مسئولیت توی محل کار یعنی واقعاً حسش می‌کنی؟! یه نگاه روانشناسانه و خودمونی به مسئولیت توی سازمان‌ها

دوست داری بدونی مسئولیت دقیقاً چیه و چرا این روزا همه حرفش رو می‌زنن؟ بیا با هم یکم خودمونی درباره‌ش گپ بزنیم! توی دنیای کار و سازمان‌ها، ارزش‌های اخلاقی و اینکه چی خوبه و چی بده، کلی نقش پیدا کردن. یعنی هم آدم‌ها و هم شرکت‌ها خیلی به این موضوع فکر می‌کنن که مسئولیت‌شون چیه و اصلاً چجوری باید رفتار کنن.

حالا چیزی که خیلی جالبه اینه که محقق‌ها و دانشمندها هم علاقه‌شون به انواع مختلف رفتار مسئولانه توی سازمانا کلی زیاد شده. ولی یه فرق مهم وجود داره: بیشتر تحقیقات درباره «مسئولیت عینی» هستن. یعنی مثلاً درباره «مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها» یا همون Corporate Social Responsibility که خلاصه‌ش میشه CSR (یه برنامه کلی که شرکت‌ها انجام میدن تا روی جامعه یا محیط زیست تاثیر مثبت بذارن). اینا رو می‌تونیم تو اعداد و مدارک و گزارش‌های رسمی ببینیم.

اما چیزی که کمتر راجع بهش حرف زده شده، «مسئولیت ذهنی» یا Subjective Responsibilityـه. یعنی اصلاً خود آدم‌ها توی کارشون چه حسی نسبت به مسئولیت دارن؟ این حس‌ها و برداشت‌های درونی و شخصی آدم‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته. ما اومدیم همینو جدی گرفتیم.

توی این مقاله، کلی از مقالات و منابع رو جمع کردیم (بهش می‌گن Literature Review یعنی مرور و بررسی کلی تحقیقاتی که تا حالا انجام شده)، بعد مخصوصا دنبال تعریف‌ها و مدل‌هایی گشتیم که مسئولیت رو نه به عنوان یه قانون یا ساختار بیرونی، بلکه به عنوان یه تجربه شخصی ـ روانی! ـ توضیح داده باشن.

خب نتیجه چی شد؟ جالب اینجاست که حتی محقق‌ها هم قبلاً گفتن که این بخش روانشناختی مسئولیت هنوز خوب بررسی نشده و بیشتر مقاله‌ها از کنارش رد شدن. که خب حیفم هست چون اگه واقعاً می‌خوایم مسئولیت رو توی شرکت‌ها بفهمیم و اندازه بگیریم، باید بدونیم آدم‌ها دقیقاً چی فکر می‌کنن و چی حس می‌کنن.

اینجا یه نکته‌ای هست به اسم Metatheory Structure-Agency (ساختار ـ عاملیت) که خلاصه‌ش اینطور میشه: توی هر سازمانی هم ساختارها (مثلاً قوانین و سیاست‌ها) مهمن و هم آدما (یعنی هر کسی برای خودش می‌تونه تصمیم بگیره و حس مسئولیت رو بسازه). این مدل میگه که آدم‌ها و ساختارهای سازمانی همیشه در تعاملن؛ یعنی هم آدم می‌تونه حس کنه که توی این یا اون قسمت مسئولیت داره یا نداره ـ و هم ساختارهای بیرونی (قوانین، فرهنگ سازمان، انتظارات مدیر) این حس رو تقویت می‌کنن یا محدودش می‌کنن.

ما تو مقالهمون سعی کردیم یه تعریف جامع برای این مسئولیت ذهنی ارائه بدیم. یعنی جمع‌بندی همه چیزهایی که تا حالا محقق‌ها گفتن ـ حتی اگه ناقص بودن ـ تا بالاخره بتونیم یه تصویری بدیم از اینکه وقتی کسی میگه «من احساس مسئولیت می‌کنم» واقعاً منظورش چیه.

یه قسمت مهم مدل اینه که مسئول بودن همیشه به یه شکل نیست و یه جور به وجود نمیاد. مثلاً یکی ممکنه فقط چون ازش انتظار دارن، مسئولیت‌پذیر باشه؛ یکی دیگه واقعاً از ته دل حس کنه باید کارش رو درست انجام بده؛ یا یکی دیگه هدفش تاثیر روی جامعه باشه. مهم اینه که انگیزه‌های آدم‌ها واسه رفتار مسئولانه، متفاوتن.

در نهایت، این مدل جدید می‌تونه کمک کنه برای اینکه تو حوزه‌های مختلف ـ مثلا مسئولیت توی نتایج کار، یا حتی مسائل محیط زیستی ـ بفهمیم پیش‌زمینه‌ها و پیامدهای احساس مسئولیت چیا هستن، چه چیزی باعث میشه آدم‌ها مسئولیت بیشتری حس کنن و چجوری میشه این حس رو تقویت کرد.

در کل می‌خوام بگم اگه دوست داری رفتار آدم‌ها توی شرکت‌ها رو بهتر بفهمی یا حتی می‌خوای یاد بگیری چطوری میشه بحث مسئولیت رو توی سازمان‌ها سنجید و تقویت کرد، باید بیای سراغ همین نگاه روانشناسانه و شخصی به مسئولیت. اینطوری هم می‌فهمی ساختار و قوانین چقدر مهمن، هم می‌دونی هر آدم به شکل خودش داره با مسئولیت کنار میاد!
منبع: +