خب بچهها بیاین امروز درباره یه تحقیق فوقالعاده جالب حرف بزنیم که میخواسته کشف کنه ورزشهایی که فقط عضله رو درگیر نمیکنن، بلکه ذهن رو هم به چالش میکشن (یعنی همچین ورزشهایی رو بهشون میگن CEPA یا همون “Cognitively Engaging Physical Activity” – ورزش فکری و درگیرکننده) چه تاثیری روی بچههای ۸ تا ۱۰ سال داره. مخصوصاً میخواستن بفهمن این ورزشها چه جوری روی دو تا موضوع مهم اثر میذارن: “عملکرد اجرایی” یا همون Executive Function (که خلاصه بگم یعنی مهارتهای مغزی مربوط به کنترل توجه، حافظه فعال، و انعطاف ذهنی) و “خودکنترلی” (یعنی اینکه آدم بتونه خودشو کنترل کنه، درست رفتار کنه، تو معاشرت و احساساتش بهتر باشه و…)
چجوری تحقیق کردن؟
کل داستان رو با ۲۰۳ تا بچه کوچولوی دبستانی (سن حدوداً ۹ سال) شروع کردن و اونا رو دو دسته کردن: دسته اول میرفتن سر کلاس ورزش عادی (همون درس ورزش قدیمی خودمون)، ولی گروه دوم ورزشهایی رو تجربه کردن که حواسشون باید دائم جم باشه، فکر کنن، تصمیم بگیرن و یه چالش فکری-جسمی داشته باشن (واسه همین میگن «ورزش فکری»). این برنامه ۱۰ هفته طول کشید، هر هفته سه بار، هر بار ۴۵ دقیقه.
یه نکته جالب – برنامه ورزش فکری اینجوری نبود که همیشه آسون بمونه، هر جلسه یه کم درجه سختی ذهنی رو بالا میبردن (به این روش میگن “graded cognitive load” یعنی بار ذهنی پلهپله بیشتر میشود تا مغز بیشتر تمرین کنه!).
چه چیزهایی رو اندازه گرفتن؟
قبل شروع، بلافاصله بعد پایان ۱۰ هفته و سه ماه بعدش، میانگین عملکرد بچهها رو تو سه چیز اصلی بررسی کردن:
۱. کنترل بازداری (inhibitory control) – یعنی اینکه مغزت بتونه جلوی کارهایی که نباید انجام بدی رو بگیره
۲. حافظه فعال (working memory) – همون مغز کوچولویی که همیشه درگیره اینکه الآن چی باید یادم بمونه
۳. انعطافپذیری شناختی (cognitive flexibility) – یعنی بتونی راحت بین کارای متفاوت سوئیچ کنی
تازه دقت کردن در مورد خودکنترلی هم توی این بخشها چقدر قوی شدن: معاشرت با بقیه، مدیریت احساسات، رفتار و عادتهای روزمره و حتی نحوه یادگیری.
چه نتیجهای گرفتن؟
خب، برگردیم سر اصل ماجرا! دادهها رو که ریختن تو سیستم و مدلهای آماری عجیبغریب (یه نوعش میشه “linear mixed-effects models”، یعنی مدلهایی که جزییات هر گروه رو هم در نظر میگیرن)، دیدن واقعاً اون گروه ورزش فکری حسابی توی حافظه فعال و کنترل بازداری جهش زده! مثلاً حافظه فعالشون بلافاصله بعد برنامه خیییلی بهتر شده و قدرت کنترل بازداری هم نه فقط فوری خوب شد، بلکه اثر مثبتش کلی موندگار موند.
تو بحث خودکنترلی هم معمولی نبود! بچههایی که ورزش فکری داشتن، توی معاشرت با دوستاشون بهتر شدن، سر کلاس رفتار بهتری نشون دادن و تو درس خوندن هم پیشرفت داشتن. جالب اینجاست که این تغییرها سریع اتفاق افتاد، بعد از تموم شدن دوره یه ذره افت کرد ولی باز هم کلی بهتر از قبل مونده بود.
اما اون گروهی که فقط درس ورزش سنتی داشتن، واقعاً تغییری نکردن!
پس چی شد؟
نتیجه نهایی سادهست: اگه تو کلاس ورزش، فقط بچهها رو ندوانیم و یکم با ذهنشون بازی کنیم، مهارت مغزیشون، کنترل رفتارشون و حتی همکاری و دوستیابیشون بهتر میشه. تازه این اثرها بعد از یه مدت هم از بین نمیره. خلاصه واسه مدیرای مدرسه و معلمها این پیامو داره که اگه دنبال رشد ذهنی و رفتاری بچهها هستید، ورزشهای فکری رو دست کم نگیرید!
پ.ن: اگه جایی به عبارتهای عجیب مثل مدل خطی، یا Executive Function یا graded cognitive load برخوردید، بالاتر سریع براتون توضیح دادم 🙂 هرجای دیگه هم به چیز ناشناختهای رسیدید، معطل نکنین بپرسین؛ ساده براتون توضیح میدم!
منبع: +