمایش مستقیم بکنی، بتونی نتیجهگیریهای قوی درباره علت و معلول بکنی.
دومین مسیر جالب هم اینه که همین GWAS نشون داده حجم مغز و حتی اندازه کله (یعنی اون چیزی که کلاه روش میمیشن!) با هوش رابطه داره. البته دقت کن، رابطه داشتن با علت داشتن فرق داره! معمولاً وقتی میگیم دو تا چیز با هم رابطه دارن (یا همبستگی دارن)، یعنی با هم تغییر میکنن اما ممکنه یکی باعث دیگری نشه. اینو بهش میگن correlation. علت و معلول یا causation فرق داره؛ یکی دلیل اصلی اون یکیه. برای همین همیشه باید مواظب باشیم این دو تا رو قاطی نکنیم.
مسیر سوم هم اینه که بر خلاف بعضیا که میگن هوش فقط یه عدد آماریه و واقعیت نداره، GWAS نشون داده هوش واقعاً یه پدیدهایه که هم معتبره و هم دقیق میشه اندازهگیریش کرد.
حالا بریم سراغ کلاس و کار عملی! اگه میخوای این مباحث رو تو کلاس درس توضیح بدی یا حتی با دوستات سر کلاس بحث کنی، اینجا دوتا فعالیت خیلی باحال معرفی شده:
فعالیت اول: اینکه از یه ژن تکی استفاده کنیم یا میلیونها ژن؟
فرض کن کلاس رو به دو گروه تقسیم میکنیم. به گروه اول میگیم فقط با یه مصاحبه ۳۰ دقیقهای دربارهتون قضاوت میکنیم. ولی گروه دوم قراره میلیونها مشاهده ازشون بشه و تو شرایط مختلف و حتی با آدمای مختلف بررسی شن. واضحه که اون دومی (با میلیونها مشاهده) دقیقتر و قابل اعتمادتره. اینجا منظور همون فرق تحقیقای قدیمی و جدید تو ژنتیکه. قبلاً دانشمندها دنبال «ژن کاندیدا» بودن؛ یعنی یه ژن خاص که فکر میکردن مثلاً مسئول باهوشی یا قد یا چیزای دیگست. ولی این روش خیلی وقتا به نتیجه درست و قابل تکرار نمیرسید. الان با GWAS، واقعاً میتونن میلیونها نقطه ژنی رو بررسی کنن و تأثیر هرکدوم رو روی هوش و حتی بیماریهای روانی بسنجن. (مثلاً Savage و همکاراش سال ۲۰۱۸ این کار رو انجام دادن.)
این باعث میشه تحقیقات دقیقتر و قابل تکرارتر بشه. البته یه نکته اجتماعی هم هست: همه جای دنیا به این نوع اندازهگیریها دسترسی ندارن، چون کشورای فقیر ممکنه امکانات GWAS رو نداشته باشن. این خودش روی نتایج تحقیقات تأثیر میذاره.
فعالیت دوم: آیا واقعاً سایز کلاه یا همون دور سر، نشونه هوشه؟
یه سؤال جنجالی: آیا سایز کله (یا کلاه) میتونه هوش رو پیشبینی کنه؟ چرا اصلاً بعضیا فکر میکنن اندازه دور سر مهمه؟ خب، چون تحقیقات نشون داده کسایی که مغزشون بزرگتره معمولاً هوش بالاتری دارن. ولی همونطور که بالا گفتم، حواست باشه correlation همیشه causation نیست! یعنی فقط چون دو تا چیز با هم تغییر میکنن، دلیل نمیشه یکی باعث اون یکی بشه. اینجا دو تا مشکل هست:
۱. مشکل «متغیر سوم»: ممکنه یه عامل دیگه باعث هر دو بشه. مثلاً شاید آدمهای باهوش، تمایل دارن با آدمهای قدبلند ازدواج کنن و قدبلندها هم معمولاً کلهشون بزرگتره!
۲. مشکل «جهتگیری»: نمیدونیم کدوم اول به وجود اومده، مغز بزرگتر یا هوش بیشتر؟
حالا چون نمیشه تو آزمایشگاه حجم مغز مردم رو دستکاری کرد، GWAS کمک میکنه تا حد امکان رابطه علی و معلولی رو بررسی کنیم. یعنی با بررسی ژنها میتونیم بفهمیم شاید واقعاً بین بعضی ژنها، حجم مغز و هوش یه جور رابطه علت و معلولی وجود داره.
در آخر لی و موریس تأکید کردن که هوش واقعاً یه پدیده قابل اندازهگیریه و فقط یه عدد الکی تو آمار نیست!
در کل تحقیق درباره هوش و ژنتیک، با اینکه کلی سؤال و بحث داره، با این روشها داره خیلی قابل اعتمادتر و کاربردیتر میشه. پس اگه یه روز دیدی کسی گفت سایز کلاه نشوندهنده باهوشی آدمهاست، لبخند بزن و براش یکی دو تا نکته علمی که اینجا یاد گرفتی رو توضیح بده! 😉
منبع: +