خب بیا یه داستان واقعی رو واست باز کنم: چندتا دانشآموز دبیرستانی تو مدارس بینالمللی تو چین رو در نظر بگیر، همونا که بین فرهنگهای مختلف دارن کلنجار میرن و از هر طرف کلی توقع و فشار روشونه. دانشمندا اومدن بررسی کنن که چطوری دید بچهها نسبت به میزان دخالت و حمایت والدین تو درسهاشون و همچنین استرسی که بخاطر درس میکشن، روی مشکلات روانیشون (مثل افسردگی و اضطراب) تاثیر میذاره. البته یه نکته بامزهش این بود که دیدن تو این بین تابآوری و مادیگرایی، دو تا چیز اساسی تو این ارتباط نقش واسطهای دارن. تابآوری یعنی همون قدرت اینکه آدم بتونه با سختیها بجنگه و سرپا بمونه، و مادیگرایی هم یعنی وقتی که آدم چیزهای مادی و پول برش خیلی مهمه و احساس خوشبختیش به اینا گره خورده.
حالا دانشمندا چی کار کردن؟ اومدن از ۴۱۲ تا دانشآموز (که میانگین سنشون حدود ۱۶ سال بوده و نصفشونم دختر بودن) توی این مدارس با پرسشنامههای استاندارد و معتبر درباره اینکه فکر میکنن والدینشون چقدر تو درسشون دخالت دارن و چقدر استرس بخاطر درس دارن، سوال پرسیدن. بعدشم سراغ اینا رفتن که ببینن این بچهها چقدر تابآوری و مادیگرایی دارن و میزان افسردگی و اضطرابشون چقدره. مثلاً برای تابآوری از CD-RISC-10 استفاده کردن که یه تست معروف تو این زمینهست، و برای مادیگرایی هم MVS که تو این فازها کاربرد داره. افسردگی رو با PHQ-9 و اضطراب رو با GAD-7 سنجیدن (اینا پرسشنامههایی هستن که زیاد تو روانشناسی استفاده میشن تا آدم ببینه چقد حالش خرابه یا خوبه!).
واسه تحلیل دادههاشون هم از یه روشی به اسم Hayes’ PROCESS macro 4.0 استفاده کردن. این یه ابزار آماریه که کمک میکنه ببینن یه رابطه چقدر مستقیمه یا با واسطه (به انگلیسی بهش میگن “مدل میانجی موازی” یعنی بررسی همزمان چند تا واسطه). Bootstrapping هم یه روش آماریه که باعث میشه نتایج مطمئنتر باشن چون روی یه عالمه نمونه اجرا میشه (۵۰۰۰ بار تکرار کردن!).
خب، نتیجه چی شد؟ اگه بخوام ساده و خودمونی بگم: هر چقدر بچهها احساس کنن والدینشون واقعاً دارن تو درس کمکشون میکنن (از جنس دخالت مثبت و حضور مفید)، همونقدر احتمال اینکه افسردگی یا اضطراب بگیرن پایین میاد. برعکس، اگه بچهها فکر کنن که والدینشون بخاطر درس دائم تو استرس هستن (یعنی خودشون بیشتر دارن حرص میخورن)، شانس اینکه بچهها دچار مشکلات روانی شن بیشتر میشه!
یه نکته جالب ماجرا این بود که تابآوری و مادیگرایی هر دوشون تو رابطه استرس والدین و مشکلات روانی تاثیر گذاشتن. یعنی بچههایی که تابآوریشون بالاتره (یعنی راحتتر با فشارها کنار میان)، حتی اگه والدینشون بخاطر درس حرص بخورن، کمتر مشکل روانی پیدا میکنن. اما بچههایی که به مادیات و کالاها خیلی اهمیت میدن یا همش فکرشون پیش پول و جنس و ایناست، استرس والدین (به خاطر درس) روی روحیشون بیشتر تاثیر منفی میذاره. در عوض وقتی بحث دخالت خود والدین تو درس (اون حمایت واقعی) پیش اومد، فقط اونایی که تابآوری بالا داشتند کمتر اذیت شدن، اما اون رابطه با مادیگرایی جور درنمیاومد.
یه چیز دیگه هم اینکه، میزان حمایت و دخالت والدین اصلاً ربطی به مادیگرایی بچهها نداشت! یعنی هر چقدر هم پدر و مادر تو درس همراه بچه باشه یا نباشه، این باعث نمیشه بچهها مادیگرا بشن یا نشن.
جمعبندی رفاقتی: اگه بخوای حال روانی بچههای دبیرستانی تو این داستان رو بهتر کنی، باید بهشون تابآوری (یعنی این قدرت و مهارت که مقاوم باشن و از پس کارا بر بیان) یاد بدی و مادیگراییشون رو بیاری پایین یا مدیریتش کنی. مخصوصاً تو مدارس بینالمللی که آدما از فرهنگهای مختلف میان و انتظارها و فشارها بالاست، حواس جمع باشه راحت نمیتونیم بگیم این نتیجه واسه همه بچههای دنیا هم صدق میکنه. ولی حداقل تو این گروه، نشون داد چطوری نوع رفتار و استرس پدر و مادر رو حال بچهها اثر مستقیم و غیرمستقیم داره. خلاصه، یه کوچولو همراهی، یه عالمه تابآوری، یه ذره کمتر مادیگرایی = حال بهتر!
منبع: +