از اول ژانویه ۲۰۲۶، نیکلاس ایتون میشه سردبیر جدید مجله Clinical Psychological Science که متعلق به انجمن علوم روانشناسی (APS) هست و خلاصه کلی آدم رو امیدوار کرده که مسیر این مجله کمی متفاوتتر، بازتر و الهامبخشتر بشه.
نیکلاس ایتون خودش استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه استونی بروک هست. زمینههای مورد علاقهش کلی باحال و متنوعه؛ مثلاً روی طبقهبندی و ساختار سایکوپاتولوژی (یعنی بررسی انواع بیماریهای روانی و اختلالات ذهنی و طبقهبندیشون)، شخصیت، هویت جنسی، گرایش جنسی (LGBTQIA—یعنی جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی) و مسیر تلاقی تفاوتهای فردی و گروهی با سلامت روان کار میکنه.
بیوگرافی ایتون خیلی جذاب و فراز و نشیبداره؛ خودش میگه: مسیر من تا اینجا خیلی خطی و ساده نبوده. توی یک شهر کوچیک و نسبتاً دور از دسترس توی میزوری آمریکا بزرگ شدم، جایی که تحصیلات عالیه برای خانوادهم بیشتر یه آرزو بود تا واقعیت. توی یه خانواده مذهبی پنتکاستال (یه فرقه پروتستانی با اعتقادات خاص) بزرگ شدم که دیدگاه خیلی محکمی داشت، ولی خب من همیشه کنجکاو و متفاوت بودم. حتی با اینکه خیلی خجالتی و کمرو بودم و نه توی مدرسه با همه جوش میخوردم نه توی کلیسا با بچههای مذهبی، والدینم همیشه پشتیبانم بودن. هم جنسگرایی من توی اون جامعه یک چالش بزرگ بود ولی خوشبختانه خانوادهام منو همونجور که بودم پذیرفتن و حمایت کردن.
متعهد بودن خانواده به حمایت من، و بعدش حضور مشاور و راهنماهایی مثل دیانا بارچ (که به من واسه پایاننامه کارشناسی کمک کرد) و تام التمنس (که باعث شد با مفهوم بالینپژوهی علمی “clinical science” و چهرههایی مثل دیک مکفال آشنا شم) مسیر منو شکل داد. پژوهش در مورد اختلالات شخصیتی و طبقهبندی بیماریهای روانی واقعاً منو جذب کرد و باعث شد بخوام با تعریف بهتر بیماریهای روانی به دنیای علم کمک کنم. بعد پیش استاد باب کروگر توی دانشگاه مینهسوتا رفتم، همه کلاسهای آماری رو پاس کردم و بعدش هم استونی بروک شدم استاد. این تجربهها باعث شد خوب بفهمم که پژوهش و عمل بالینی چقدر باید به هم وصل باشن.
اینا همه باعث شدن که حالا بهعنوان ادیتور جدید مجله، دنبال چاپ پژوهشهایی باشم که واقعاً به موضوعات روز بپردازن: مثل تنوع، عدالت، رفع تبعیض، دسترسی بهتر به خدمات روانشناسی، و ضدنژادپرستی. به کارهایی اهمیت میدم که سوالات بزرگ میپرسن و دنبال تغییر هستن؛ مجله همچنان روی شفافیت علمی و “open science” (یعنی دادههای باز و روشهای باز پژوهش) تاکید خواهد داشت و ابتکارات جدیدی هم خواهد داشت. برای من سختی و راحتیهایی که تجربه کردم باعث شدن بفهمم که دقت علمی و همدلی انسانی جدا نیستن؛ باید هر دو رو داشته باشیم. دوست دارم CPS مجلهای باشه که هم دقیق باشه، هم مهربون و هم پذیرای تفاوتها.
اما حالا موضوعات مورد علاقه ایتون چیا هست؟ خودش میگه قدرت مجله توی گستردگیشه؛ دوست داره اون باز بودن رو حفظ کنه اما توجه رو به سمتی ببره که دید ما به سلامت روان و تاثیر محیط و اجتماع رو عوض کنه. دنبال پژوهشهایی هست که بتونن راهحلهایی ارائه بدن برای کل جامعه؛ نه فقط راهحلهایی که توی کلینیک یا آزمایشگاه بمونن. یه مثالش: چرا با وجود اینکه کلی درمان و ارزیابی معتبر داریم، باز بار جهانی بیماریهای روانی داره زیاد میشه؟ پس ظاهراً چیزی کم داریم.
از AI یا هوش مصنوعی (یعنی برنامهها یا سیستمهایی که میتونن شبیه انسان فکر کنن یا تصمیم بگیرن) هم خیلی استقبال میکنه. مثلاً دوست داره پژوهشهایی چاپ کنه که از ابزارهای علم داده (data science) واسه تحلیلهای بزرگ و تصمیمسازی بالینی کمک بگیرن. استفاده از machine learning (یه شاخه از AI که میتونه توی حجمهای بزرگ داده الگو پیدا کنه) و روشهای بصریسازی دادهها خیلی مورد علاقهشه. البته صرفاً طرفدار کمیت نیست و از تحقیقات کیفی و مطالعات ترکیبی هم استقبال میکنه؛ چون معتقده کارهای عددی خوب بدون پیشپژوهشی کیفی درست در نمیاد.
از طرف دیگه، خیلی مهمه که همچنان تامینکننده تحقیقات جدی در طبقهبندی و سنجش بیماریهای روانی باشه؛ مثلاً HiTOP (یعنی طبقهبندی سلسلهمراتبی اختلالات روانی)، شبکهسنجی روانسنجی، مدلهای مرحلهبندی و غیره. دوست داره این پیشرفتها کمک کنن به درک تفاوتها در سلامت روان اقلیتها. در کل دنبال لینک دادن ریشههای مغزی تا ساختارهای اجتماعی سلامت روانه؛ یعنی پژوهشهایی که نشون بدن مشکلات روانی فقط ذهنی یا ژنتیکی نیست و توی ساختار اجتماع و فرهنگ هم ریشه داره.
برای نویسندههایی که میخوان مقاله بفرستن، ایتون یه توصیه طلایی داره: باید هم روششون محکم باشه و هم ایدهشون خلاق. دنبال مقالههایی هست که هم دقیقن و هم پیام جدید دارن؛ ایدههایی که وادارمون میکنن زاویهدیدمون رو تغییر بدیم. حتی اگه یه تحقیق نتونه به تمام سوالها جواب بده، اگه جوری پرسیده باشه کهباب تخیل رو باز کنه، کافیه.
یه مفهوم جالب حقوقی رو هم توضیح میده: «پرایما فاشی» یعنی قبل اینکه کسی چالش کنه، آیا دادهها و شواهد بهتنهایی کافی هستن که از ادعای علمی دفاع کنن؟ نویسندهها باید به این فکر کنن که اگه همه ادعاهاشون واقعی باشه، واقعاً چی تو علم روانشناسی بالینی تغییر میکنه؟ اگه جوابش کمتاثیره، شاید جای دیگهای چاپش بهتر باشه!
برای چیدمان هیات دبیران هم دنبال متنوعترین گروهه؛ از تازهکارها تا خبرهها و آدمهایی با پیشزمینههای مختلف. فقط تخصص کافی نیست و زندگی کردن با یه تجربه خاص (مثلاً تجربه اقلیت بودن) میتونه یه زاویه دید جدید بیاره که بقیه نمیبینن. دنبال اینه که کارآموزان پژوهشی هم وارد پروسه داوری بشن و از پشت صحنه علم، آگاهتر بشن.
یه نکته دیگه اینکه ایتون خیلی دوست داره فرمتها و راهکارهای جدید رو امتحان کنه؛ مثلاً استفاده از تحلیلهای کانتینری (containerized analyses) مثل کار با Docker—یک نرمافزار که باهاش میتونین نتایج تحقیق رو بدون نصب برنامه و دانلود داده فقط توی مرورگر بازآفرینی کنین! این برای آموزش دانشجوها فوقالعادهست.
در آخر، ایتون میگه هدفش اینه هر کسی که تو حوزه روانشناسی بالینی کار میکنه یا درس میخونه، تو هر شماره مجله حداقل یه چیز کاربردی براش پیدا کنه؛ چه مقاله، چه اینفوگرافیک یک صفحهای از یه مطالعه معروف، یا هر فرمت جذاب دیگه. تاکید میکنه که داده باز (open data) توی پژوهشهای بالینی گاهی مشکله، ولی با خلاقیت راههایی براش پیدا میشه.
نتیجهگیری: ایتون معتقده ترکیب کنجکاوی علمی جمعی و تمایل به یادگیری، ستون اصلی این رشتهست و امیدوار که CPS همچنان یه خونه گرم برای این ارزشها باقی بمونه.
منبع: +