تا حالا به این فکر کردی که چرا بتمن و دشمنهاش مثل جوکر و بین (Bane) اینقدر تو دل مردم جا باز کردن و هیچوقت قدیمی یا تکراری نمیشن؟ از سال ۱۹۳۹ که اولین بار این شخصیتها تو کامیکبوکها ظاهر شدن، هنوزم ملت عاشقشونن و فیلمها و داستانهاشون پرفروشه. حتی کسایی که زیاد اهل کامیک هم نیستن، حتما یه بار با این شخصیتها روبرو شدن و شگفتزده شدن!
داستان اینه که یه تحقیق جالب وجود داره که با کمک “object relations theory” یعنی همون نظریهای که میگه رابطه ما با آدمها و حتی چیزها روی دنیای داخلی ذهنمون تاثیر میذاره، به ما نشون میده که ما چرا این همه با بتمن و رفقاش (یا دشمنهاش!) ارتباط برقرار میکنیم. خلاصه این نظریه اینکه ما تو ذهن و احساساتمون همیشه یه سری کشمکش و دعوا داریم که قهرمانها و ضدقهرمانهای تو فیلمها و کمیکها واسش نماد شدن.
مثلا سینماییهایی مثل بتمن رو نگاه میکنیم و با اینکه داستان فانتزی به نظر میرسه، در واقع یه جور بازتاب درامهای درونی خود ماست. انگار گاتهامسیتی (همون شهر شلوغ و پرجرمی که بتمن توش فعاله) نسخه بیرونی ذهن خود ماست. تو ذهن همه ما، دعواهایی مثل وابستگی (یعنی چسبیدن یا دلبستگی به چیزی یا کسی)، ترس از ازدستدادن، سوگواری (mourning یعنی اون غصهی عمیقی که برای از دست دادن کسی یا چیزی میاد)، و تغییر، همیشه هستن.
وقتی ما فیلم بتمن رو تماشا میکنیم و درگیریهای بتمن، جوکر و بین رو میبینیم، در اصل داریم ببینیم که این سه نفر دارن تیکههای متفاوت یه ذهن رو نشون میدن. بتمن معمولا نماینده بخشی از ماست که میخواد کنترل داشته باشه و با مشکلات مبارزه کنه. جوکر نماد بخشیه که دوست داره همه چی رو به هم بزنه و هرج و مرج راه بندازه – یه جور شورش یا تمایل به خرابکاری که همه تو وجودشون یه ذره ازش دارن. بین هم بیشتر نشوندهنده نیروییِ که قوی و بیرحم جلو میاد، اما خودش هم از یه جای تاریک ریشه میگیره.
تماشای این جنگ و دعواها تو فیلم به ما کمک میکنه با ترسهامون کنار بیایم یا حتی کنترلشون کنیم؛ یعنی حتی اگه نتونیم همیشه حلش کنیم، دستکم اون حس ترس و افسردگی ته دلمون رو یه ذره اداره کنیم. خلاصه، بتمن و جوکر و بین فقط کاراکترهای تخیلی نیستن؛ اونا آینهای هستن که میتونیم بهش نگاه کنیم و کمی خودمون رو بشناسیم و حس کنیم که تنها نیستیم؛ چون آدمهای دیگه هم دقیقا همین جنگها رو دارن.
پس اگه هنوزم برات سواله که چرا این شخصیتها اینقدر معروف و محبوب موندن، جواب سادهست: چون قشنگ ماجرای خودمون رو و احساسات پیچیده انسانی رو به تصویر میکشن و بهمون فرصت میدن یه جوری باهاشون کنار بیایم. مگه بهتر از این میشه؟
منبع: +