بذار از یه موضوع جذاب برات بگم؛ اینکه رئیسها چه تاثیری روی نوآوری کارکناشون میذارن، مخصوصاً وقتی فقط به خط پایان سود فکر میکنن! منظورم همون «bottom-line mentality» یا حالتیه که مدیر فقط براش سود و ضرر شفاف مهمه و بقیه فاکتورهای مهم رو ول میکنه کنار.
توی دور و زمانه VUCA که خلاصهاش میشه دنیایی که پر از تغییر، ابهام و پیچیدگیه (VUCA یعنی Volatile, Uncertain, Complex, Ambiguous)، شرکتها خیلی به نوآوری کارمنداشون وابستهان. این موضوع تو چین — جایی که قدرت رئیسها خیلی بالا و فرهنگ کاری جمعگراست — حتی پررنگتر هم میشه. چون کارکنا معمولاً باید مطابق میل رئیس رفتار کنن، سبکهای مختلف نوآوری و عکسالعملهای متفاوتی هم نشون میدن.
حالا نوآوری خودش دوتا مدل داره:
- نوآوری فعال (Proactive innovation): یعنی کارمند خودش جلو میافته، دنبال خلاقیت و ایدههای نو هست، منتظر دستور نمیمونه.
- نوآوری واکنشی (Reactive innovation): یعنی کارمند فقط وقتی واکنش نشون میده یا ایده میده که رئیس یا شرایط مجبورش کنه.
تحقیقات نشون داده که ذهنیت رئیس (نه فقط مدل مدیریتش)، نقش غیرقابل انکاری تو این فرآیند داره. محققای این مقاله ـ که بین ۱۳ شرکت خلاق در چین و با همکاری ۳۵۱ نفر کارمند انجام شده ـ اومدن با پرسشنامه و روشهای آماری مثل تحلیل عاملی (Factor analysis یعنی جداکردن عوامل تاثیرگذار) و رگرسیون (Regression یعنی بررسی رابطه علت و معلولی بین متغیرها)، این روابط رو زیر ذرهبین گذاشتن.
به نتیجه جالبی رسیدن: اگر رئیس فقط به نتیجه مالی نگاه کنه (همون bottom-line mentality)، دو اتفاق میفته:
۱. میل و ریسکپذیری کارمندا برای نوآوری کم میشه (حاضر نیستن خطر کنن)، و این باعث میشه از اون نوآوری فعال خبری نباشه. خلاصه، کارمندا ایده خیلی خاصی رو مطرح نمیکنن؛ چون میترسن اگر اشتباه بشه، رئیس فقط ضرر رو ببینه.
۲. در عوض، وقتی نوبت به نوآوری واکنشی میرسه، یعنی وقتی فقط بنا به اجبار مدیر لازمه خلاق باشن، این جور رئیسها کارمندا رو به این سمت هل میدن.
ولی نکته جالبتر داستان اینه که این روابط، بستگی به ارزشهای کاری هر فرد هم داره!
حالا ارزش کار (Work values) هم خودش دوتا مدل داره:
- ارزشهای درونی (Intrinsic): اینا یعنی کسی دوست داره خودش از کارش کیف کنه، یاد بگیره، از خلاقیت لذت ببره.
- ارزشهای بیرونی (Extrinsic): اینا بیشتر دنبال پاداش بیرونی و مزایای کار، مثلاً حقوق، جایگاه، و… هستن.
اگر کارمند ارزشهای درونیش براش مهم باشه (یعنی دلش میخواد خودش پیشرفت کنه و از خلاقیت لذت میبره)، این نوع رئیسهای فقط سودمحور، تأثیر منفیشون کمتر میشه. این افراد به هرحال ریسک میکنن و نوآوری فعال رو تا حدی بچه بازی در نمیارن! در مقابل، وقتی کسی فقط دنبال منافع بیرونیه، دیگه بیشتر میره سمت نوآوری واکنشی و هیچ وقت داوطلب نمیشه چیزی رو با ریسک تجربه کنه.
در نهایت، این مدل مدیریتی (منظورم همون bottom-line mentality هست) یه الگوی دوگانه رو نشون میده: مثبت برای نوآوری واکنشی و منفی برای نوآوری فعال. مقدار این تاثیر بستگی داره به ارزشهای کاری آدمها. اگه ارزشهای درونی قوی باشه، این دوگانگی ضعیفتر دیده میشه؛ ولی اگه ارزش بیرونی بالا باشه، تاثیر مثبت و منفی این ذهنیت رئیس شدیدتر خودشو نشون میده!
خلاصهاش این شد: شاید تمرکز فقط روی سود برای یه مدت جواب بده، ولی اگه شرکتی دنبال نوآوری واقعی میگرده، بهتره رئیساش به همه فاکتورها اهمیت بدن — نه فقط به ته حساب بانکی! و البته، ارزشهای خودت هم بزرگترین نقش رو داره تو اینکه توی همچین محیطی چطوری به نوآوری نگاه کنی.
منبع: +