دو دسته مدیر درباره هوش مصنوعی: بعضیا هنوز شک دارن، بعضیا راحت دارن استفاده می‌کنن!

این روزها هوش مصنوعی (همون AI که می‌شنوین همه جا راجع بهش حرف می‌زنن) واقعاً داره محیط کار رو دگرگون می‌کنه. کلی وعده داده: کارا رو سریع‌تر می‌کنه، تصمیم‌گیری‌ها رو هوشمندتر می‌کنه، یه عالمه فرصت جدید برای کسب‌وکارها می‌سازه. اما با وجود این همه حرف قشنگ، یه چیزی جالب پیش اومده؛ همه مدیرها با هیجان و اعتماد کامل خودشونو به آب و آتیش نمی‌زنن!

بر اساس تحقیقی که گروه Adaptavist انجام داده، دو مدل مدیر توی شرکت‌ها شکل گرفتن: یکی کسایی که نسبت به هوش مصنوعی شک دارن و فکر می‌کنن همه چی زیادی بزرگ‌نمایی شده، و یکی هم کسایی که واقعیت‌ها رو قبول دارن و با خیال راحت دارن از AI بهره می‌برن.

تقریباً ۴۲٪ مدیرها خودشونو «شکاک» می‌دونن؛ یعنی به حرف‌های شرکتشون درباره تاثیر شگفت‌انگیز هوش مصنوعی به چشم شک نگاه می‌کنن. از اون طرف ۳۶٪ مدیرها واقع‌گرا هستن و می‌گن توقعات از AI باید منطقی و واقعی باشه و خودشون راحت‌تر با این تکنولوژی کنار اومدن.

حالا دغدغه‌های شکاک‌ها رو بخوام براتون بگم: ۶۵٪شون نگران ریسک‌های مالی، روانی یا حتی جسمی برای مشتری‌ها و شرکتشون هستن اگه زیاد هوش مصنوعی رو وارد کار کنن. خیلیاشون (تقریباً نصفشون) تهِ دلشون از این می‌ترسن که یه روز بهشون تهمت سو استفاده از AI بخوره! جالبه بدونین ۴۲٪شون حتی استفاده‌شون از هوش مصنوعی رو سر کار قایم می‌کنن تا گیر نیفتن!

البته واقع‌گراها اصلاً اینقدر استرس ندارن. برای این گروه خیلی واضحه که نگاه ذهنیشون تاثیر مستقیمی روی تجربه‌شون از کار کردن با AI و حتی فناوری‌هایی مثل LLM داره (LLM یعنی همون مدل‌های زبانی خیلی بزرگ مثل ChatGPT که می‌تونن کلی متن تولید کنن).

در شرکت‌هایی که گروه شکاک‌ها قدرتو دست گرفتن، معمولاً استفاده از هوش مصنوعی یه جورایی زورکی و از روی اجبار انجام میشه، نه اینکه واقعاً یه ارزش ملموس همراه خودش بیاره. تو این شرکتا تقریباً ۸۴٪ مدیرها تشویق به استفاده از هوش مصنوعی می‌کنن صرفاً چون احساس می‌کنن باید این کارو بکنن، نه اینکه نتیجه خاصی براشون داشته باشه.

جالبه که هزینه‌ها همچنان بالاست و بیش از یک سوم این شرکتا توی یک سال گذشته مبلغی بین یک میلیون تا ده میلیون پوند ریختن پای پروژه‌های AI. اما باز هم چون آموزش درست حسابی وجود نداره (۵۹٪ گفتن هیچ آموزش جدی‌ای نگرفتن)، عملاً کارایی درست و حسابی دیده نمیشه.

از اون طرف واقع‌گراها، فرهنگ شرکتشون جوریه که کارکنان می‌تونن با هوش مصنوعی آزمایش و تجربه کنن، براشون آموزش دارن و مدام نتایج رو بررسی می‌کنن تا هم تکنولوژی پیشرفت کنه هم آدم‌ها راحت‌تر باشن.

توی این شرکتا، مدیرهایی که کف دستشون به AI عادت کرده، حسابی از مزایا راضی‌ان: کیفیت کار بالا رفته، وقت کمتری تلف میشه و خروجی کلی تیم بهتر شده. حتی دغدغه اخلاقی (مثل تقلب، بایاس و هالوسینیشن یعنی وقتی AI یه جواب عجیب و غریب و اشتباهی میده) برای واقع‌گراها خیلی کمتره؛ فقط ۳۷٪شون نگران این مسائل هستن، در حالی که بین شکاک‌ها این عدد وحشتناک بالاست: ۷۴٪.

جالب‌تر اینکه واقع‌گراها وقت خیلی کمی رو صرف اصلاح جواب‌های اشتباهی هوش مصنوعی می‌کنن، چون آموزش و راهنمایی واقعی دارن.

این اتفاقا با یافته‌های اخیر MIT هم همخونی داره، چون اونا گفتن ۹۵٪ پروژه‌های آزمایشی Generative AI (یعنی هوش مصنوعی‌ای که خودش می‌تونه محتوا مثل متن یا تصویر تولید کنه) شکست می‌خورن! پس فرهنگ سازمانی و میزان آماده بودن شرکت واقعاً همه‌چی رو تعیین می‌کنه.

یه نکته جالب دیگه: سرعت ورود انواع ابزارهای AI باعث شده شکاف بین دو گروه بیشتر بشه؛ یعنی ۷۴٪ شکاک‌ها واقعاً overwhelmed (یعنی فشار روشون زیاده و سردرگم شدن) بین این همه ابزار جدید، ولی واقع‌گراها کلاً خیالشون راحته و فکر می‌کنن ارزششو داره.

حرف آخر: یکی از مدیرهای Adaptavist گفته “اونایی که با اطمینان دارن تو مسیر AI جلو می‌رن اصلاً شبیه اونایی نیستن که با کارمندای مردد و پروژه‌های نصفه‌نیمه دست و پنجه نرم می‌کنن. برای رسیدن به ارزش واقعی AI، شرکت‌ها باید آزمایش کنن، واسه آموزش وقت بذارن و شرایطی بسازن که هم آدم‌ها و هم تکنولوژی با هم رشد کنن.”

پس اگه دوست داری شرکتت از هوش مصنوعی نتیجه خوبی بگیره، زودتر دست به کار شو ولی عجولانه پیاده‌سازی نکن؛ آموزش و فرهنگ خیلی بیشتر از خود فناوری تاثیر میذاره!

منبع: +