خب بیا با هم یه نگاهی بندازیم به یه موضوع مهم که خیلیا کمتر بهش توجه میکنن: اضطراب و افسردگی تو آدمای بزرگسال با معلولیت جسمی. همیشه وقتی حرف از مشکلات سلامت روان میشه، خیلیا هستند که فکر میکنن فقط مربوط به آدمای عادیه، ولی واقعیتش اینه که آدمایی که معلولیت جسمی دارن (یعنی اونایی که از لحاظ فیزیکی محدودیت دارن) هم حسابی با این مشکلات درگیرن.
توی این مطالعه که تو منطقه حائل عربستان سعودی انجام شده، از ۱۵۵ نفر که معلولیت جسمی داشتن و بین ۲۰ تا ۴۰ سال سن داشتن پرسیدن اوضاع سلامت روانشون چطوره. تقریباً نصفشون (حدود ۴۸ درصد) خانوم بودن و بیشترشون هم زیر ۲۵ سال سن داشتن. جالبه بدونی که بیشتر این معلولیتا خفیف بودن (یعنی مثل مشکلات سبک حرکتی که خیلی شدید نیستن – مثلاً کسی که کمی نقص تو حرکت دست یا پاش داره)، و حدود ۶۲ درصد همچین شرایطی داشتن. تو همین گروه، ۶۲ درصد معلولیتشون مادرزادی بوده (یعنی از همون اول تولد این مشکل رو داشتن).
حالا نکته جالبتر اینه که با اینکه ۶۱ درصد افراد از خدمات درمانیای که میگرفتن راضی بودن (یعنی سرویسهایی که دریافت میکردن رو خوب میدونستن)، ولی باز هم حدود ۳۳ درصدشون اضطراب شدید داشتن و ۱۸ درصدشون هم افسردگی شدیدی رو تجربه میکردن!
فکر میکنم این سوال برات بیاد که این اضطراب و افسردگی به چه چیزهایی بستگی داشته؟ تحقیق نشون داده که چندتا عامل هست که تو این شرایط دخیل بوده:
- سطح تحصیلات: هرچی تحصیلات آدم بیشتر باشه، به طور معمول سطح اضطراب کمتر میشه. یعنی مثلاً کسی که دانشگاه رفته احتمالاً راحتتر با مشکلات کنار میاد.
- شدت معلولیت: هرچقدر معلولیت شدیدتر باشه، احتمال اضطراب و افسردگی هم بالاتر میره.
- وجود بیماریهای مزمن: کسایی که بیماری دیگهای غیر از معلولیت دارن (مثلاً دیابت یا فشار خون)، بیشتر از بقیه با اضطراب دست و پنجه نرم میکنن.
- امکانات پارکینگ! شاید عجیب باشه، ولی حتی اینکه جای پارکِ مناسب واسه این افراد باشه یا نه، روی اضطرابشون تاثیر گذاشته! (جای پارکینگ خوب یعنی وقتی میری دکتر، مجبوری اینقدر دنبال پارکینگ نگردی و اعصابت داغون نشه.)
در مورد افسردگی هم یه سری عاملای دیگه مهم بودن:
- علت و مدت زمان معلولیت: اونایی که معلولیتشون طولانیتر بوده یا به علت خاصی مثل تصادف دچار این مشکل شدن، بیشتر دچار افسردگی بودن.
- امکان رفتن به دکتر به تنهایی: آدمایی که خودشون راحت نمیتونن تنهایی برن بیمارستان یا دکتر، بیشتر احساس افسردگی میکردن، چون حس استقلالشون رو از دست داده بودن.
- اولویت تو صف انتظار: جالبه، ولی اینکه کسی اولویت داشته باشه تو صف، مثلاً زودتر بره داخل مطب، روی افسردگی اثر گذاشته؛ شاید چون حس میکنه براش شرایط ویژه درنظر گرفتن یا برعکس، عجیب فشار روش اومده.
ولی یه نکته دیگه پیدا کردن که وسطِ آمارا جالب بود: وقتی با تحلیل آماری پیشرفتهتر (که بهش میگن «همبستگی رگرسیونی خطی» یعنی یه جور بررسی رابطه بین عاملها با هم) چک کردن موضوع رو، متوجه شدن فقط شدت متوسط معلولیت واقعا پیشبینی کننده اضطراب و افسردگی بوده! بقیه عاملها اونقدرها هم رابطهای نداشتن – حداقل اگه دقیقتر بررسی کنیم.
در کل اگر بخوام خلاصه بگم، خیلی از آدمای معلول تو حائل – مخصوصا کسایی که شدت معلولیتشون متوسطه – بیشتر اضطراب و افسردگی رو تجربه میکنن. و کلی چیز کوچیک و بزرگ هست که رو سلامت روان این افراد تاثیر میذاره؛ مثل تحصیلات، مدت زمان و علت معلولیت، بیماریهای دیگه، سطح خدمات رفاهی مثل جای پارک، و حتی اینکه چقدر حس میکنن خدمات درمانی براشون مناسب و در دسترسه.
نکتهای که نشون میده چرا رسیدگی به سلامت روان آدمای با معلولیت جسمی فقط مربوط به جسمشون نیست و باید برای بهبود خدمات و حمایتهای روانی بیشتر تلاش کنیم. مخصوصا که کلی از این عوامل، واقعاً با مدیریت بهتر خدمات و امکانات قابل رفع شدنه.
پس اگه دوستی داری یا کسی رو میشناسی که معلولیت جسمی داره، حواست باشه مشکلات روحی مثل اضطراب و افسردگی فقط یه بخش کوچیک از چالشهای روزمرهشونه و حمایت و توجه حتی تو چیزای به ظاهر ساده (مثل جای پارک) هم خیلی میتونه کمکشون کنه!
منبع: +