ماجرای کشف مقبره توت‌عنخ‌آمون؛ از شایعه نفرین مومیایی تا گنج‌های فراموش‌شده!

خب بچه‌ها، امروز میخوام یه قصه خیلی جذاب و معروف از تاریخ باستان رو تعریف کنم که هم پر از راز و رمز بود، هم کلی شایعه پشت سرش درست شد! بیاین بریم به مصر، درست به سال ۱۹۲۲ و منطقه معروف “دره پادشاهان”. اونجا جاییه که پر از مقبره‌های فراعنه معروف مصره.

ماجرا اینجوری شروع شد که یه تیم باستان‌شناس، به رهبری هاوارد کارتر (یه باستان‌شناس انگلیسی که البته بیشتر هم‌تیمی‌هاش مصری بودن)، مشغول جست‌وجو زیر آفتاب داغ بودن تا ببینن آیا سر نخی از یه مقبره جدید پیدا میشه یا نه. داستان‌های جالبی هم هست که مثلاً یه پسر آب‌بر مصری به اسم حسین عبد الرسول برای اولین بار ردپای اون پله‌ها رو دید! خلاصه دار و دسته کارتر داشتن کنار چند تا کلبه نزدیک مقبره رامسس ششم خاک رو کنار میزدن که تقریباً چهار متر پایین‌تر، سر و کله پله‌هایی سنگی ظاهر شد.

اینا اونقدر هیجان‌زده شدن که با تمام قوا کار رو ادامه دادن تا رسیدن به دوازدهمین پله؛ اونجا بود که یه در کوچیک گچی پیدا کردن. روی این در نشون سلطنتی نفرین‌خانه (یا Royal Necropolis) دیده می‌شد؛ یه تصویر از آنوبیس – خدای مرگ و مومیایی مصری‌ها، که شبیه شغال هست و وایساده رو جنازهٔ دشمن‌هاش!

کارتر توی دفترچه‌ش نوشت: “این دیگه قطعاً ورودی یه مقبره‌ست و با توجه به مُهرها، احتمالاً هنوز کسی دست بهش نزده!” همونجا دیوار ورودی با خاک و خرده‌ریزه‌های باستانی پُر شده بود که نشون میداد احتمالاً کاهنا اون رو برای مدفون نگه‌داشتن شاه بستند و هنوز دزدها نتونستن پیداش کنن.

خلاصه چند هفته مشغول خالی‌کردن راهرو و در بودن تا این که بالاخره مهر مخصوص توت‌عنخ‌آمون (یه جور مُهر سلطنتی به اسم کارتوش – یعنی یه بیضی توش هیروگلیف اسم پادشاه) رو کشف کردن. با این حال اسامی شاهای دیگه هم روی ظروف و جعبه‌ها بود، حتی اسم آخناتون، پدر توت.

بالاخره روز ۲۵ نوامبر اولین در رو باز کردن، روز بعدش هم یه در دوم دیدن که یه سوراخ کوچولو توش درست کردن ببینن اون طرفش چه خبره. البته هیچ‌کدوم از مقامات مصری اجازه ورود نداشتن و فقط کارتر و چند تا آدم مهم مثل لرد کارناروون (کسی که پول حفاری رو داده بود)، دخترش و یه مهندس، اونجا بودن.

تو اون لحظه کاری جز وایسادن و نگاه کردن به نور شمع نمی‌شد کرد. هوا انقدر داغ و ساکن بود که شمع تکون می‌خورد و وقتی چشماشون به نور عادت کرد، یه عالمه اشیای عجیب و فوق‌العاده که رو هم تلمبار شده بودن، ظاهر شد – از تخت و عروسک تا جعبه و مجسمه و البته مشهورترین گنج: نقاب طلایی توت عنخ‌آمون که نزدیک ۱۰ کیلوگرم طلا وزن داشت و با سنگ‌های قیمتی تزئین شده بود.

تازه فهمیدیم توت‌عنخ‌آمون رو تو سه تا تابوت به هم تودرتو دفن کردن: دو تا چوبی تزئین‌شده با طلا و آخریش کامل طلا بود! بدنش رو هم تو روغن حسابی خوابوندن که باعث شد سیاه بشه، بعدش مومیایی شد.

جالب اینجاست که کنار وسایل سلطنتی، ساختنی‌ها و وسایل سرگرمی هم داشتن، مثل تخته‌بازی، تخت‌خواب‌های مختلف و حتی یه عروسک چوبی بزرگ که مثل مانکن لباس بوده واسه اینکه پادشاه نوجوان بتونه مدل لباس‌های روز قیامتش رو امتحان کنه!

این کشف بزرگ چون «تنها مقبرهٔ دست‌نخورده فرعون» تا اون موقع بود، موج خبری وحشتناک به پا کرد. اما یه بخش خیالی و پرهیجان دیگه هم داشت: شایعه نفرین مومیایی! خلاصه اینطور جا افتاد که هر کی وارد مقبره بشه، گرفتار بدبختی و مرگ زودرس میشه. یکی از عجیب‌ترین اتفاقا این بود که فقط یه ماه بعد لرد کارناروون (همون سرمایه‌گذار پروژه) بر اثر نیش پشه و عفونت کوچیکی که سر اصلاح صورتش پیش اومد، فوت کرد! همین و چند مورد تصادفی دیگه کافی بود تا شایعه «نفرین مومیایی» داغ بشه؛ حتی یه مجله هم داستان تخیلی درباره مرگ قناری کارتر منتشر کرد که یه مار کبری اونو خورده بود – مار کبری تو مصر نماد سلطنت و قدرت محسوب می‌شه.

اما بعداً تو سال ۲۰۰۲ یه تحقیق علمی انجام شد و دیدن اونایی که مستقیماً سر مقبره حاضر بودن (۲۵ نفر غربی) تقریباً مثل بقیه طول عمر داشتن و خبری از مرگ زودرس به خاطر نفرین نبود!

در کل ماجرای توت عنخ‌آمون نشون داد کشف گنجینه‌های گمشده باستان، چقدر می‌تونه هیجان و البته شایعه و قصه خلق کنه. هنوزم تو موزه‌ها و کتابا، داستان اون کشف تاریخی و گنج هاش زنده‌ست و باعث میشه ما هم دنبال رازهای گذشته باشیم!

منبع: +