خب بذارید روراست باشم: ما معمولاً وقتی از مغز حرف میزنیم، دوست داریم بدونیم واقعاً اون تو چی میگذره! مخصوصاً موقعی که کارهای پیچیده و ورزشی انجام میدیم. حالا سالهاست یه روشی به اسم EEG، یا همون الکتروانسفالوگرافی، داریم که میتونه فعالیت الکتریکی مغز رو بررسی کنه (یعنی مثلاً کارش اینه که سیگنالهای مغز رو ثبت و تحلیل کنه تا ببینیم چه خبرِ). مدتیه دانشمندها ذهنشون رفته سمت این سؤال که وقتی کل بدنمون رو با حرکات نسبتاً سخت و پیچیده تکون میدیم، چه تغییری تو مغزمون پیش میاد؟
بیاید این جوری فکر کنیم: قبلاً بیشتر روی ورزشهای استقامتی (مثلاً دویدن طولانی مدت و اینا) تحقیق میکردن و میدیدن که با ورزش EEG بیشتر فعال میشه. ولی یه مشکل اساسی بود: معلوم نبود این افزایش فعالیت مغز به خاطر زیاد شدن سوخت و ساز بدن (متابولیسم یعنی همین: بدن وقتی میسوزه و انرژی تولید میکنه) هست یا به خاطر اینکه همزمان باید کلی کار هماهنگ و پیچیده انجام بدی و مغزت داره کلی اطلاعات رو هندل میکنه.
حالا محققها اومدن یه سری حرکات پیچیدهی کل بدن رو بررسی کردن که توش خبری از بالا رفتن آنچنانی سوخت و ساز نیست، بلکه اینجا بیشتر بحث اینه که ذهن چقدر باید داده رو پردازش کنه و خودش رو وفق بده (پردازش اطلاعات موازی یعنی مغز مجبوره چندین کار رو یکدفعه هندل کنه، حواسش به همه جا باشه!).
توی این تحقیق (که بهش به اصطلاح مرور «scoping review» میگن؛ یعنی میان کلی مقاله و پژوهش رو جمع میکنن تا یه تصویر کلی بدن دست مخاطب) اومدن و سراغ ۵ تا دیتابیس علمی پرترافیک رفتن: PubMed، Web of Science، Scopus، SPORTDiscus و ProQuest. میخواستن ببینن توی این دریاچه از مطالعات، کدوم مقالهها واقعاً به اثر حرکات پیچیدهی کل بدن روی EEG نگاه کردن.
جمعبندی چی بود؟ از بین این همه مقاله، فقط ۱۳تاشون واقعاً شرایط خاص و هدف این تحقیق رو داشتن. جالب اینجا بود که هرکدوم از این تحقیقات، نوع حرکت و روش خاص خودشون رو داشتن (یعنی خیلی تنوع داشتن و باهم قابل مقایسه نبودن). ولی یه نکته مشترک و جذاب پیدا شد: توی بیشترِ این مطالعات، دیدن موقع انجام این حرکات و حتی بعدِ حرکت کردن، میزان امواج تتا و آلفا تو قسمتهای جلویی، میانی و کناری مغز بالا میره (تتا و آلفا دو نوع موج مغزی با فرکانس خاص هستن که نشون میدن مغز بیشتر مشغول پردازش یا هماهنگیه). ولی در مورد سایر امواج مغزی (مثل دلتا، بتا و…) نتیجهها خیلی همخوانی نداشت و یه جا بالا رفته بود، یه جا پایین اومده بود!
یه نکتهای هم که توی مقاله بهش اشاره شده اینه که الان مهمه یه سری فاکتورهای تأثیرگذار یا «moderator variable» رو دقیقتر بررسی کنیم (یعنی چیزایی که ممکنه باعث بشن مغز یه جور دیگه واکنش نشون بده)، مثل اینکه دقیقاً چقدر هماهنگی یا تمرکز نیاز بوده یا مثلا شخص چقدر تجربه داره.
کلاً نتیجه این شد که اگه قراره تو آینده یه کاری کنیم که واقعاً بفهمیم مغز سرِ این حرکات پیچیده دقیقاً چی کار میکنه، باید هم روش اندازهگیری EEG استاندارد باشه، هم به این پیچیدگی و نیازمندیهای ذهنی بیشتر توجه کنیم. حالا مثلاً ممکنه یه حرکت ساده و یه حرکت خیلی پیچیده، مغز رو دو جور مختلف درگیر کنن.
در نهایت، اگه دوست داری علمی و به زبون ساده بفهمی مغزت موقع تمرینات سخت و فان چی کار میکنه، باید منتظر باشی مقالههای بیشتری بیان و این حجم سوالات رو برات جواب بدن!
منبع: +