خب بچهها، امروز میخوام در مورد یه تحقیق جالب براتون حرف بزنم که اومدن توش بررسی کردن ببینن بین مدیتیشن (یعنی همون مراقبه ذهنی که توش سعی میکنی ذهنت رو آروم کنی)، یوگا (همون ورزش ذهن و بدن که کلی حرکت باحال داره) و آموزش مقابله با استرس (یعنی کلاً یاد گرفتن راهکارهایی برای کنار اومدن با استرس)، کدومشون بیشتر جواب میده و واقعاً اثر داره یا نه.
توی این تحقیق، ۲۱۱ نفر آدمهایی که واقعاً استرس داشتن اما به طور کلی سالم بودن رو جمع کردن. اینا رو به سه گروه تقسیم کردن: یکی مدیتیشن، یکی یوگا و یکی هم آموزش کنترل استرس. هر کدوم به صورت حضوری و انفرادی تو مدت ۸ هفته تحت آموزش قرار گرفتن. تعداد نفرات هم از این قراره بود: ۷۳ نفر تو مدیتیشن، ۶۸ نفر تو یوگا و ۷۰ نفر تو گروه آموزش استرس بودن.
حالا واسه اینکه بفهمن دقیقاً چه تاثیری گذاشته، اومدن کلی چیز رو اندازه گرفتن؛ مثلاً پرسشنامههای روانی (یعنی همون تستهایی که از خودت میپرسی چقدر استرس داری یا چقدر حس خوبی داری)، نشونههای زیستیِ بارِ کلی استرس (که بهش میگن allostatic load؛ یعنی مثلا فشارهایی که استرس طولانی مدت روی بدن میاره، مثل فشار خون، قند، چربی و اینا)، و حتی بررسی ژنها (expression gene یعنی اینکه ببینن کدوم ژنها تو بدن بیشتر یا کمتر فعالیت دارن نسبت به قبل).
اینا اومدن کسایی که شرکت کردن رو اول کار، بعد ۹ هفته و یه بار هم بعد ۲۶ هفته دوباره بررسی کردن تا ببینن تاثیراتش موندگاره یا موقته. برای تجزیه و تحلیل هم روش آماری ANOVA استفاده کردن – این یه مدل ریاضی و آماریه برای مقایسه گروهها در زمانهای مختلف. با این کار مطمئن میشن نتایج فقط تصادفی نیست.
حالا بریم سر اصل مطلب؛ نتیجه چی شد؟ راستش رو بخواین، هیچ تفاوت خیلی خاصی بین این سه گروه تو هیچکدوم از مواردی که اندازه گرفتن پیدا نکردن! یعنی هیچکدوم از این روشها اونقدر با بقیه فرق فاحش نداشت که بگیم “وای، این روش معجزه میکنه”.
البته خبر خوب اینه که تو هر سه گروه، وضعیت روانی آدمها بهتر شده بود؛ یعنی همهشون حس بهتری داشتن و تو پرسشنامهها امتیاز بالاتری گرفتن. فقط یه نکته ریز، توی گروه آموزش مقابله با استرس، سطح IL-6 (یه جور پروتئین التهابی تو خون که نشونگر استرس بدنیه) بعد دوره یه ذره رفته بود بالا، اما هنوز تو محدوده نرمال بود. جالبتر اینکه تو گروه مدیتیشن، این پروتئین بعد شش ماه کمی افزایش پیدا کرده بود. تو گروه یوگا هم سطح HDL (همون کلسترول خوب بدن) بعد شش ماه بهتر شد. اما این تغییرها هیچکدوم خیلی چشمگیر یا خارج از محدوده سلامت نبودن.
یه چیز دیگه هم جالب بود: تغییر امتیاز مقیاس استرس ادراکشده (PSS، یه تست معروف برای اندازهگیری میزان استرس که خودمون حس میکنیم) با تغییر فشار خون تو گروه مراقبه، تغییر انسولین تو گروه یوگا و تغییر شاخص کل استرس در گروه کنترل (یعنی آموزش استرس) همبستگی نشون داد ولی وقتی اصلاح کردند که نتایج تصادفی نباشه (یعنی اصلاح خطای آماری)، این رابطهها هم بیاعتبارشد!
در نهایت، نتیجه این تحقیق این بود که نه مدیتیشن، نه یوگا و نه آموزش کنترل استرس، تو این جمعیت آدمِ سالمِ پراسترس، تفاوت باورنکردنیای ایجاد نکرد. شاید یه علت این باشه که بالاخره این آدمها سالم بودن و خیلی جای پیشرفت نداشتن (بهش میگن اثر کف یا Floor effect؛ یعنی مثلاً وقتی وضع یه چیزی خیلی خوبه یا خیلی پایینه، دیگه هر کاری کنی زیاد تغییر نمیکنه!).
پس خلاصه بگم: هرکدوم از این روشها میتونه تا حدی استرست رو بهتر کنه، اما حداقل تو این تحقیق هیچکدومشون معجزه نکرد! اما خب، اگه به یکی از این روشها حال میکنی و حست بهتر میشه، قطعاً ادامه بده. مهم اینه که حالت خوب باشه!
راستی، اطلاعات دقیق این مطالعه رو هم اگه خواستی میتونی از اینجا پیدا کنی: https://clinicalTrials.gov با شناسه NCT01308970.
منبع: +