خب رفیق، امروز میخوام یه تحقیقی رو برات تعریف کنم که واقعاً جالبه و احتمالاً برای خودت یا دوستات که دانشجو هستن، کاملاً کاربردی باشه. ماجرا از این قراره که تو چین، تو شهر فوتجو یه عالمه دانشگاه هست و کلی دانشجو که با استرس، کمبود تمرکز و محیطهای گاهاً خستهکننده سروکله میزنن. محققها اومدن بررسی کنن که محیط صوتی (مثلاً صداهای اطراف یا موزیک تو محوطه) و بصری (یعنی چیزی که میبینی مثل رنگها، فضاهای سبز یا شلوغی ساختمانها) چطور روی ریکاوریِ تمرکز دانشجوها تاثیر میذاره. ریکاوری توجه یعنی اینکه بعد از کلی خستگی ذهنی، مغز چطوری دوباره سرحال و آماده میشه.
حالا اینا فقط با پرسشنامه و کارای ساده سراغش نرفتن، بلکه واقعاً یه پروژه جدی با کلی تکنولوژی پیشرفته پیاده کردن!
مثلاً:
– اومدن تصاویر خیابونها و فضای داخلی دانشگاه رو با «ماشین لرنینگ» (یعنی هوش مصنوعیای که خودش داده یاد میگیره) تحلیل کردن.
– صداهای محیط رو با مدلهایی بررسی کردن که تشخیص میده مثلاً صدای طبیعیه یا نویزه یا موسیقی پخش میشه.
– حتی متنی که دانشجوها تو شبکههای اجتماعی نوشته بودن رو هم بررسی کردن ببینن حس کلیشون چیه و خوشحالن یا کلافه (این کار با مدلهای Sentiment Analysis انجام گرفتن که یعنی میفهمه چی مثبته چی منفی).
توی این تحقیق، چندتا مدل خفن استفاده شده مثل CNN-BiLSTM (که برای پیشبینی سریهای زمانی و تصویر خیلی قویه)، HRNet (برای جداسازی بخشهای مختلف تصویر)، GBRT (برای پیشبینی صداهای مختلف محیط) و حتی مدلهای XGBoost و SHAP برای اینکه ببینن کدوم فاکتور تاثیرش از بقیه بیشتره و اصلاً تو چیا همپوشانی یا تأثیر متقابل وجود داره.
یکی از چیزای باحال این تحقیق این بود که فهمیدن کیفیت ریکاوری ذهنی دانشجوهای دانشگاههای علوم انسانی و کشاورزی-جنگلی بیشتر از دانشجوهای رشتههای علوم پایه یا مهندسیه! چرا؟! دلیلش اینه که مثلاً تو محیطهای علوم انسانی، فضاهای گپ، موسیقی ملایم، صداهای طبیعی بیشتر هست و طراحیها خیلی همافزایی دارن. اینا بهش میگن Soundscape و Humanistic Soundscape یعنی فضای صوتیای که حسابشده و دوستداشتنی طراحی شده باشه، نه اینکه نویز ماشین و ساختمون باشه.
SHAP analysis (که یه جور تکنیک برای فهمیدن تأثیر هر عامل تو یه مدل پیشبینیه)، نشون داده که علاوه بر این فضاهای صوتی، رنگها و پیچیدگی رنگ (یا همون Color Complexity یعنی اینکه چقدر تنوع و هارمونی رنگی وجود داره) خیلی کلیدی هستن. نکته جالبتر اینکه تأثیر اینا پلکانیه، یعنی مثلاً تا یه حدی که رد شه، یهو میبینی تأثیرش زیاد میشه یا برعکس.
یه چیزی هم که معلوم شد: ترکیب تراکم فضای سبز (یعنی چقدر گلوگیاه و درخت داری) با نحوه بسته بودن محیط (Building Enclosure Degree یعنی اینکه مثلاً محوطه بازه یا دورش ساختمون داره) کمک میکنه مغز حسابی شارژ شه. یا حتی مثلاً موزیک مناسب با جنس کفپوش (مثلاً سنگفرش با موسیقی شاد) فضا رو دلچسبتر میکنه.
در نهایت، نتیجهگیری تحقیقات اینه که با ترکیب دیتای متنوع (تصویر، صدا، متن) و به کمک مدلهای ماشینلرنینگ، میشه یه مدل پیشرفته از رابطه صوت-تصویر و تمرکز ساخت و باهاش، برنامه ریزی برای طراحی محیط جذابتر و مفیدتر انجام داد.
دوتا راهکار نوآورانه هم معرفی کردن:
1. Threshold Response Design: یعنی تو طراحی فضاها باید حتما حواسمون باشه که هر فاکتور تا یه جایی مفیده، از یه حد بیشتر یا کمترش دیگه اثرش کمرنگ یا حتی منفی میشه.
2. Cross-modal Collaborative Optimization: یعنی طراحی حسی و چندوجهی، باید صدا، رنگ و ساختار با هم هماهنگ بشن. این کار کمک میکنه دانشجوها حال روانیشون better شه، تمرکزشون سریعتر برگرده و کیفیت زندگی دانشجویی واقعاً بالا بره.
در مجموع، روش این مقاله هم قابل انتقال به هر جای دیگهست، یعنی دانشگاههای دنیا میتونن یاد بگیرن که با طراحی علمی و مهندسیشده، محیط رو واسه آرامش روانی دانشجوها بهینه کنن!
پس اگه داری میخوای مُدل یه دانشگاه آیندهنگر رو تصور کنی، فقط به کلاسها و آزمایشگاهها فکر نکن؛ صداها، رنگا، فضاهای سبز و ترکیبشون بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی رو انرژی و تمرکزت تاثیر میذارن!
منبع: +