حتماً برات پیش اومده که یه لحظه سرت رو از گوشی بلند کنی و بفهمی واقعاً داشتی به هیچ چیز فکر نمیکردی. نه اینکه چیزی یادت رفته باشه یا در حال خیالپردازی باشی؛ واقعاً هیچی تو ذهنت نبوده! این لحظات رو خیلیها تجربه میکنن و جالبه بدونی که دانشمندا براش یه اسم باحال گذاشتن: “mind blanking” یا همون لحظات ذهنِ خالی.
mind blanking یعنی دقیقاً همون زمان خیلی کوتاهی که بیداری، اما هیچ فکر و خیالی تو مغزت نمیچرخه؛ انگار مغزت روی حالت استندبای رفته! جالبه که تا همین چند وقت پیش فکر میکردن مغز ما همیشه داره یه فکری میسازه، اما طبق تحقیقات جدید اصلاً اینجوری نیست. ذهن خالیشدن خودش یه حالت هوشیاری جداست؛ جایی که سطح هوشیاری و واکنش به محرکها – که تو علوم عصبشناسی بهش arousal میگن – کاهش پیدا میکنه. (arousal یعنی اون میزان بیداری و آماده باش مغز برای جواب دادن به اتفاقات دور و برمون)
جالبتر این که دکتر توماس آندریون (یه عصبپژوه فرانسوی) میگه: «این لحظات برای خیلی از آدمها مثل یه پرش کوچیک تو ذهن میمونه و یهویی انگار ذهن خاموش میشه. ولی اصلاً اون حسِ چیزی رو فراموش کردن هم نیست!» معمولاً هم تا یه نفر ازت نپرسه “الان داشتی به چی فکر میکردی؟” خودت متوجه این حالت نمیشی.
وقتی هی وسط کار و بیهوا از آدما میپرسن “در مورد چی داشتی فکر میکردی؟” میفهمن که این تجربه خیلی بیشتر اتفاق میافته تا چیزی که خودمون فکر میکنیم. مطالعات مختلف نشون داده که حدود ۵ تا ۲۰ درصد ساعتهای بیداری هر نفر ممکنه به این حالت خاص بگذره. یعنی یه بخش قابل توجهی از روز ما واقعاً مغزمون رو خاموش میکنه!
حالا دانشمندا برای اینکه بفهمن موقع mind blanking تو مغز واقعاً چه خبره، اومدن آزمایشهایی انجام دادن. مثلاً با دستگاه EEG (که همون الکترودهایی هست که میذارن رو سر تا امواج مغزی رو اندازهگیری کنن و بیشتر اتفاقای سریع داخل مغز رو نشون میده)، از آدمها خواستن جلوی مانیتور بشینن و هر بار عددی ظاهر شد (غیر از عدد ۳!) دکمه فشار بدن. وقتی عدد ۳ میومد، باید هیچی نمیزدن. اینجوری عکسالعمل سریع و کنترل آدمها رو سنجیدن.
نکته بامزه اینه که وقتی ذهن آدما داشت پرسه میزد یا مثلاً خیالپردازی میکردن، سریعتر دکمه رو میزدن. ولی وقتی تو “حالت ذهن خالی” بودن، عکسالعملشون کندتر میشد. یعنی مغز واقعاً یه جور دیگه کار میکرد. دادههای EEG نشون داد که تو لحظات mind blanking امواج مغزی یه کم کندتر میشن (یعنی سرعت فعالیت کل مغز پایینتر میاد)؛ البته EEG نمیتونه دقیق مشخص کنه کدوم نقطه مغز فعالتره یا غیر فعالتر، چون مثل شنیدن صدای مهمونی پشت در بستهست: میفهمی شلوغ یا آرومه، ولی معلوم نیست دقیقاً کی داره حرف میزنه.
اینجاست که fMRI به کمک میاد! (fMRI یعنی تصویربرداری از مغز با رصد جریان خون، که دقیقتر نشون میده کدوم ناحیههای مغز مشغول کارن). این روش گرچه سرعت پایینی داره، ولی قشنگ مثل دیدن صحنه از پشت شیشهست، یعنی میفهمی چه کسی با کی حرف میزنه اما نه دقیقاً چه زمانی.
توی آزمایش fMRI، وقتی از آدمها میپرسیدن در چه حالتی هستن، وقتی میگفتن “ذهنم خالیه”، مغز نشون میداد همهاش با هم سینک شده! یه جور همزمانی و همرنگی در کل مغز؛ درست مثل وقتی که تو خواب عمیق (slow-wave sleep، یعنی اون هسته اصلی خواب که مغز خودش رو تمیز میکنه، انرژی ذخیره میکنه و خلاصه ریست میشه) اتفاق میافته! در حالت عادی بیداری، قسمتهای مختلف مغز با هم حرف میزنن ولی کاملاً همزمان نمیشن. اما تو لحظات mind blanking این هماهنگی عجیب ایجاد میشه.
تو تحقیقات اولیه هم دیده شده اگه آدمی کمبود خواب داشته باشه یا خیلی خسته باشه، بیشتر این تجربههای ذهن خالی سراغش میاد. دانشمندا فکر میکنن این شاید یه مکانیسم برای بقای مغز باشه؛ یعنی مغز حین روز هم بعضی وقتا خودش رو یه کم استراحت بده، مثل این که “خب، بسه دیگه، بزار یه ذره ول کنم سیستم رو!” دکتر آتنا دمرتزی، که بخش fMRI تحقیق رو رهبری میکرد، میگه مثل اینه که مغز داره یه “پنج دقیقه استراحت” واسه خودش میگیره.
البته شاید خیلی برامون خوب نباشه، چون تو این حالت دیگه تمرکز درست و حسابی نداریم! اما به هرحال جالبش اینجاست که انگار مغز برای سالم موندن خودش چنین ترفندهایی داره.
آیا ممکنه کسی هرگز ذهن خالی تجربه نکرده باشه؟ دانشمندا میگن خیلی بعیده. فقط شاید لازم باشه وسط فکر و کار، کسی حواسمون رو پرت کنه یا یه توقف بده تا بفهمیم چقدر این لحظات رو داشتیم.
در کل، ذهن خالی شدن فقط یه گیجی ساده یا فراموشی سریع نیست. مغز داره خودش رو یه کم تعمیر و خنک میکنه؛ یه جور خاموشی کوتاه وسط روز تا با انرژی بیشتر به کارها برگردیم. دفعه بعد که متوجه شدی به هیچی فکر نمیکنی، بدون که مغزت داره یه جور خواب یک دقیقهای رو تجربه میکنه؛ همون طور که وقتی کامپیوترت رو میذاری روی sleep تا استراحت کنه!
منبع: +