تا حالا شده بخوای بدونی زبانآموزا سر کلاس واقعاً چه احساسی دارن؟ بیشتر تحقیقاتی که انجام میشه معمولاً یا براساس پرسشنامههاست یا تو آزمایشگاه اتفاق میافته. خب واقعیت اینه که این مدلها خیلی از اتفاقات واقعی کلاس رو نشون نمیدن. اینجا قراره درمورد یه تحقیق خفن حرف بزنم که تو فضای واقعی کلاس زبان انجام شده و یه عالمه اطلاعات جالب بهمون میده، اونم با روشی به اسم «رویکرد چندوجهی طولی».
حالا این یعنی چی؟ رویکرد چندوجهی یعنی بیان از راههای مختلف (مثلاً همزمان از ضربان قلب، چهره، پرسشنامه و…) احساسات رو بررسی کنن. طولی هم یعنی این بررسی رو تو مدت زمان طولانیتر (مثلاً چند هفته پشت هم) انجام بدن. نتیجه؟ کلی اطلاعات باحال درباره احساسات واقعی بچهها وقتی توی کلاس دارن زبان یاد میگیرن!
توی این تحقیق، دانشجوها رو توی ۱۶ جلسه پیدرپی شرکت دادن. این یعنی به مدت شونزده دفعه سرکلاس، متخصصها اومدن و ازشون کلی اطلاعات جمع کردن:
- سیگنالهای ضربان قلب (HR)، که نشون میده بدن طرف موقع هیجان یا استرس چطور واکنش نشون میده.
- چهرهها و حالتهای احساسیشون رو فیلم گرفتن (EFE یعنی Emotional Facial Expressions که منظورش همون حالتهای صورته موقع غم، شادی، عصبانیت و غیره).
- مشاهدهها و یادداشتهای دقیق از جو و رفتار تو کلاس.
- و پرسشنامه بعد از هر جلسه که بچهها خودشون احساساتشون رو درباره لذت، اضطراب و بیحوصلگی گزارش دادن.
جالب اینجاست که همه این اطلاعات رو دونهدونه برای هر نفر بررسی کردن تا ببینن هر دانشآموز تو یه روز خاص و یه موقعیت خاص چه احساسی داشته. دیگه مثل قبلData رو رو هم تلنبار نکردن و عدد میانگین بگیرن! اینجوری واقعاً میشه فهمید هر کی چطور با کلاس حال میکنه یا اعصابش خورد میشه.
از نظر فنی، محققها سراغ تکنیکهایی رفتن به اسم «خوشهبندی بدون ناظر». یعنی بدون اینکه از قبل بدونن دنبال چیان، میرن سراغ دادهها تا خودشون الگوها و نقطه عطفهای هیجانی (یعنی مثلا اون لحظهای که یهو ضربان قلب میره بالا یا پایین میاد یا قیافه عوض میشه) رو پیدا کنن. بعد این لحظهها رو با یادداشتهای توی کلاس و خوداظهاری بچهها مقایسه کردن که ببینن واقعاً کیها استرس داشتن، کیها کیف کردن و غیره.
نتایجش واقعاً هیجانانگیز بود چون نشون داد لحظههایی تو کلاس هست که حس مثبت کلی بین بچهها پخش میشه (این یعنی Positive Emotional Contagion؛ همون سرایت هیجانات مثبته که مثلاً اگه یکی حسابی حالش خوب باشه یا انگیزه پیدا کنه، بقیه هم انرژی میگیرن)، مخصوصاً موقع کارهای گروهی و تعامل با دوستها. پس میشه گفت رابطهها و فضای اجتماعی تو یادگیری زبان نقش حیاتی دارن.
کل این داستان از نظر علمی دو نکته مهم داره: یکی اینکه ترکیب دادههای بدنی (مثل ضربان قلب)، رفتاری (مثل واکنشهای چهره) و ذهنی (احساسات گزارششده توسط خود دانشجوها) تصویر خیلی دقیقتر و واقعگرایانهتری میده از اون چیزی که سر کلاس میگذره. دوم اینکه این مدل به معلمها کمک میکنه راهکارهای بهتری پیدا کنن—مثلاً چطور از همکاری و تعامل بچهها استفاده کنن تا همگی بیشتر تو کلاس درگیر شن یا اضطرابشون بیاد پایین.
در نهایت، این مدل تحقیقات نشون میده اگه بخوایم واقعاً بفهمیم دانشآموزا سر کلاس چه احساساتی دارن و چطور میشه حال و هوای درس رو بهتر کرد، باید از چند زاویه به ماجرا نگاه کنیم و فقط به یه پرسشنامه خشک و خالی بسنده نکنیم.
منبع: +