اگه تا حالا سر کلاس نشستی و گوشی رو یواشکی چک کردی، بدون که مشکل فقط سر کلاسای ما نیست؛ تو کل دنیا معلمها دارن با حواسپرتی دانشجوها (مثلاً با موبایل و شبکههای اجتماعی) دست و پنجه نرم میکنن. حالا فکر کن یه سری تکنولوژی جدید هست که میتونه رفتار بچهها رو تو کلاس، به صورت لحظهای اندازه بگیره – مثلاً نرمافزاری که از رو ژست و حرکات بفهمه کی حواسش پرته یا کی داره خوب گوش میده!
این قضیه نرمافزارهای پایش رفتار real-time یعنی نرمافزاری که فوری و لحظهای این آنالیزها رو انجام بده و گزارش بده – خیلی جذابه ولی خب لاستیکاش روی دغدغههای خاص میچرخه! مثلاً اگه میخوای یه چیزی رو تو آموزش استفاده کنی، مهمه معلمها خودشون دوستش داشته باشن و قبولش کنن. برای این داستان سه تا چیز خیلی مهمه:
۱. بهدردبخور بودنش، یعنی واقعاً کمک بکنه (Perceived usefulness)
۲. راحت بودن کار باهاش (Perceived ease of use)
۳. اینکه پشتیبانی فنی خوب براش باشه
یه نوآوری باحال که این وسط بزرگ شده، استفاده از تکنولوژی پوشیدنی و smart detection هست. مثلاً ساعت هوشمند یا سنسور که آدم رو رصد میکنه و به معلم میگه: «فلانی تو فکر رفتن به کافهتریاست!» این کار باعث شده تعامل دانشجوها و معلم خیلی بهتر بشه و یادگیری رشد کنه.
حقیقتاً تا حالا هیچ تحقیقی دقیقاً تمرکزش رو روی این نذاشته بود که اصلاً استادای جوون، چه نظری دارن؟ دوستش دارن یا نه؟! حالا یه گروه پژوهشی اسپانیایی رفته سراغ استادای زیر چهل سال یکی از دانشگاههای اسپانیا (مهندسیها) و از بینشون ۱۰۷ نفر رو انتخاب کرده (که میشه تقریباً ۱۰ درصد کل استادای جوان). بهشون یه فرم داد که سه تا چیز اصلی رو اندازه بگیره: بهدردبخور بودن، راحتی کار با نرمافزار، و اضطرابشون نسبت به کلیت این داستان.
حالا برگردیم به مدل «TAM2». این TAM2 یه مدل تئوریه که میگه اگه آدم حس کنه یه تکنولوژی جدید مفیده و راحت میشه باهاش کار کرد (و کمی تشویق و حمایت هم کنارش باشه)، تهش میره سراغش و ازش استفاده میکنه! تو تحقیق اینا فرض رو گذاشتن که این نرمافزارها میتونن تاثیر مثبتی روی عملکرد مدرسها بذارن.
یه چیزی که توی نتایج خیلی تو چشم بود: اینکه چقدر آموزش اولیه و کوتاه (Training session) مهمه. اگه استادا یه آموزش جمعوجور ببینن، خیلی راحتتر و بدون استرس میرن سراغش و با جنبههای سخت مثل پولی بودن، مشکل حریم شخصی («privacy»، یعنی اطلاعات شخصی بچهها به خطر بیفته)، یا مشکلات فنی کنار میان.
نتیجهها میگه تقریباً همه استادای جوون با این نرمافزار حال کردن و پذیرششون مثبت بوده. هر چقدر کار کردن باهاش آسونتر باشه، آدم انگیزه بیشتری میگیره که واقعا ازش استفاده کنه. حتی روی «Image» یعنی اینکه آدم احساس کنه تو چشم بقیه، استاد خفنی به نظر میاد هم تاثیر مستقیم داره!
البته یه عامل بازدارنده هم بود: اضطراب و استرس از رفتن سراغ یه تکنولوژی جدید! هرچی اضطراب بالاتر باشه، آدم کمتر دوست داره بره سراغش. پس اگر بخوایم اینا رو واقعا تو دانشگاه جا بندازیم، باید همش Technical Support یعنی پشتیبانی فنی، هم آموزش پیوسته داشته باشیم.
در نهایت این تحقیق نشون داد که استادای مهندسی زیر ۴۰ اسپانیا خیلی استقبال کردن از نرمافزار اندازهگیری لحظهای رفتار بچهها و کلی نکته مهم لو داد: آموزش موثر و سریع، کاهش اضطراب و حمایت سازمانی (یعنی خود دانشگاه هم ماجرا رو پشتیبانی کنه)، برای دوام آوردن و عمومیشدن این تکنولوژیها تو آموزش ضروریه. خلاصه، وقتی یه تکنولوژی هم باحال باشه و هم راحت، و استرس کسی رو بالا نبره، طبیعتاً جا میفته—به خصوص بین جوونترها!
منبع: +