حتماً تا حالا اسم کورتکس رو شنیدی، همون بخش باحال و پیچیده تو مغز که کلی از کارهای مهم رو مدیریت میکنه. ولی خب، این مقاله میخواد یه جور دیگه نگاه کنه و واقعاً همه چی رو از یه زاویه جدید و خلاقانه بررسی کنه. ماجرای اصلی اینجا، یه نظریهست به اسم Sociobiological Informational Theory یا SIT که اگه بخوام ساده بگم، یعنی نظریهای که میگه برای فهم مغز باید بیایم اطلاعات زیستی، روانی و اجتماعی رو کنار هم بذاریم. خلاصه فقط دنبال مدلهای خشک و قدیمی آناتومی نباشیم!
این نظریه SIT میگه بیاید دیگه مغز رو فقط بر اساس شکل و ظاهرش (که بهش میگن مدل آناتومیکی) در نظر نگیریم. بیایم ببینیم واقعاً مغز چطور داره با بدن، محیط، فرهنگ و حتی وضعیت اقتصادی و اجتماعی فرد هماهنگ میشه و کار میکنه. مثلاً تا حالا دیدی که تو خیلی از مطالعات، مغز رو جدا از بقیه بدن یا حتی گذشته فرد بررسی میکنن و همه چی رو منطقی و تکبعدی میبینن؟ اونا یه جورایی زیادی سادهسازی میکنن!
SIT یه چیزی شبیه همون نگرشی که تو فیلما میبینی که میگن “همه چی به همه چی ربط داره”، فقط با ادبیاتو توضیحات علمیتر! اینجا، کورتکس تازه میشه همون جایی که خودآگاهی شکل میگیره. خودآگاهی هم یعنی اینکه ما بفهمیم داریم چی کار میکنیم و تصمیمهامون رو آگاهانه بگیریم. تو این دیدگاه، لایه قدیمیتر مغز که بهش میگن paleocortex (پالئوکورتکس)، مسئول همه کارهای ناخودآگاه ماست. ناخودآگاه هم یعنی کارایی که خودمون متوجهش نیستیم اما مغزمون داره انجام میده.
قدر حالا، کاملتر بگم: قبل از این، دانشمندها خیلی وقتا فقط میومدن میگفتن این قسمت مغز فلان کار رو میکنه و خلاص. ولی نظریه SIT تأکید داره که باید همه چی رو تو بستر اجتماعی، فرهنگی، و حتی اقتصادی دید. مثلاً نمیشه یه فرد رو بدون توجه به خاطراتش، فرهنگش و حتی شرایط زندگیش بررسی کرد و انتظار داشت واقعاً بفهمیم چرا اونجوری رفتار میکنه یا فکر میکنه.
حالا این بحث چیا رو تغییر میده؟ اوّل اینکه باید کلاً نگاهمون به رشتههایی مثل نوروآناتومی (یعنی علم بررسی ساختار عصبی)، نوروفیزیولوژی (یعنی بررسی کارکردهای مغز و سیستم عصبی) و حتی نوروهیستولوژی (بررسی بافتشناسی عصبی) رو عوض کنیم. یعنی باید قبول کنیم که مغز فقط یه عضو ساکت و بیحرکت نیست که همیشه یه جوری بمونه. مغز پویاست، با محیط و آدمای دیگه و خب، حتی با خاطرات و گذشته فرد در حال تعامله!
این دیدگاه جدید باعث میشه بتونیم راحتتر به بحثهای بین رشتهای وارد بشیم؛ مثلاً بفهمیم چطور “خودآگاهی”، شخصیت آدم و نقش عجیبی که اجتماع تو شکلگیری همه اینا داره، به هم وصل شدن. خلاصه، SIT پیشنهاد میده مغز و بدن رو یه مجموعهی زنده و هماهنگ بدونیم، نه یه دستگاه خشک و بیروح. همینم باعث باز شدن درهای جدیدی برای تحقیقات و بحثها تو علم مغز و روان میشه!
در کل اگه دوست داری مغز رو عمیقتر و باحالتر بشناسی، این نظریه SIT میتونه دریچه جدیدی به روت باز کنه. دیگه یادت باشه دفعه بعدی که به کورتکس، پالئوکورتکس، یا حتی خاطرات و شخصیت خودت فکر کردی، بدون که همه چی باهم در ارتباطه و مغزت یه ماجرای خیلی پیچیدهتر و جذابتر داره تا فقط یه عضو ساده و خسته!
منبع: +