وقتی می‌خوای ذهن رو درست بشناسی: قصه هوشیاری، ذهن‌آگاهی و سرک کشیدن تو دنیای درون!

بیاید یه بار برای همیشه تکلیفمون رو با موضوع هوشیاری یا همون Consciousness روشن کنیم! خیلی‌ها فکر می‌کنن پیدا کردن جواب سوال‌های مربوط به ذهن و هوشیاری فقط کار روانشناسا یا عصب‌پزشک‌هاست، اما واقعیت اینه که راه‌های خیلی متفاوتی برای فهمیدن این دنیای عجیب وجود داره.

اول از همه بذار بگم اصلاً این مقاله اومده تا یه جورایی پل بزنه بین راه‌های مختلف تحقیق روی هوشیاری. حالا این راه‌ها چیا هستن؟

  • اول شخص (First-person): یعنی آدم‌ها خودشون درباره تجربه‌ها و حس‌هاشون حرف می‌زنن؛ خودت به عنوان “آزمایش” آزمایشی، وارد کار می‌شی!
  • دوم شخص (Second-person): حالا یکی دیگه باهات گفت‌وگو می‌کنه و با حرف زدن، سعی می‌کنید با هم به درک بهتری برسید.
  • سوم شخص (Third-person): اینجا دیگه دانشمندها و محقق‌ها هستن که از بیرون با دستگاه‌های جورواجور (مثل EEG یا همون دستگاه ثبت کمیت‌های الکتریکی مغز) سراغ بحث رو می‌گیرن.

اما مسئله اینه که تا الان بیشتر تحقیقات روی هوشیاری، فقط یکی از این روش‌ها رو انتخاب کردن و کم‌تر پیش اومده که همزمان از همه اینا استفاده بشه تا اطلاعات کامل و عمیقی بدست بیان. این مقاله میگه خیلی بهتره اگه بتونیم “همه‌ی روش‌ها” رو بذاریم سر یه سفره و با ترکیب کردنشون، تصویر کامل‌تری از ذهن بدست بیاریم.

حالا چطور ممکنه؟ این مقاله یه مدل نظری و روش پژوهشی معرفی می‌کنه که هم روانشناسی رو لحاظ می‌کنه، هم سراغ روش‌های پدیدارشناسانه (Phenomenology یعنی اون جور بررسی ذهن که خودش رو می‌ذاره جای خود آدم و سعی می‌کنه بفهمه دقیقاً چی حس می‌کنی) می‌ره و هم کارای الکتروفیزیولوژیکی مثل EEG رو وارد کار می‌کنه.

یه نکته جالب اینه که نویسنده‌ها میگن بهتره افراد شرکت‌کننده کسایی باشن که حسابی تو کار مراقبه و ذهن‌آگاهی (Mindfulness یعنی اینکه آدم حواسش کاملاً جمع خودش و اتفاقای درون ذهنشه) کارکشته باشن و بلد باشن مدتها به ذهن‌شون توجه کنند و حتی فرآیندهای ذهن‌شون رو همزمان توصیف کنن.

تجربه نویسنده‌ها این بوده که وقتی این ترکیب قَدَر رو امتحان کردن، تونستن نتایج خیلی عمیق‌تر و دقیق‌تری نسبت به گذشته بگیرن. مثلاً وقتی یکی از افراد همزمان با انجام مراقبه، توضیح میده دقیقاً چی تو ذهنش می‌گذره و بعدش اون حالش رو با داده‌های EEG مقایسه می‌کنیم، کلی چیز جدید درمیاد!

در کل، مقاله پیامش اینه که اگر واقعاً می‌خواید درک عمیق و دقیقی از هوشیاری و ذهن پیدا کنید، لازمه همزمان به تماشای درون خودتون بشینید، با بقیه درباره تجربه‌ها صحبت کنید و نتایج علمی و آزمایشگاهی رو هم جدی بگیرید. تازه باید افراد خبره و باتجربه تو مراقبه رو هم وارد بازی کنید تا نتایج قابل اعتمادتری داشته باشید.

پس دفعه بعدی که کسی خواست درباره مغز و هوشیاری سمینار بده یا مقاله بنویسه، حواسش باشه فقط به داده‌های مغز یا حرف خود آدم قانع نشه؛ همه‌ی این روش‌ها رو کنار هم بذاره تا واقعاً بفهمیم ذهن چیه و چطور کار می‌کنه!

منبع: +