خب رفیق، امروز میخوام درباره موضوعی باهات حرف بزنم که خیلیا تو پرستاری باهاش درگیرن اما شاید اصلاً بهش فکر نکرده باشی: خستگی دلسوزی (Compassion Fatigue) و شوک انتقالی یا همون شوک دوره کارورزی (Transition Shock) مخصوصاً زمانی که خیلی از مدت کارآموزیات گذشته و وسط یا آخرش هستی.
اول بذار یه توضیح ساده بدم. خستگی دلسوزی یعنی همون حالتی که وقتی تو شغلی مثل پرستاری کلی با درد و مشکلات دیگران سروکار داری، انقدر خودتو درگیر میکنی و دلسوزی نشون میدی که دیگه ذهنت و دلت خسته میشه و کمکم انگیزهتو از دست میدی یا حتی استرس و ناراحتیهات زیاد میشه. شوک دوره کارورزی هم اون حس گیج شدن و فشاریه که دانشجوای پرستاری وقتی وارد محیط واقعی بیمارستان میشن، مخصوصاً تو مراحل وسط و آخر کارورزیشون، تجربه میکنن؛ چون یهو مسئولیت و نوع کار خیلی با دانشگاه فرق میکنه.
حالا این چیزا فقط حسای یه عده خاص نیست! یه تحقیقی بین تیر ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۲ تو یه بیمارستان سطح بالا (توضیح: بیمارستان سطح سه یعنی بیمارستانی که سرویسهای تخصصیتر و پیچیده ارائه میده) انجام شد، که معلوم کنه وضع این دوتا موضوع تو جمع بچههای کارآموز پرستاری چطوریه و اینکه این دوتا واقعاً با همدیگه ربط دارن یا نه.
تو این تحقیق ۲۰۱ تا دانشجوی پرستاری انتخاب کردن. ازشون با یه سری ابزار و پرسشنامه استاندارد درباره شرایط زندگی، میزان کیفیت کاری (این همون Professional Quality of Life Scale هست که سه تا زیرمجموعه داره: رضایت دلسوزی، فرسودگی شغلی یا Job Burnout و تروما یا ضربه روحی ثانویه (Secondary Trauma))، و میزان شوک کارآموزی پرسیدن. پرسشنامه شوک کارورزی هم (Transition Shock Scale for Undergraduate Nursing Students یا همون UNSTS) دقیقاً همین حسای گیجی و سردرگمی موقع ورود به محیط بیمارستان رو میسنجه.
آمارش رو بخوای بدونی، میانگین امتیاز سه بُعد خستگی دلسوزی اینجوری بود:
– رضایت دلسوزی: ۲۶
– فرسودگی شغلی: ۲۹
– تروما ثانویه: ۲۸
و امتیاز کلی شوک انتقال هم ۴۸ بود.
(اینا میانگین بودن و تو پرانتزها بازههایی هم داشتن ولی اصلش اینه که امتیازها هم برای خستگی دلسوزی و هم برای شوک انتقالی بالاتر از حد نرمال بودن!)
جالب اینجاست که با یه مدل ریاضی (که بهش تو آمار Regression Analysis میگن، یعنی بررسی رابطه بین چند چیز مختلف) دیدن چندتا فاکتور اساسی واقعاً تو اینکه کی و چقدر شوک دوره کارورزی میگیره مؤثره: اینکه دانشجو از استاد بالینیش راضیه یا نه، میزان رضایت دلسوزی، میزان فرسودگی شغلی، و تروماهای ثانویه.
حالا معنی اینا چیه؟ یعنی هرچی یه دانشجوی پرستاری بیشتر با خستگی دلسوزی و استرس و سردرگمی تو محیط کارورزی روبهرو بشه، احتمال اینکه تجربه شوک کارورزی زیادی رو داشته باشه بالاتر میره. تازه جالبتر اینکه این عوامل تقریباً نصف بیشتر (یعنی ۵۳٪) از علتهای این شوک رو توجیه میکنن!
حالا چرا اصلاً این مهمه؟ چون اگه وضعیت بچههای پرستاری وسط و آخر کارورزی انقدر پرفشار و ناراحتکننده باشه و روش حمایتی نداشته باشن، بعد از فارغالتحصیلی حتی ممکنه کل قید کار تو پرستاری رو بزنن یا خیلی زود دلزده بشن و برن دنبال رشتهای دیگه! حتی رشد حرفهایشون هم به مشکل میخوره.
راه چاره چیه؟ طبق همون تحقیق، چندتا چیز خیلی میتونه کمک کنه: اول، وجود مربیهای رسمی و با برنامه (Structured Mentorship یعنی مربیهایی که حضور فعال دارن و راهنمایی درست میدن)، بعد، سیستمهای حمایت روانشناسی (یعنی نه فقط تو درس بلکه از لحاظ ذهنی و روحی هم ساپورت بشن)، و تمرین و آموزش مقاومت روانی و تابآوری (Resilience Training یعنی یاد میگیری که چطور خودتو تو شرایط سخت حفظ کنی و ضربه نبینی).
پس اگه هم خودت دانشجوی پرستاریای یا یه دوستت داره کارآموزی میره، یادت باشه این فازای خستگی دلسوزی و شوک کارورزی کاملاً طبیعیه اما با آگاهی، حمایت مناسب و تمرین میشه اسمشو از یه تجربه تلخ به یه خاطره پررنگ و رشدبخش تغییر داد 🙂
خلاصهش اینه: بچههای پرستاری باید برسون بهشون هم فضای حمایتی داده بشه، هم آموزش برای مقابله با فشارها. اون وقت نه تنها خودشون محکمن، حرفه پرستاری هم با انگیزههای قویتر و متخصصای ماندگارتر روبهرو میشه!
منبع: +