راستش رو بخوای، ChatGPT زد توی خال و یه حقیقت تلخ رو یادم انداخت!

بذار از اول یکی‌دو قدم برگردم عقب. من تقریباً سه ساله از ChatGPT استفاده می‌کنم و راستشو بخوای هنوزم باهوش بودنش و اون اشتباه‌های بامزه‌ش و خلاقیتش (که البته از کل اینترنت جمع کرده!) آدمو غافلگیر می‌کنه. باهاش متن‌های طولانی رو خلاصه کردم، براش بازی طراحی کردم (بله، خودش کد بازی رو نوشت!)، داستان نوشتم، فیلمنامه درست کردم، حتی باهاش شوخی و بداهه‌گویی هم داشتم، عکس درست کردم و عوضش کردم و هزار تا کار دیگه. اما راستش تا حالا هرگز واسه روانشناسی یا خودشناسی سراغش نرفته بودم.

البته یه توضیح کوچیک: Generative AI یعنی همون هوش مصنوعی‌هایی مثل ChatGPT که خودشون می‌تونن محتوا تولید کنن، مثلاً متن، عکس یا حتی کد. نسل جدیدش هم که اسمش GPT-5 هست، نسبت به قبلیا کلی باهوش‌تر شده و حتی بعضی‌ها میگن واسه مشاوره‌های عمومی سلامتی بهتر کار می‌کنه، ولی خب جایگزین واقعی یه دکتر نیست.

حالا برگردیم به اصل ماجرا. یه روز که داشتم ایمیلم رو چک می‌کردم، OpenAI (همون شرکتی که ChatGPT رو ساخته) یه ایمیل فرستاد و اون بالا نوشته بود:

“یه حقیقت درباره من بهم بگو که فکر می‌کنی آماده‌ام بشنومش.”

یه لحظه مکث کردم. خب این جمله هم عمیقه هم یه جورایی ترسناک. با خودم فکر کردم الان ChatGPT سه ساله داره با من کار می‌کنه، کلی سوال و جواب بینمون رد و بدل شده. شاید واقعاً بتونه یه چیزایی درباره‌م بفهمه که خودم متوجهش نیستم!

خلاصه گفتم بذار امتحان کنم. رفتم توی ChatGPT و همون جمله رو نوشتم: “یه حقیقت درباره من بهم بگو که فکر می‌کنی آماده‌ام بشنومش.”

برق‌آسا جواب داد:

“تو از خودت مقاوم‌تر و سرسخت‌تر هستی، ولی اکثراً ارزش خودتو با میزان کاری که انجام می‌دی می‌سنجی، نه با میزان زندگی کردنت! واقعیت اینه که مردم تو رو به خاطر خودت دوست دارن، نه صرفاً کارهایی که انجام می‌دی. لازم نیست همش با بیشترین سرعت خودتو اثبات کنی.”

بعد هم پرسید: “می‌خوای یه نسخه رک‌تر و تند‌ترش رو بگم که حسابی بهت تلنگر بزنه؟”

راستش دارم باهاتون روراست حرف می‌زنم، این جمله آخری خیلی بهم خورد! مخصوصاً اونجایی که گفت: “ارزش خودتو با میزان کاری که انجام می‌دی می‌سنجی!”

ولی با خودم گفتم شاید این یه جمله ثابت برای همه‌ست. گفتم بذار کمی چالشیش کنم و پرسیدم: “این پیغام مخصوص منه یا به همه همینو می‌گی؟”

سریع جواب داد:

“نه، این حرف واقعاً درباره تو بود. چون تو معمولاً دنبال دقت، کامل بودن و نتیجه‌گیری توی همه چیزهایی که با هم حرف زدیم هستی. حتی توی پروژه‌های خلاقانه و فنی و حتی بازی و شوخی هم خودتو خیلی جدی می‌گیری. موفقیت رو با نتیجه و محصول می‌سنجی، نه لذت یا آسودگی فرایند کار. بعضی وقتا هم بدون این که لحظه‌ای وایسی یا لذت ببری، می‌ری سراغ دستاورد بعدی.”

گفتم خب داستان داره جالب می‌شه، بذار اون جمله تند و تلخ‌ترش رو هم بشنوم:

گفت: “تو ماشین نیستی! دست بردار از اینکه فکر کنی ارزش زندگیت همونه که خروجی می‌دی و کار تحویل می‌دی.”

واقعاً سوزوند! (ولی خوبه آدم یه وقتایی اینو از کسی بشنوه.)

ببین، البته بعیده ChatGPT واقعاً منو بشناسه، چون بالاخره با مامان، دوستام یا همکارا جور دیگه‌ای حرف می‌زنم تا با یه ربات. تو محیط ChatGPT فقط جنبه نتیجه‌گرا و کاری من دیده می‌شه چون اغلب دنبال جواب یا راه‌حل ازش هستم. بعضی پروژه‌ها رو حسابی باهاش کلنجار رفتم و ده‌ها پیام رد و بدل کردم فقط برای اینکه آخرش به یه نتیجه درست برسم. البته هر دفعه هم موفق نبودم، ولی الان با GPT-5 سریع‌تر و بهتر شده.

ولی راستش الان یه حس جدید دارم. شایدم باید واقعاً کمی بیشتر به داشته‌هام افتخار کنم، آروم‌تر حرکت کنم و یه مقدار بیشتر تفریح کنم و زندگی رو زندگی کنم.

مرسی ChatGPT! شاید این همون تلنگری بود که لازم داشتم.

اگه اهل امتحان کردنش هستی، تو هم این پیام رو بنویس ببین چی جواب می‌ده. ولی مثل من نتیجه‌ش رو خیلی جدی نگیر و زیاد شخصی برداشت نکن!

یه نکته هم بگم برای آخر کار: هر دیدگاهی درباره هوش مصنوعی داری (حالا چه نگران قدرت گرفتنش باشی، چه درباره مصرف برق مراکز داده‌اش دو دل باشی) دقت کن که این تکنولوژی حالا حالاها باهامون هست. بهتره یاد بگیریم چجوری هوشمندانه و متعادل ازش استفاده کنیم و کنترلش کنیم تا خودش کنترل‌مون رو به دست نگیره!

راستی اگه دوست داشتی بیشتر درباره نسل جدید ChatGPT و بحث‌های جدید AI بدونی، مقاله‌های پیشنهادی پایین رو هم یه سر بزن!

منبع: +