یه موضوع خیلی جالب تو فلسفه فمنیستی هست که حسابی ذهن آدمو درگیر میکنه. بذار با یه مثال شروع کنم: تا حالا شده یه حسی تو دلت باشه که یه چیزی اینجا ایراد داره یا واقعیت با چیزی که به نظر میاد فرق داره، ولی نمیتونی دقیقاً توضیح بدی چی داره اتفاق میافته؟ به این حالت تو فلسفه، مخصوصاً تو مباحث فمنیستی، میگن «شوک دوگانه وجودی» یا همون double ontological shock. حالا این یعنی چی؟ خلاصهش اینه: آدم یه حس قوی داره که اوضاع جور دیگهایه، ولی ذهنش هنوز نتونسته کامل بچینهش و توضیح بده.
توی مقالهای که خوندم، دقیقاً اومدهاند همین موضوع رو کندوکاو کردن. گفتن که توی تجربههای فمنیستی (یعنی تجربه زنها و کسایی که نسبت به تبعیضها و ظلمها حساس شدن)، خیلی وقتها اولین کسی که میفهمه یه جای کار میلنگه، احساسات آدمه. مثلاً تو موقعیتهای ستم یا همون oppression (یعنی جایی که یکی یا یه گروهی به خاطر جنسیت، نژاد یا چیز دیگهای تحت فشار یا نادیدهگرفتن قرار میگیرن)، اولین چیزی که زنگ خطر رو به صدا درمیاره، یه حس عمیق ناراحتی یا عصبانیته که ساده نمیشه بیخیالش شد.
فلسفه فمنیستی، مخصوصاً شاخههایی مثل پدیدارشناسی و معرفتشناسی (پدیدارشناسی یعنی بررسی این که چیزها چطور تو تجربه ما ظاهر میشن؛ معرفتشناسی هم همون بحثهای «از کجا میدونیم چی واقعیه یا نه»)، خیلی روی این تأکید دارن که احساسات فقط یه واکنش معمولی نیستن. بلکه یه جور ابزار تشخیص یا دماسنج دنیان! حس ما گاهی زودتر از منطقمون به ما میگه که واقعیت پشت نقاب ظاهر چیه.
خیلی وقتا وقتی کسی تو وضعیتی قرار میگیره که بهش ظلم میشه یا دیدگاه کلی جامعه بر ضدشه، شاید نتونه به زبون بیاره دقیقاً چیش غلطه. اما حس میکنه یه چیزی اینجا درست نیست. همین احساسها اولین راهنمای مسیرن. مثلاً وقتی با یه تبعیض کوچیک روبهرو میشن که اسمش رو نمیدونن، اما دلشون میگه این رفتار ناعادلانهس.
تو این دیدگاه، احساسات فقط یه سری واکنش دمدمی و بیهدف نیستن، بلکه موتور محرک آدم واسه عمل و تغییرن. یعنی اگر قراره کسی دنبال فهمیدن حقیقت پنهون پشت ظاهر باشه، باید به احساساتش هم اعتماد کنه. حتی اگه نتونه عیناً توضیح بده دلیلش چیه، همین حسش نشونهای از واقعیته که باید بهش توجه کرد.
در کل، اگر تا حالا به این فکر میکردی که چرا بعضی وقتا یه حس گنگ و مبهم بهت جهت میده یا انگیزه میده یه کارو انجام بدی، باید بدونی این موضوع کلی ریشه فلسفی و حتی فمنیستی داره! یعنی احساسات فقط مزاحم ذهن منطقی نیستن؛ اتفاقاً بعضی وقتا اولین جرقه کشف واقعیت واقعی رو همین دل آدم میزنه!
منبع: +