این روزها کلی حرف و بحث سر هوش مصنوعی مولد یا همون Generative AI هست؛ همون مدلی که خودش میتونه متن یا تصویر یا حتی موسیقی تولید کنه. مثلاً با زدن یه سری دستور تو چتباتها یا نرمافزارهای هوشمند، برات متن یا کار هنری درمیارن. بعضیها میگن این داستان باعث “دموکراتیک شدن” یا همگانی شدن خلاقیت میشه، چون همه میتونن با چند تا دستور ساده، یه اثر جدید بسازن. اما خب، این مقاله میگه دنیا انقدر ساده هم نیست!
اول اینکه یه مشکلی هست به اسم “خلاقیت بیجسم” یا همون Disembodied Creativity؛ یعنی خلاقیتی که دیگه بدن و حس و حرکت ما توش نقش خاصی نداره. اینجا منظور اینه که وقتی یه کار خلاقانه مثل نقاشی یا طراحی رو با این جور هوش مصنوعیها انجام میدیم، بیشتر داریم دستور میدیم، نه اینکه خودمون با ابزار و بدنمون درگیر کار بشیم.
یه بخشی از حرف مقاله اینه که متخصص شدن، یعنی مهارت درست حسابی پیدا کردن تو یه کار خلاقانه، فقط با یاد گرفتن دستور یا قانون به دست نمیاد. مثلاً Hubert Dreyfus و Stuart Dreyfus (که متخصص مطالعات مهارت هستن)، گفتن که خلاقیت واقعی توی ذهن و بدن ما درونی میشه و اصلاً نمیشه کامل فرمولش کرد و تو چند تا جمله، یعنی Prompt، در آوردش.
یه نکته جالب اینه که بعضی مهارتها و ابتکارات اصلاً ناخودآگاه تو ذهن ما هستن و خیلی هاشون “تاکت” یا نانوشتهان. مثلاً Michael Polanyi میگه ما معمولاً نمیتونیم توضیح بدیم دقیقاً چطوری دوچرخه سواری میکنیم، اما بلدیم! همینطور تو هنر و طراحی، خیلی از الهامها و راهحلها واضح و قابل توضیح نیستن، واسه همین اگه فقط قرار باشه با “پرومپت” کار کنیم، خیلی از این بخش جذاب و عمیق خلاقیت از دست میره.
حالا از یه زاویه دیگه هم نگاه کنیم: نظریههایی هست درباره “شناخت درگیر با بدن” (یا embodied cognition). یعنی مغز و بدن ما با همکاری هم، خلاقیت خلق میکنن. مثلاً وقتی قلم یا قلممو دستته، بدنت، حرکت دستت و لمس ابزار همه با فکر و ذهن درگیرن. حتی ابزار دیجیتال قدیمیتر مثل فتوشاپ هم باعث میشد با ماوس و کیبورد و چشمت تو پروسه طراحی حضور داشته باشی. اما با این مدل هوش مصنوعی، خیلی از این حلقههای بازخورد و تعامل از بین میره، چون تو فقط مینویسی چی میخوای و منتظری نتیجه رو تحویل بگیری!
حالا مشکل دقیقاً چیه؟ نویسندهها میگن اگه خلاقیت رو فقط با دادن پرومپت به هوش مصنوعی پیش ببریم، کاربرها بیشتر تو سطح کاربر مبتدی یا Novice میمونن. یعنی اون رشدی که با تمرین و کار با ابزار واقعی یا دیجیتال اتفاق میفته و آدم رو به یه متخصص یا Artist واقعی تبدیل میکنه، دیگه خیلی سخت اتفاق میفته.
در نهایت، مقاله هشدار میده که اگه مراقب نباشیم، ممکنه خلاقیت تو هنر و طراحی تبدیل بشه به یه پروسه بیروح و بیبدن، جوری که نقش انسان به عنوان منبع اصلی خلاقیت و دانش خلّاق، کمرنگ شه. اونم فقط به خاطر اینکه ابزارها خیلی وسوسهانگیزن!
حرف آخر نویسندگان اینه: هوش مصنوعی مولد اگه درست و هوشمندانه وارد هنر و طراحی بشه، عالیه و میتونه به عنوان یه ابزار کمک کنه. اما نباید بذاریم جای خود انسان و شناخت و احساس و خلاقیت انسانی رو بگیره و آدمها فقط محدود به یه سری دستور دادن سطحی بشن. در اصل، انسان باید وسط صحنه بمونه و هوش مصنوعی فقط بهش کمک کنه، نه اینکه خودش صاحب صحنه شه! این نگاه باعث میشه خلاقیت هنوز عمیق، واقعی و انسانی بمونه.
منبع: +