جدیدترین و جالب‌ترین پژوهش‌های روانشناسی بالینی: از افسردگی مادرانه تا نقش یادگیری ماشین و تاثیر پیری!

Fall Back

اگه دنبال آخرین خبرها و یافته‌های دنیای روانشناسی بالینی هستی، این مقاله پر از پرسپکتیوهای تازه و تحقیقات خفن برای توست! بیا با هم یه گشتی بزنیم تو جالب‌ترین مطالعات جدید که تو نشریه Clinical Psychological Science منتشر شدن. همه چی رو به زبان ساده و خودمونی توضیح میدم – پس راحت باش و با من همراه شو!

اولیش درباره ارتباط افسردگی مادر با رشد کودکان تو شیلی هست. خیلی از تحقیقات قبلی فقط رو افسردگی مادر تمرکز می‌کردن، اما این مطالعه اومده یه قدم جلوتر، گفته هم افسردگی و هم مشکلاتی که از استرس و فشارهای والد بودن پیش میاد – یعنی اون حس خستگی و درهم شکستگی که خیلی از مامانا تجربه میکنن – می‌تونن رو مهارت‌های زبانی بچه‌ها (به‌خصوص تو سن سه سالگی) تاثیر بذارن. اینو با بررسی 940 خانواده بررسی کردن و فهمیدن اون استرس‌های والدگری حتی تاثیر غیرمستقیم قابل توجهی رو رشد زبان بچه دارن. خلاصه اینکه، کسایی که قراره سیاست‌گذاری انجام بدن یا با مادرها کار میکنن، باید به این استرس‌ها بیشتر توجه کنن.

حالا برسیم به موضوع تنهایی نوجوان‌ها و افکار یا رفتارهای آسیب‌زننده به خودشون. دوره نوجوانی زمان حساسیه و احساس تنهایی یکی از فاکتورهای خطر جدی حساب میشه. تو یه نمونه بزرگ از ۱۶۰۲ تا نوجوان، دیدن کسایی که ارتباط امن کمتری با پدر و مادرشون داشتن، یعنی دلبستگی بیشتری به تنهایی احساس می‌کردن و افکار و رفتارهای آسیب‌زنی توشون قوی‌تر بود. این یعنی والدین اگه ارتباطشون با بچه رو بهتر کنن، احتمال این افکار و رفتارها هم کمتر میشه.

یه مقاله جذاب دیگه درباره استفاده از یادگیری ماشین (Machine Learning – یعنی الگوریتم‌هایی که کامپیوترا باهاش خودشون داده‌ها رو تحلیل و پیش‌بینی می‌کنن) برای پیش‌بینی اختلالات تغذیه است. ۷۵ مطالعه رو بررسی کردن و فهمیدن مدل‌هایی مثل decision trees (درخت تصمیم)، random forest و SVM بیشتر از بقیه استفاده شدن. البته با اینکه دقت این مدل‌ها خوب بوده، هنوز معلوم نیست واقعاً از آمار سنتی خیلی بهتر باشن یا نه. پس هنوز راه برا پیشرفت و ترکیب داده‌های متفاوت بازه.

یه مبحث خیلی داغ دیگه، صحبت درباره تاثیر قوانین جدید سقط جنین تو آمریکا بعد از رای دادگاه Dobbs هست. این محدودیت‌ها می‌تونن روی سلامت روان افرادی که می‌تونن باردار بشن اثر منفی بذارن. تو این مقاله تاکید شده روانشناسا و کارشناسا باید آموزش بهتری درباره سلامت جنسی و باروری ببینن (SRH – Sexual and Reproductive Health یعنی سلامت جنسی و تولیدمثلی)، چون این حوزه خیلی حساس و مهمه و نباید دست کم گرفته بشه.

یکی دیگه از اون تحقیقات گنده به نقش فکرهای تکراری منفی و کنترل خود تو افسردگی و اضطراب می‌پردازه. مثلاً وقتی یکی نمی‌تونه خودش رو کنترل کنه یا جلوی افکار منفی‌شو بگیره (خلاصه همون ضعف تو self-control یعنی مهارت کنترل خود)، احتمال افسردگی و اضطرابش میره بالا و بعدش دیگه افکار و نشخوار ذهنی منفی (perseverative negative thinking) هم میاد سراغش. خبر خوب اینکه، اگه خودکنترلی و مدیریت احساسات اون فرد تقویت بشه، نشون داده ریسک افسردگی و اضطراب هم کمتر میشه.

در مورد سن و احساس غم، مطالعه دیگه‌ای انجام شده: هرچی مردم سنشون بالاتر میره انگار بهتر می‌تونن غم رو اداره کنن – یعنی بیشتر از روش‌های سالم و سازگارانه (adaptive) استفاده می‌کنن. ولی اون‌هایی که تاریخچه افسردگی داشتن، حتی بزرگ‌تر که میشن زیاد نمی‌تونن این مهارت رو بهبود بدن و بیشتر از روش‌های ناسالم (maladaptive) استفاده می‌کنن، مخصوصاً بعد از ۳۵ سالگی. این نشون می‌ده برای اونایی که سابقه افسردگی دارن، قبل از ۳۵ سالگی باید کار جدی روی مهارت‌های مدیریت غم کرد.

یه تحقیق خیلی جالب درباره پناهنده‌هایی بود که ضربه روحی دیدن و دچار آسیب اخلاقی شدن (Moral Injury یعنی وقتی انسان حس میکنه نسبت به ارزش‌ها و اصول اخلاقیش کار اشتباه یا بدی انجام داده یا یکی دیگه بهش خیانت اخلاقی کرده). این مطالعه نشون داد شرم و خشم اثری مهم رو مسیر اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و افسردگی دارن و آموزش ذهن‌آگاهی (Mindfulness و Compassion Training یعنی تمرین‌هایی برای افزایش حضور ذهن و مهربانی با خود که تو مدیتیشن‌ها زیاد به کار میره) می‌تونه این وضعیت رو بهتر کنه.

یه مطالعه هم هست درباره تنظیم احساسات تو کسانی که افکار خودکشی دارن. نشون داده این افراد برای کنترل احساسات از مصرف مواد و آسیب‌زنی به خودشون بیشتر استفاده می‌کنن نسبت به بقیه. به زبان ساده: مصرف مواد و رفتار آسیب‌گرایانه دو زنگ خطر جدیه. همچنین این افراد میزان کار و انرژی بیشتری برای کنترل احساسات می‌ذارن ولی معمولا با موفقیت کمتری همراهه.

از مغز نوجوانا هم خبر داریم! تحقیقی با بررسی ضخامت قشر مغز (Cortical Thickness یعنی ضخامت لایه بیرونی مغز که رو احساسات و فکر تاثیر میزاره) تو نوجوانای افسرده و مضطرب انجام شده. فهمیدن بخشی از مغز به اسم temporal pole و insula اگه ضخامت کمتری داشته باشه، نشون دهنده افزایش علائم افسردگی و اضطراب بعدی هست، مخصوصاً تو اون‌هایی که استرس زیادی تو زندگیشون تحمل می‌کنن.

در نهایت، دو مطالعه دیگه هم هست که درباره تاثیر دوز درمان (dosage – یعنی مقدار درمان دریافت‌شده) بر درمان ترکیبی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و مصرف مواد صحبت می‌کنه. خلاصه‌ش اینه که هرچی افراد دوز درمان تمرکز بر تروما (trauma-focused) بیشتری دریافت کنن، نتیجه بهتری می‌گیرن، مخصوصاً اگه این درمان با درمان سوءمصرف مواد ترکیب شده باشه.

آخر سر هم بحث فرسودگی والدین (Parental Burnout یعنی وقتی والدین از شدّت فشار و خستگی شدید کاملاً از پا می‌افتن) و پشیمانی از والد بودن (Parenthood Regret) مطرحه. این دو تا با هم فرق دارن و اون فرسودگی والدین بیشتر خطر بی‌توجهی یا پرخاشگری والد رو زیاد می‌کنه تا پشیمونی از والد بودن.

خب خلاصه اینکه، الان می‌دونی تو دنیای روانشناسی بالینی چه خبره؛ پس اگه دوست داری بیشتر بدونی، اسم مطالعه‌ها رو گوگل کن یا تو نشریه Clinical Psychological Science دنبالشون بگرد! سوال داشتی هم خوشحال میشم جواب بدم.

منبع: +