استرس غربت و معنای زندگی: چی باعث میشه دانشجویای بین‌المللی تو آلمان حالشون بهتر بشه؟

خب بذار همه‌چیز رو از اول خیلی ساده و خودمونی برات تعریف کنم. هر سال کلی دانشجوی خارجی می‌ریزن تو دانشگاه‌های آلمان و خب هرکدومشون با یه عالمه امید، استرس و رویا وارد یه فرهنگ جدید می‌شن. این وسط، برخورداشون با فرهنگی متفاوت و دوری از خونه یه عالمه تأثیر روانی رو خودشون داره که بهش می‌گن «استرس تطابق فرهنگی» یا همون acculturative stress. یعنی همون استرسایی که وقتی از یه فرهنگ می‌ری تو یه فرهنگ جدید سرت میاد!

حالا یه تیم تحقیقاتی کنجکاو اومدن و امسال یعنی 2024، روی 443 نفر از این دانشجوها که تو سراسر آلمان بودن بررسی کردن که چطوری این استرس غربت روی “معنای زندگی” تو ذهنشون اثر می‌ذاره. جالب‌تر این‌که اومدن بررسی کردن این وسط دو تا چیز دیگه مثل وسیله میان این رابطه عمل می‌کنن یا نه: یکی «سختی در تنظیم احساسات» (DIER یعنی اونایی که نمی‌تونن خوب احساساتشون رو کنترل کنن یا مثلا زود ناراحت می‌شن) و یکی هم «شیوه مقابله مبتنی بر معنا» (MCCS یعنی آدم‌هایی که موقع بحران، سعی می‌کنن دنبال یه معنی و هدف تو زندگی باشن تا راحت‌تر با شرایط کنار بیان).

واسه این تحقیق، کلی پرسشنامه معروف استفاده شد (اگه اهل روانشناسی باشی شاید اسماش رو شنیده باشی ولی لازم نیست اسماش رو حفط کنی)، بعد جوابا رو با مدل‌سازی معادلات ساختاری و آزمون همبستگی تجزیه و تحلیل کردن (این یعنی بررسی کردن که بین این عوامل چه ربطی هست و چقدر روی هم تاثیر دارن).

حالا برویم سر اصل مطلب و نتایجی که گرفتن:

۱. استرس تطابق فرهنگی برخلاف چیزی که فکر می‌کنی بعضی وقتا ممکنه آدما رو بیشتر دنبال پیدا کردن معنی زندگی ببره (یعنی کسایی که غربت می‌کِشه می‌خواد معنای زندگیش رو پیدا کنه!).

۲. اما این استرس یه مسیر غیرمستقیم هم داره: کسایی که استرس دارن و نمی‌تونن احساساتشون رو خوب کنترل کنن (DIER)، هم کمتر تو زندگیشون “معنا” احساس می‌کنن و هم خودشون رو بیشتر تو جستجوی معنی زندگی می‌بینن (یعنی یه جورایی گیج‌تر و خسته‌تر می‌شن از پیدا کردن اون هدف و معنا).

۳. نکته جالب این‌جاست که اگه یکی بلد باشه با سختی‌ها و غربت، با یه نگرش «معنامحور» کنار بیاد (MCCS)، حضور و احساس معنی تو زندگیش خیلی بیشتر میشه. البته این مدل آدم‌ها خیلی دنبال کشف معنی هم نیستن، چون همین حس معنایی که دارن، کافیه براشون!

۴. و آخرش، استرس تطابق فرهنگی معمولاً مقابله معنامحور (MCCS) رو تو آدم کم‌تر می‌کنه، ولی هرکی این مهارت رو داشته باشه، حالش بهتره و معنی زندگیش رو بهتر حس می‌کنه.

جمع‌بندی خودمونی: اگر دانشجوی خارجی تو آلمان هستی (یا هر جای دیگه)، استرس غربت چیزیه که تقریبا همه می‌کشن اما فرق اونایی که حالشون خوب‌تره اینه که یا احساساتشون رو بهتر مدیریت می‌کنن، یا سعی می‌کنن حتی تو سختی هم واسه زندگی‌شون دنبال یه معنی و هدف باشن. یعنی اگر بلد باشی چطوری با احساساتت کنار بیای و زاویه دیدت رو به سمتی ببری که تو هر اتفاق دنبال معنا باشی، استرس غربت کمتر اذیتت می‌کنه و احساس بهتری نسبت به زندگی پیدا می‌کنی.

این نتیجه‌ها نشون می‌دن که باید یاد بگیریم چجوری احساساتمون رو کنترل کنیم (مثلاً با تمرین‌های روانشناسی مثل ذهن‌آگاهی) و تو زندگی دنبال معنا و هدف بگردیم، حتی وقتی شرایط برامون سخته. پس اگه سر زمین غریب بودی و دیدی دلت گرفته، این یعنی مغزت داره تو رو هل می‌ده که معنای زندگی‌تو پیدا کنی و اگه تو این مسیر احساساتتو درست مدیریت کنی و دید معنامحو بر زندگی داشته باشی، احتمالاً حال دلت خیلی بهتر میشه.

منبع: +