ملی درسلهاوس؛ ملکه کربن که راه رو برای همه باز کرد!

خب، بیاید یه داستان خفن براتون تعریف کنم درباره یه خانوم افسانه‌ای به اسم ملی (ملی درسلهاوس)، کسی که غیرممکن رو تو MIT ممکن کرد و باعث شد نگاه ما به کربن و کلی چیز دیگه تو دنیا عوض شه!

ملی رو دوستاش و همکاراش “ملکه کربن” صدا می‌کردن، چون واقعاً تو کشف رازهای کربن و حالت‌های عجیب و غریبش استاد بود. اصلاً ما امروز وقتی داریم اسم گرافن یا نانولوله‌های کربنی رو می‌شنویم (که مثلاً نانولوله‌های کربنی یعنی همون ورقه‌های خیلی باریک کربن که حالت استوانه‌ای دارن و تو کلی تکنولوژی نو به کار می‌رن)، خیلی از اینا رو مدیون تحقیقات ملی هستیم.

ملی تقریباً شصت سال تو MIT درس می‌داد و با وجود اینکه از سال ۲۰۰۷ بازنشسته رسمی شد، کلاً تا لحظه‌ی آخر زندگیش، سال ۲۰۱۷، هنوز تو فاز تحقیق و کشفیات علمی بود. آدمی بود که همیشه دنبال چالشای جدید می‌گشت، و دوست داشت جوری آموزش بده که هر کسی بتونه حس کنه می‌تونه موفق بشه.

کلی افتخار و مدال هم داشت؛ از جایزه بزرگ Kavli تو نانوعلوم (نانوعلوم یعنی علمی که اندازه‌هاش واقعا مینیاتوری و کوچیکن، مثلاً ابعاد هزاران بار کوچکتر از موی سر آدم!) تا مدال ملی علوم و حتی مدال آزادی ریاست‌جمهوری آمریکا که از دست اوباما گرفت. این یعنی بالاترین نشانه‌ای که به غیرنظامیا تو آمریکا می‌دن!

ولی راه ملی به MIT اصلاً راحت نبوده. ملی سال ۱۹۳۰ تو محله بروکلین نیویورک از یه خانواده مهاجر به دنیا اومد و تو زمانی بزرگ شد که دخترارو زیاد داخل رشته‌های علمی و فنی راه نمی‌دادن. اما مهم‌ترین چیزی که براش اتفاق افتاد این بود که چندتا استاد و راهنما حسابی پشتش رو گرفتن.

یکی از اون استادای تاثیرگذار، “انریکو فرمی” بود، اون ایتالیایی نابغه‌ای که کلی کار تو پروژه منهتن برای ساخت بمب اتم کرد (پروژه منهتن یعنی برنامه سری آمریکا واسه ساخت اولین بمب اتم) و آخرش استاد دانشگاه شیکاگو شد. فرمی نه فقط اسطوره فیزیک هسته‌ای بود، که واقعاً با دانشجوهاش رفاقت خاصی داشت. فرمی معمولاً با دانشجوها راه می‌رفت، موقع صبح که همه می‌رفتن دانشگاه، باهاشون می‌گپید و سوالای باحال می‌پرسید: «اگه این دوتا چیز رو باهم ترکیب کنیم چی میشه؟»

از طرفی، فرمی یه روش تدریس جالب داشت: سر کلاس اصلاً اجازه نمی‌داد کسی جزوه بنویسه! خودش قبلش جزوه‌ها رو می‌داد و می‌گفت فقط گوش کنین و حالا دقیقاً توضیح می‌داد تا هر کسی بفهمه. آخر هر جلسه هم یه سوال به ظاهر ساده می‌داد که بهش می‌گفتن «مسائل فرمی»، مثل اینکه “چند نفر در شیکاگو پیانو کوک می‌کنن؟” (مسائل تخمینی و حل مسأله با کمترین اطلاعات). اینجوری یاد می‌داد آدما چجوری فکر کنن و خودشون به کشف برسن.

ملی همون اول کار که وارد دانشگاه شیکاگو شد، تنها دختر گروه فیزیک بود (تازه خودش می‌گفت به اندازه کافی آماده نبود!) اما با تلاش و استفاده‌ از سوالای قبلی و راهنمایی استاداش، تونست دوام بیاره. رشته فیزیک اون موقع اینقدر سخت بود که سه‌چهارم دانشجوها ول می‌کردن می‌رفتن! اما ملی با هدایت‌های فرمی نه تنها موند، بلکه حسابی پیشرفت کرد.

فرمی فقط محدود به کلاس نبود. با بچه‌ها تو خونه‌ش برنامه شام و رقص راه می‌نداخت، و اینجوری یه جو دوستانه و صمیمی می‌ساخت که همه عاشق فیزیک می‌شدن! ملی بعداً همین سبک رو تو MIT با شاگرداش اجرا کرد؛ مثلاً هرکسی شب عید جایی رو نداشت خونه‌ش دعوت می‌کرد یا اگه یکی به کمکی تو درس نیاز داشت، خودش براش کلاس جداگانه می‌گذاشت.

بعد از اینکه ملی وارد حوزه تحقیق روی کربن شد، با کمک لیزر (که اون موقع تازه درست شده بود)، شروع کرد به دونه دونه فرق‌های صفحات کربنی تخت، کریستال‌های سه‌بعدی و واکنش‌هاشون با گرما و میدان مغناطیسی رو کشف کردن. حتی وجود چیزی مثل نانولوله‌های کربنی رو پیش‌بینی کرد که بعداً باعث انقلاب تو دنیای تکنولوژی شد.

امروزه با تحقیقات پایه‌ای ملی و یارانش می‌بینیم این ساختارهای کربنی مثل باکی‌بال (گوی‌های کربنی)، گرافن (ورقه‌های فوق‌نازک کربنی)، یا تکنولوژیای ساخت کاغذالکترونیکی و ذخیره‌سازی انرژی، یا حتی زیست‌فناوری‌ و کله چیزای عجیب مثل کوانتوم کامپیوتر و سنسورهای پزشکیِ خیلی کوچیک، فعال شدن!

یکی دیگه از پیش‌بینی‌های باحال ملی، در مورد گرافن‌های زاویه‌دار بود. اون پیشنهاد داد اگه دو تا صفحه گرافنی رو یه مقدار (مثلاً با زاویه ۱.۱ درجه) بچرخونیم روی هم بذاریم، چیزای عجیبی درمیاد. سال ۲۰۱۸، همکارش پابلو جریلو-هریرو تو MIT کاملاً این موضوع رو ثابت کرد و دنیا فهمید این ساختار جدید می‌تونه یا ابررسانا باشه یا عایق بشه. این شاخه جدید فیزیک رو هم الان به اسم «توایسترونیکس» می‌شناسن (ترکیبی از twist یعنی پیچوندن و electronics یعنی الکترونیکِ پیچ‌خورده) و یه اتفاق خیلی بزرگ تو علم بود.

ملی واقعاً عاشق کمک کردن و پرورش نسل بعدی دانشمندها بود. همیشه می‌گفت مهم‌ترین چیزی که جوونا لازم دارن اینه که به خودشون اعتماد کنن و فکر کنن موفق می‌شن. دوست داشت شاگرداش خودشون سوال بسازن و جواب پیدا کنن و بهشون کمک می‌کرد تا برای آینده و کار بعدیشون آماده شن. همه هم تصدیق می‌کنن که ملی فوق‌العاده تو این کار موفق بود و براش مهم نبود تو چه رشته‌ای باشی، همیشه یه گوش شنوا و یه حامی قوی پیدا می‌کردی.

حتی بعد مرگش، تو این هشت سال اخیر کارای ملی راه رو واسه کلی پیشرفت تو دنیا باز گذاشته. مثلاً ساختمون “MIT.nano” سال ۲۰۱۸ تو دل پردیس MIT افتتاح شد، که خودش یکی از رویاهای ملی بود تا کلی تحقیقات خفن تو مقیاس نانو انجام بدن.

حتی یکی از حیاط‌های اصلی MIT رو به احترام ملی اسم گذاشتن Improbability Walk (راه غیرممکن‌ها) برای یادآوری اینکه ملی از یه خانواده ساده، خودش رو به قله علم رسوند و کلیا برای بقیه راه باز کرد.

ملی تو آخرین مصاحبه‌هاش هم یه جمله خفن داشت: «دنیای علم هنوز کلی راه و کار جدید داره و کلی جا برای جوون‌ها هست تا بیان و خودشون رو نشون بدن. زندگی تو این مسیر فوق‌العاده جذابه. پس بیا و بهم ملحق شو!»

منبع: +