آب‌وهوای انگیزشی فوتبال! نقش مربی، والدین و رفقا تو حال و روز بچه‌فوتبالی‌ها

بیا یه گپ رفیقانه بزنیم در مورد اینکه حال و هوای انگیزشی بچه‌هایی که فوتبال بازی می‌کنن چقدر مهمه و اصلاً کی‌ها توش تاثیر دارن! یه تحقیقی انجام شده که حسابی جذابه و نشون میده مربی‌ها، والدین و حتی دوستای بازیکن‌ها، هر کدوم چه جور فضای انگیزشی می‌سازن و تهش این فضا چطور رو حال و هوای روحی و انگیزه این نوجوان‌های فوتبالی تاثیر می‌ذاره.

چی بود موضوع تحقیق؟
ماجرا این بود که میانگین سنی اونایی که تو تحقیق بودن حدود ۱۳.۵ سال (یعنی هفتۀ دوم راهنمایی تا اول دبیرستان!)، ۸۷۶ تا فوتبالیستِ جوون بودن که اول فصل فوتبالی، کلی پرسشنامه پر کردن و کلی سوال ازشون پرسیده شده. هدفشم این بوده که ببینن “آب‌وهوای انگیزشی” (همون Motivational climate یعنی جوی که آدم می‌سازه و باعث میشه دیگری انگیزه بگیره یا برعکس، انگیزه‌ش کم شه) که مربی و مامان‌بابا و رفقا واسشون می‌سازن، چه جور روی هدف‌گذاری، سطح انگیزه، نیازهای روانی و خلاصه حال خوب و بدِ ورزشیشون اثر داره.

پروفایل‌های انگیزشی چی بود؟
یه روشی به اسم Cluster analysis (یعنی خوشه‌بندی یا طبقه‌بندی گروه‌ها با ویژگی‌های مشابه) اومدن پیاده کردن و به ۴ تا مدل اصلی رسیدن:

۱. پروفایل تقویت‌کننده یا Empowering: یعنی همه اطرافیان انگیزه می‌دن، حمایتت می‌کنن و فضا مثبته.
۲. ضدانگیزشی یا Disempowering: یعنی فضا منفی و خاموش‌کننده است، احتمالاً گیر می‌دن یا سرزنش می‌کنن.
۳. ترکیبیِ بالا (High mixed): هم ویژگی‌های مثبت هم منفی با شدت بالاست، یعنی یه جا شدیداً حمایتت می‌کنن و یه جای دیگه بدجور حالتو می‌گیرن!
۴. ترکیبیِ پایین (Low mixed): هم مثبت هم منفی اما همه‌ش کم و سرد.

چه تاثیری روی بچه‌ها داشت؟
اومدن با یه عالمه تحلیل آماری (مثلاً Multivariate analysis که یعنی بررسی چندتا عامل با هم به طور همزمان) نشون دادن اونایی که تو گروه Empowering بودن (یعنی محیط مثبت و کمترین فضای منفی رو داشتن)، به شکل قابل توجهی حالشون از هر نظر بهتر بود! یعنی چی؟

  • “هدف‌محور” بودن (Task orientation) بالا بود: یعنی بیشتر دنبال پیشرفت و مهارت واقعی بودن، نه فقط بردن هر جور شده.
  • “انگیزه داخلی” و خودجوش (Autonomous motivation): از روی علاقه خودشون می‌رفتن دنبالش، نه اینکه فقط کسی وادارشون کنه.
  • “نیازهای روانی” راضی بود (یعنی همون رضایت نیاز به استقلال، شایستگی و ارتباط که واسه رشد آدم لازمه).
  • سرحال‌تر بودن و انرژی بیشتری داشتن (Vitality یعنی انرژی و شادابی).

حالا اونایی که تو فضای Disempowering بودن چی؟
کاملاً برعکس! مثلاً:

  • دنبال جلب توجه و برتری به هر قیمتی بودن (Ego orientation یعنی محور مقایسه با بقیه و اثبات برتری).
  • بیشتر انگیزششون از بیرون بود یا ناامید بودن (Controlled motivation / Amotivation یعنی یا کسی مجبورشون می‌کرد یا اصلاً انگیزه‌ای نداشتن).
  • حسابی از نظر روحی و حتی جسمی خسته و بی‌حال بودن.
  • نیازهای روانیشون برآورده نمی‌شد و حتی سرخورده بودن.

پروفایل‌های ترکیبی داستانشون چیه؟
این گروه‌ها هم یه جورایی بینابین بودن، اما نکته جالب این بود که اگه همزمان رفتار مثبت و منفی تو محیط باشه (مثلاً مربی حمایت کنه ولی بابا فشار بیاره)، اون تاثیر مثبت کلی رو کم رنگ‌تر میکنه و حتی باعث میشه رشد بچه فوتبالی محدود شه.

خلاصه آخرش چی شد؟
این تحقیق صداش درومده و تاکید داره که نباید فقط به تاثیر مربی توجه کرد؛ خانواده و دوست‌ها همه دست‌به‌دست هم میدن تا جو کامل رو بسازن. پس هرجا قراره بچه‌ها پیشرفت کنن و حالشون بهتر باشه، باید سعی کنیم “فضای انگیزشی مثبت” بسازیم و فضاهای منفی و ناامیدکننده رو تا می‌تونیم کم کنیم. تازه گفته بودن بهتره تو آینده بیشتر روی مدل‌های ترکیبی هم کار بشه چون واقعیت زندگی همیشه صفر و صد نیست!

به طور خلاصه: یه تیم فوتبالِ جوون، فقط زمین تمرین نمی‌خواد؛ به یه عالمه حال خوب و حمایت از طرف همه‌ی بزرگ‌ترها و رفقا هم نیاز داره تا بتونه سرحال و موفق باشه!

منبع: +