چجوری خاطرات بد دوران کودکی مامان‌ها رو رفتار بچه‌هاشون تاثیر میذاره؟ یه نگاه متفاوت به ماجرا!

خب بذار اول راحت و دوستانه بگم موضوع این مقاله دقیقاً چیه: محقق‌ها اومدن بررسی کردن که اگه یه مامان توی دوران کودکی خودش تجربه‌های تلخ و ناراحت‌کننده (که بهش میگن ACEs یا Adverse Childhood Experiences، یعنی همون تجربه‌های منفی مثل خشونت یا محرومیت تو بچگی) زیاد داشته باشه، این موضوع چطور می‌تونه رو رفتار بچه‌ی کوچیکش، مخصوصاً سراغ بچه‌های پیش‌دبستانی، اثر بذاره؟

حالا یه نکته جالب این وسط وجود داره و اونم چیزی به اسم “attachment pattern” یا همون الگوی وابستگی در بزرگسالیه. یعنی مامان‌ها وقتی بزرگ شدن، یا وابستگی امن دارن (راحت و خوب با دیگران ارتباط می‌گیرن) یا وابستگی ناامن (که خودش دو مدل داره: یکی پیش‌اشغالی، یعنی همش نگران توجه بقیه‌ان و خیلی وابسته‌ان؛ یکی هم دوری‌گزین یا همون دیسمیسیو، که خودشون رو عقب می‌کشن و دوست ندارن خیلی نزدیک باشن). توی این تحقیق، اومدن این وابستگی‌ها رو با یه پرسشنامه معروف به اسم ECR-R سنجیدن.

نکته خفن و جدید این پژوهش این بود که این بار بیان میزان این وابستگی رو یه طیف گرفتند: از خیلی امن تا خیلی ناامن (دیگه صفر و یکی نبود). یعنی گفتن هر کی چقدر درصدی روی اون طیف قرار داره.

داستان رو با نمونه‌گیری از ۶۳۶ تا مادر که تو یه مطالعه طولی به اسم APrON بودن، جلو بردن. این مامان‌ها از اول بارداری وارد مطالعه شدن، بعد وقتی بچشون یه ساله شد ازشون در مورد ACEs سوال پرسیدن، وقتی بچه پنج ساله شد هم دوباره رفتار بچه‌ها و الگوی وابستگی مامان‌ها رو سنجیدن.

حالا نتیجه چی شد؟ گفتن که اون مامان‌هایی که تجربیات تلخ بچگی بیشتری داشتن (یعنی ACE بالا)، بیشتر احتمال داره که یه الگوی وابستگی بزرگسالی ناامن داشته باشن و این وسط، این ناامنی موجب میشه بچه‌هاشون تو سن پیش‌دبستانی مشکلات رفتاری نشون بدن. این مشکلات دو مدل هست: یکی درونی (مثل اضطراب و غمگینی، که بهش میگن Internalizing problems)، یکی بیرونی (مثل پرخاشگری و شیطنت زیاد، که بهش میگن Externalizing problems).

یه چیز دیگه هم بررسی کردن: آیا جنسیت بچه (اون چیزی که هنگام تولد تعیین میشه، منظور girl یا boy بودن) تو این رابطه تاثیر داره یا نه؟ جواب: نه، اصلاً فرقی نداشت.

یه یافته جزئی‌تر هم داشتن: الگوی وابستگی پیش‌اشغالی، یعنی همون حالتی که طرف خیلی به تایید بقیه و توجه نیاز داره و استرسش بالاست، انگار بیشتر از مدل دوری‌گزین تاثیر میذاره روی مشکلات درونی بچه‌ها. البته تفاوت دو مدلشون اون‌قدرها هم شدید نبود!

در کل، این اولین بار بود که با این پرسشنامه‌ای که گفتم (ECR-R)، این الگو رو روی طیف بررسی کردن و نشون دادن باید به حس امنیت یا ناامنی مامان‌ها، مخصوصاً بین کسایی که تجربه‌های تلخ داشتن، توجه ویژه کرد چون اثراتش رو بچه‌ها دیده میشه. پس اگه دیدین یه بچه پیش‌دبستانی خیلی غمگین و استرسیه یا زیادی شیطونه، شاید بهتر باشه یه نگاهی به قصه‌های پنهون گذشته مامانش هم بیندازیم.

در آخر، مقاله تاکید می‌کنه یه جور مراقبت روانشناسی برای مامان‌ها می‌تونه نه فقط برای خودشون، بلکه برای سلامت روان بچه‌هاشون هم ضروری باشه. این یعنی چرخه مشکلات می‌تونه با حمایت درست و فهم بهتر متوقف بشه!

منبع: +