لیانگ‌کانگ نی: چه شباهت‌ها و فرقایی بین پدیده‌شناسی هوسرل و بودیسم یوگاچارا هست؟!

می‌خوام یه داستان جالب از تقاطع دو تا دنیا براتون تعریف کنم: یکی فلسفه مدرن اروپایی، یعنی پدیده‌شناسی هوسرل، و یکی هم بودیسم (اونم از نوع عجیب و پیچیده‌اش که بهش میگن یوگاچارا). لیانگ‌کانگ نی (Liangkang Ni) یه محقق چینیه که سال‌ها رو این موضوع وقت گذاشته و کلی حرف باحال و تازه زده، اما متأسفانه نوشته‌هاش خیلی به انگلیسی ترجمه نشده و تو فضای فکری غرب کمتر بهش توجه کردن.

داستان نی اینه که اومده نشسته مقایسه کرده ببینه هوسرل (Edmund Husserl)، که بنیانگذار پدیده‌شناسی محسوب میشه، چطوری به مسائلی نگاه می‌کرده که توی بودیسم (مخصوصاً شاخه یوگاچارا) هم مطرح بودن. این که پدیده‌شناسی یعنی چی؟ خیلی خلاصه بگم: پدیده‌شناسی یه جور فلسفه است که تمرکزش روی تجربه مستقیم و اول شخص از دنیاست؛ یعنی میگه بیا ببینیم دقیقاً چه جوری چیزها رو تجربه می‌کنیم، نه این که لزوماً چطور در واقعیت بیرونی هستن.

حالا نی یه سؤال مهم داشته: آیا حرفای هوسرل و یوگاچارا واقعاً شبیه به هم هستن یا فقط تو ظاهر اینجوری به نظر میاد؟ همینم شده محور تحقیقاتش و بخش زیادی از مقالاتش رو به این موضوع اختصاص داده. مثلاً اومده پدیده‌شناسی ژنتیکی هوسرل رو گرفته (Genetic Phenomenology یعنی برسی این که تجربه‌های ما چطور تو ذهن شکل می‌گیرن و از گذشته‌هامون چه تأثیری می‌گیرن)، بعد مقایسه کرده با نظریه‌ها و مفاهیم یوگاچارا؛ مثلاً:

  • ویجناپتی‌ماترا (vijñaptimātra – یعنی “همه‌چیز فقط آگاهی/ذهنیت”؛ دیدگاهیه که میگه واقعیت بیرون چیزی جز تجربه‌های ذهنی ما نیست)
  • آلایا ویجنانا (ālaya-vijñāna – نوعی ناخودآگاه جمعی یا مخزن آگاهی که همه تجربه‌ها توش ثبت می‌شن)
  • مانس (manas – یه لایه خاص از ذهن که باعث وابستگی و حس خود بودن میشه)

همه این مفاهیم تو بودیسم یوگاچارا کلی داستان دارن. مثلاً اونجا میگن ذهن ما همینطور لایه‌لایه‌ست و اصلاً همین ذهنه که جهان رو شکل میده؛ چیزی تو سبک ماتریکس!

نی برای اولین بار برداشته فلسفه هوسرل، که احتمالاً باهاش آشنایی اولیه داری، و گذاشته کنار یونگ‌های یوگاچارا، بعد نقاط مشترک و اختلاف‌ها رو پیدا کرده. یه نکته مهم اینه که مقاله‌هایی که درباره‌اش نوشتن لزوما داده یا شواهد جدید ندارن، ولی با مرور مفاهیم و تئوری‌ها سعی کردن بحث رو باز کنن تا بیشتر درک کنیم که اینروزا تو مباحث آگاهی و ذهن چه حرف‌های عجیبی دارن زده میشه.

در نهایت نی تلاش کرده به بحث‌های روز درباره آگاهی و طرز کار ذهن یه رنگ‌ولعاب تازه بده و از دل شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که بین این دو سنت فلسفی هست، بهامون نشون بده که دیدگاه شرقی و غربی بعضی وقتا خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو می‌کنیم به هم نزدیکن… یا برعکس، دقیقاً همون‌جاها مسیرشون از هم جدا میشه! پس اگه دوست داری دنبال ریشه‌های تجربه و ماهیت آگاهی بری، حرفای لیانگ‌کانگ نی قطعاً دید تازه‌ای میده. حتی اگه اهل فلسفه یا بودیسم نیستی، با این روایت کلی لذت می‌بری؛ مخصوصاً که هم فلسفه غربی رو جالب‌تر می‌کنه، هم بودیسم رو قابل لمس‌تر و زمینی‌تر!

منبع: +