راز موفقیت CTAها: چرا ترکیب روند کوتاه‌مدت و بلندمدت این‌قدر مهمه؟

Fall Back

خب ببین، کسایی که تو بازار کامودیتی (کالاهایی مثل نفت، گندم، طلا و اینا) معامله می‌کنن و بهشون می‌گن CTA یا Commodity Trading Advisors، همیشه دنبال راه‌هایی بودن که بفهمن کی بازار صعودیه و کی نزولی. اینا میان براساس روند بازار ترید می‌کنن؛ یعنی مثلاً اگه احساس کنن یه روند قدرتمند شروع شده، سریع وارد می‌شن یا اگه فکر کنن بازار قراره حرکت جدی کنه، هندلش رو می‌گیرن و سوار می‌شن.

حالا بحث سر اینه: این CTAها روش‌های مختلفی برای دنبال کردن روند دارن. بعضیاشون کوتاه‌مدت کار می‌کنن، یعنی سعی می‌کنن حرکت‌های سریع و گذرای چندروزه یا حتی چندساعته بازار رو شکار کنن. به این می‌گن سیگنال‌های Momentum یا روندی کوتاه‌مدت (Momentum سیگنال یعنی وقتی بازار یه‌دفعه سریع حرکت می‌کنه و تریدرها سعی می‌کنن اون رو دنبال کنن). بعضیاشون اما روی روندهای بلندمدت‌تر تمرکز دارن، یعنی حرکت‌های بزرگی که ممکنه هفته‌ها یا ماه‌ها طول بکشه. به اینا می‌گن Breakout بلندمدت (Breakout یعنی وقتی بازار خطوط مقاومتیش رو می‌شکنه و یه حرکت بزرگ انجام می‌ده).

یه تفاوت اساسی این وسط هست: هنوز کسایی که تخصصشون این حوزه‌ست، سر اینکه بالاخره ترکیب این دو تا روش بهتره یا تمرکز روی یکی‌شون، با هم اختلاف نظر دارن. کلی مقاله و بحث انجام شده اما هنوز جواب قطعی نیست که کدوم بهتره یا اینکه چطوری بهم ربط دارن.

حالا اون مقاله‌ای که می‌خوایم راجع بهش حرف بزنیم، دقیقا میاد وسط این دعوا و یه راه جدید نشون می‌ده! اینا واسه اینکه بفهمن درصد سود CTAها از هر کدوم از این دو نوع روند (کوتاه‌مدت و بلندمدت) چقدره، از یه رویکرد تازه به اسم مدل بیزی گرافیکی استفاده کردن. (مدل بیزی گرافیکی یعنی یه جور ابزار هوشمند که با احتمالات و داده‌های مختلف کارکنه و بتونه عوامل موثر روی یه چیز رو جدا کنه و نشون بده هرکدوم چقدر نقش دارن. کلیتش اینه که عوض اینکه همه چیز رو جدا جدا نگاه کنیم، ارتباطشون رو هم لحاظ می‌کنه.)

درواقع اینا اومدن سود CTAها رو به سه تا قسمت تقسیم کردن: بخش روند کوتاه‌مدت، بخش روند بلندمدت و یه چیزی هم به اسم بتای بازار (بتای بازار یعنی اون قسمتی از سود که فقط به‌خاطر بالا پایینهای خودِ بازار هست و ربطی به هوش معامله‌گر نداره، یعنی یه جور سود عمومی که اکثر بازار می‌گیرن). این کار باعث شد بفهمن واقعاً هرکدوم چقدر تو سود کلی تاثیر دارن.

جالبیش اینکه نشون دادن ترکیب افق‌های زمانی مختلف — یعنی مثلا هم استراتژی کوتاه‌مدت رو داشته باشی و هم بلندمدت رو — چطور باعث میشه ریسک و سوددهی (یعنی اینکه سودت نسبت به نوسان و ضرر چقدر منطقی باشه) استراتژی بهتر بشه. به زبان ساده‌تر، اگه فقط یکی از اینا رو برداری، ممکنه تو بعضی شرایط بازار اسیر ضررهای بزرگ شی یا فرصت‌های خوبی رو از دست بدی. ولی اگه با هم ترکیبشون کنی، یه نوع تعادل بهتری تو مدیریت ریسک و گرفتن سود پیدا می‌کنی. (مدیریت ریسک یعنی اینکه طوری معامله کنی که اگه هم ضرر کردی، ضررت کوچیک بمونه و سودها رو بیشتر نگه داری.)

در کل نتیجه‌شون اینه: به جای اینکه کل استراتژی رو بذاری روی فقط یکی از روندهای کوتاه یا بلند، اگه بتونی این افق‌های مختلف رو با هم میکس کنی (مثل همزن زدن تخم‌مرغ و شیر!)، هم سود تعدیل‌شده بهتری می‌گیری و هم با ریسک کمتری پیش می‌ری. این یعنی معاملاتت پایدارتر و منطقی‌تر می‌شن. خلاصه اگه کسی دنبال یه سیستم قوی CTAای باشه، بهتره همه نوع سیگنال رو با هم بچینه تا همیشه آماده برای همه شرایط بازار باشه!

پ.ن: مقاله کامل مربوط به arXiv با کد 2507.15876 هست، اگه حال داشتی بیشتر پیگیر بشی!

منبع: +