خب بیا یه بار با هم درباره یه موضوع جالب حرف بزنیم: دانشجوهای موسیقی تو دانشگاههای چین چی میکشن و چطوری میتونن حالشون رو خوب نگه دارن؟! حتما میدونی که کسایی که موسیقی میخونن باید کلی تمرین کنن، معمولا تمرینهاشون فشرده و سخته و همیشه یه عالمه اجرا دارن که استرسش کم نیست. تازه امتحانهای فنی و خلاقیت هم هر روز جلو چشمشونه! یعنی هم جسم و هم روحشون کلی درگیر میشه.
حالا یه چیزی هست به اسم «خودتصوری موسیقیایی». بذار راحت توضیح بدم: این یعنی اینکه هر کسی چه تصوری و احساسی از خودش به عنوان یه موزیسین داره. مثلاً یکی فکر میکنه نوازنده قویایه یا اینکه میتونه احساسش رو با موسیقی نشون بده یا حتی وقتی نوازندگی میکنه، بدنش رو کاملاً با ساز یکی میدونه. وقتی میگیم «embodied self-concept»، منظورمون همون چیزیه که آدم نه فقط تو ذهنش، بلکه با کل وجودش (بدن و احساساتش) خودش رو موزیسین میدونه و زندگی میکنه.
بیایم راجع به «شکوفایی» هم حرف بزنیم؛ شاید خیلیها این واژه رو نشنیده باشن. شکوفایی یا flourshing یعنی تو یه حالت خوبی از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی باشی؛ خلاصه هم حس و حالت خوبه، هم با بقیه ارتباطات رو درست میسازی، هم از لحاظ احساسی سرحال و شادی.
حالا این تحقیق اومده رو ۱۷۶۷ تا دانشجوی موسیقی دانشگاهی چینی کار کرده و پرسیده خب، با این همه فشار، چی باعث میشه بتونن همچنان حال خوب رو نگه دارن و سرحال بمونن؟ اولین چیزی که پیدا کردن این بود که استرس درسی مستقیماً و به شدت روی شکوفایی اثر منفی میذاره. کلاً استرس و حال خوب همیشه دشمن هم بودن و اینجا هم تایید شده که وقتی استرس درسی میاد وسط، تقریبا حال دانشجو حسابی بد میشه.
اما جالبیش اینه که بخش «خودتصوری موسیقیایی» میتونه این وسط یه پلی بزنه و رابطه استرس و شکوفایی رو تلطیف کنه! مخصوصاً اون بخشهایی که مربوط به احساسات و ارتباطه — یعنی مثلاً اینکه طرف چقدر احساس و وجودش رو تو ساز زدنش خرج میکنه یا چقد ساز رو با بدن و شخصیتش یکی میدونه. این ویژگیها باعث میشه استرس کمتر روی حال روانی فرد تاثیر بذاره.
اما حالا یکی میپرسه بخش «توانایی» (Ability) و «جاهطلبی» (Ambition) چی؟ اینا تاثیری نداشتن تو این ماجرا. یعنی فقط اینکه یکی فکر کنه خیلی توانمنده یا هدفهای بزرگ داره، نمیتونسته تاثیر استرس رو روی شکوفاییش کم کنه! باید اون ارتباط واقعی با موسیقی و احساس از ته دل باشه.
خیلی خلاصه اگه بخوام بگم، این تحقیق میگه هنرآموزای موسیقی دانشگاهی که واقعا با ساز یا آوازشون زندگی میکنن، احساساتشون رو تو موسیقی نشون میدن و موقع اجرا از نظر بدنی و احساسی درگیر میشن، بهتر میتونن رو استرس غلبه کنن و شکوفا بشن. یعنی کل بدن، احساس و خودِ موزیسین باید یکی بشه با موسیقی؛ اینجوری میتونه بیشتر جلوی استرس بایسته.
پس راهکار چیه؟ باید تمرین کرد دانشجوها بتونن این حس یکی بودن با موسیقی رو تقویت کنن. مثلاً تمرینهایی که هم بدنشون درگیر شه، هم احساساتشون؛ آگاهی داشتن از حال خودشون یا self-awareness هم خیلی مهمه (یعنی آدم بدونه دقیقا تو هر لحظه چه حالی داره و نسبت به خودش آگاه باشه).
در آخر، تحقیق پیشنهاد میده اگه توی آموزش موسیقی کمی بیشتر روی این بحث «خودتصوری موسیقیایی» و به خصوص بعدهای بدنی و احساسیش تمرکز بشه، این بچهها خوشحالتر و موفقتر میشن. خلاصه این تحقیق نشون میده نگاه روانشناسی و توجه به بدن و احساس فقط مخصوص ورزش نبوده و تو موسیقی هم میتونه مسیر زندگی رو عوض کنه. پس اگه دانشجوی موسیقی هستی یا دوستش رو داری، حتما این نکتهها رو بهش یادآوری کن!
منبع: +