حتماً خیلی وقتا شنیدین که میگن رئیسها یا مدیرها حسابی رو بقیه تأثیر میذارن؛ چه تو محل کار، چه بیرون از کار. ولی واقعاً کسی خیلی کم به این موضوع میپردازه که اوضاع روحی خودِ رهبرها یا مدیرها چطور روی زندگیشون – تو کار و حتی خونه – تأثیر میذاره. یه تحقیق جالب اومده این رو بررسی کرده.
داستان از اینجا شروع میشه…
یه مدل مفهومی به اسم work–home resources model داریم (یعنی مدلی که منابع و انرژی آدم بین کار و خونه رو بررسی میکنه). محققها اومدن گفتن: وقتی یه مدیر تو محل کار حس تنهایی داشته باشه – حالا منظور از loneliness اون حسیه که آدم فکر میکنه کسی درکش نمیکنه یا تنها مونده، حتی اگه دور و برش پر از آدم باشه – این میتونه باعث شه فرد کم کم از کار و حتی آدمای خونه فاصله بگیره. یعنی چی؟ یعنی مثلاً کارها رو عقب بندازه یا از ارتباط برقرار کردن با همکارها و اعضای خانواده کمتر استقبال کنه.
این رفتارِ “عقب کشیدن” (بهش میگن withdrawal behavior) هم تو کار اتفاق میافته (مثلاً کارکردن کمتر یا سراغ همکارا نرفتن) و هم تو خونه (مثل اینکه با خانواده کمتر صحبت کنه یا خودش رو منزوی کنه). نکته مهمتر اینکه این روند باعث میشه روز بعد بیشتر احساس تنهایی کنه و این چرخه همینجوری ادامه پیدا کنه! یه جور دور باطل درست میشه.
پس چارهش چیه؟
اینجاست که یه نظریه به اسم boundary theory وسط میاد (یعنی تئوری مرزها؛ میگه آدمها بین نقشهای مختلف زندگیشون مثل کار و خانواده یه جور مرزبندی دارن). محققها اومدن یه مفهوم دیگه به اسم family identity salience رو بررسی کردن. این یعنی کسی واقعاً اون احساس خانوادگیبودن همیشه براش پررنگ باشه – یعنی نقش پدر یا مادر یا خواهر/برادر بودن رو خیلی جدی حس کنه، نه فقط مدیر بودن رو.
نتایج تحقیقات نشون داد که اگه این حس هویت خانوادگی برای مدیرها قوی باشه، تنهاییای که تو محل کار حس میکنن، کمتر به خونه نشت پیدا میکنه و کمتر باعث میشه تو خونه هم خودشون رو عقب بکشن یا از خانواده فاصله بگیرن. این خیلی جالبه؛ یعنی خانواده یا حتی فقط تصورش، میتونه یه سپر دفاعی جلوی اثر منفی تنهایی تو کار باشه.
این حرفا رو از کجا آوردن؟
دو تا مطالعه علمی انجام دادن. یکیش تجربهنگاری بود (یعنی اومدن روزانه حس و رفتار 174 تا مدیر رو تو انگلیس، تو طول 1351 روز و 4053 لحظه بررسی کردن!). تو این مطالعه دقیقاً نشون دادن که تنهایی روزانه، باعث میشه فرد روز بعدش هم تنهاتر بشه و این واسطه “عقبنشینی” یا همون withdrawalهاست؛ هم تو کار، هم تو خونه.
تحقیق دوم، حالت آزمایش بازخوانی بود (recall experiment؛ یعنی از 185 تا مدیر انگلیسی خواستن خاطرهای رو یادآوری کنن). نتیجه این شد که حس تنهایی موقت، باعث میشه مدیرها کمتر با تیمشون و بقیه تعامل مثبت و رفاقتی داشته باشن. تازه، برخلاف چیزی که بعضیا فکر میکنن، تنهایی اصلاً باعث نشده جنبۀ مثبتی داشته باشه یا به رشدشون کمک کنه؛ برعکس، ارتباطات اجتماعی شون بدتر شده.
جمعبندی خودمونی:
اگه مدیر یا رهبر هستین یا حتی فقط مسئول یه کوچولو تو یه گروه، بد نیست بدونین که حس تنهایی میتونه بیهوا تبدیل شه به یه مانع جدی واسه موفقیت و خوشحالیتون – چه تو کار، چه تو خونه. اما خبر خوب اینکه اگه به هویت خانوادگی یا دوستای نزدیکتون اهمیت بدین، این نقشه ذهنی کمک میکنه کمتر این حس منفی از کار به زندگی شخصیتون سرایت کنه. پس بیاید مرزها رو جدی بگیریم و همیشه یه جایی تو ذهنمون و دلمون برای خونواده و دوستامون داشته باشیم!
منبع: +