جنگا یه‌شبه شروع نمیشن! همه‌چی از خیلی قبل‌تر مهندسی میشه

اگه اخبار رو دنبال کنی، همیشه وقتی یه جنگ جدید درمی‌گیره، همه وانمود می‌کنن که: «وای! چه اتفاق ناگهانی‌ای! هیچ‌کس فکرشو نمی‌کرد!» ولی بذار همین اول کاری یه چیزی رو رُک بهت بگم: جنگا اکثراً اصلاً ناگهانی و یهویی راه نمی‌فتن. پشت پرده، کلی نقشه کشیده میشه و کارای ریز و درشت انجام میشه تا همه‌چی از مدتا قبل آماده باشه.

حالا البته این نقشه کشیدن‌ها همیشه به این معنی نیست که واقعاً دعوا قراره بشه. مثلاً تو آمریکا یه زمانی حتی برای جنگ احتمالی با بریتانیا (اونم اوایل قرن بیستم!) یه طرح خیلی جزئی کشیدن و اسمشم گذاشته بودن War Plan Red! اما خب، هیچی نشد و این طرح خاک خورد روی کاغذ.

ولی وقتی یه کشور تصمیم می‌گیره واقعاً نقشه‌هاشو عملی کنه، کلی علائم لو میره. مثلاً بسیج نیروها، دپو کردن مهمات و ساختن شبکه‌های حمل‌ونقل. این کارا گاهی از ماه‌ها یا حتی سال‌ها قبل علنی میشه. مثلاً یه خبر جدید بود که نشون می‌ده دولت فرانسه توی سپتامبر ۲۰۲۵ با ارسال یه نامه محرمانه به بیمارستان‌ها گفته بود خودشونو برای “درگیری نظامی بزرگ” تا مارچ ۲۰۲۶ آماده کنن، و انتظار دارن بین ۱۰ هزار تا ۵۰ هزار سرباز مجروح نیاز به درمان داشته باشن!

این کارها اصلاً عجیب نیست. به این میگن اسکلت نامرئی جنگ. ارتش‌ها بدون سوخت، غذا، مهمات و بیمارستان هیچ کاری نمی‌تونن بکنن. پس تا یه جنگ کلی بشه تیتر یک، از قبل یه عالمه برنامه‌ریزی و آماده‌سازی انجام شده.

یه ضرب‌المثل لاتین هم هست: “Si vis pacem, para bellum” یعنی اگه صلح می‌خوای باید خودتو برای جنگ آماده کنی! منظور اینه که هیچ کشوری همینجوری و بدون طرح قبلی جنگ راه نمی‌اندازه. این آماده‌سازیا رو بهش میگن “بسیج نیرو” یا Mobilization، یعنی صدا زدن سربازها، بردنشون به محل‌های مشخص، مطمئن شدن که غذا و اسلحه و تجهیزات دارن.

هرچی به زمان شروع جنگ (که بهش میگن “Zero Hour”) نزدیک‌تر می‌شیم، قایم کردن این جابه‌جایی‌ها سخت‌تر میشه. کسایی که کارشون تحلیل مسائل نظامیه، از ماه‌ها قبل می‌فهمن که چی داره زیرپوستی اتفاق می‌افته، هرچند مردم عادی تازه وقتی گلوله‌ها در میاد متوجه ماجرا می‌شن.

بذار یه مثال خفن بزنم: عملیات نرماندی یا همون D-Day تو جنگ جهانی دوم. اون عملیات عظیم رو از بیشتر از یک سال قبلش داشتن براش برنامه‌ریزی می‌کردن! از ساختن بندرهای متحرک به اسم Mulberry Harbors گرفته تا اختراع تانک‌های مخصوص عملیات ساحلی (که بهشون می‌گفتن Hobart’s Funnies)، رادار جدید و حتی گلایدرهای یک‌بار مصرف؛ همه‌چی مهندسی شده بود. حتی جزر و مد و هوا باید دقیق و علمی پیش‌بینی می‌شد تا نقشه درست اجرا شه.

یه بخش دیگه از آماده‌سازی واسه جنگ، “انبار کردن” یا Stockpiling هست. یعنی دپو کردن غذا، سوخت، مهمات، تجهیزات و هرچی فکرشو بکنی. ساخت تانک و اسلحه از روزنامه یا آشپزخونه که در نمیاد! باید کارخونه داشته باشی، خط تولید راه بندازی، قطعه‌ی یدکی تامین کنی، همه‌چیز باید تو زنجیره‌ی تامین (یا همون Supply Chain، یعنی شبکه‌ای که مواد اولیه و محصول رو تأمین و جابه‌جا می‌کنه) درست کار کنه.

واسه همین تاریخ پره از مثال‌هایی که نشون میده آماده‌سازی قبل جنگ چقدر مهمه. مثلاً تو جنگ جهانی اول، بحران گلوله ۱۹۱۵ (Shell Crisis) پیش اومد و کمبود مهمات داشت بریتانیا رو زمین‌گیر می‌کرد. تو اوکراین برعکسش رو می‌بینیم: کمک‌های دائمی ناتو باعث شده اوکراین بتونه خیلی بیشتر از حد تصور دوام بیاره، ولی روسیه مجبور شد دست بندازه تو انبارهای زمان شوروی و حتی خط تولید گلوله رو گسترش بده!

علاوه بر اینا، بحث درمان خیلی مهمه. همون نامه‌ی بیمارستان‌های فرانسه که گفتم، نشون میده کشورها باید از قبل فکر صدها هزار زخمی رو بکنن. تو اوکراین هم قبل اینکه حتی تانک‌ها حرکت کنن، بیمارستان صحرایی (Field Hospitals) و مسیر تخلیه مجروحین راه انداخته بودن. جنگ فقط گلوله و تانک نیست، “تخت و جراح و باند” هم می‌خواد! هیچ کشوری بدون اینکه این بخش حمایتی رو بی‌سروصدا آماده کنه، واقعاً نمی‌ره سراغ یه جنگ بزرگ.

یه بحث خیلی باحال هم بحث “فریب و پنهون‌کاری”ه. یعنی چی؟ یعنی ارتش‌ها سعی می‌کنن آماده‌سازیاشونو تا جایی که بشه قایم کنن یا حتی گول بزنن. مثلاً روسیه قبل حمله به اوکراین تو سال ۲۰۲۲ کلی از این مانورای نظامی اجرا کرد. ظاهرشون “تمرین نظامی” بود، ولی کسایی که گوش تیز بودن فهمیدن قضیه چیه. یا تو جنگ جهانی اول، نقشه معروف شلیفن (Schlieffen Plan) رو آلمانیا سال‌ها قبل نوشته بودن و کار اصلیش بر این بود که با برنامه‌ریزی دقیق قطارها سربازارو سریع برسونن به خطوط مقدم. اون موقع مردم اصلاً حالیشون نبود که چی داره می‌گذره تا وقتی جنگ شرو شد!

یه مثال دیگه از فریب، همین D-Day معروفه. اونقدر عملیات شلوغ و دروغی اجرا کردن که آلمانیا تا آخرش فکر می‌کردن حمله اصلی جای دیگه‌ست. الانم کشورهایی مثل چین نزدیک تایوان مانور می‌دن که هم تمرین باشه، هم شاید پوششی برای کاری دیگه!

البته همه‌ی جنگا قرار نیست این‌قد آماده‌سازی طولانی داشته باشن. بعضی شورش‌ها یا جنگای کوچک خیلی زودتر سر و کله‌شون پیدا میشه. مثلاً طالبان تو افغانستان با ماشین و کامیون مردم عادی و اسلحه قاچاق یا غنیمتی یا حتی کمک کشورهای دیگه، مدت‌ها جنگیدن. یا داعش تو ۲۰۱۴، سریع اومد و کلی منطقه گرفت، اونم با تصرف انبار مهمات‌های ارتش عراق! یا آرژانتین واسه حمله به جزایر فالکلند (Falklands) تو ۱۹۸۲ فقط چند ماه وقت گذاشت واسه طرح و برنامه‌هاش، و انگلیسا هم مجبور شدن فقط تو چند هفته واکنش نشون بدن.

خلاصه اینکه حتی تو این مدل جنگا هم سازماندهی لازمه، ولی مقایسه‌شون با عظمت جنگ‌های جهانی یا حمله روسیه به اوکراین مثل مقایسه‌ی موتور با تریلیه؛ یکی به سال احتیاج داره، اون یکی به چند هفته یا چند روز.

حرف آخر؟ جنگا همینطوری یه روز صبح بی سروصدا شکل نمی‌گیرن – مهندسی و آماده‌سازیشون از خیلی قبل‌تر شروع شده. علائمشم همیشه هست؛ از انبار باند بیمارستان‌های فرانسوی گرفته تا دپوی گلوله تو روسیه و برنامه قطارای آلمانی. سوال اینه: ما اون نشونه‌ها رو به موقع می‌بینیم یا نه؟

منبع: +