تا حالا فکر کردی نئاندرتالها فقط با ابزار سنگی دنبال شکار بودن و کارشون همین بود؟ خب یه خبر باحال برات دارم! طبق یه تحقیق جدید، نئاندرتالهایی که حدود ۱۰۰ هزار سال پیش تو منطقه کریمه (همین شبهجزیره کریمه که الان جزو اوکراینه) زندگی میکردن، خودشون مدادشمعی درست میکردن! آره، درست شنیدی: مدادشمعی، اونم با رنگ قرمز و زرد، و کاملا حرفهای با سر تیز.
حالا این مدادشمعیها (یا دقیقترش بهش میگن “اُخِر” یا همون “اُچر” – یه ماده معدنی آهندار که به عنوان رنگدانه یا پیگمنت استفاده میشه) رو از دل صخرهها بریده بودن و جوری روش کار کرده بودن که سرش تیز بشه، انگار که میخواستن باهاش خط نازک بکشن. دانشمندا سه تا مدادشمعی کهنه پیدا کردن که یکیشون کلی تراش خورده و سرش باز تیز شده بوده.
حالا چرا این مهمه؟ چون مدتهاست دعواست که نئاندرتالها واقعا هنر و نمادسازی بلد بودن یا نه. خیلیا فکر میکنن فقط ما، یعنی هومو ساپینسها (گونه خودمون!) اهل کارای هنری و نمادینیم. ولی این مدادشمعیها نشون میدن احتمالا نئاندرتالها هم اهل کشیدن طرح روی بدن یا حتی سنگ بودن و فقط از اُچر برای کارای عملی مثل پوستگرفتن حیوانات استفاده نمیکردن. همین سر تیزش یعنی به فکر خطوط ظریف بودن، نه صرفاً مصرف روزمره.
یه نکته جالب اینه که تو مناطق مختلف اروپا، نئاندرتالها بازی با رنگدانهها رو بلد بودن. مثلا تو اسپانیا ۵۰ هزار سال پیش با اون پیگمنتهای قرمز و زرد روی صدفها نقاشی میکشیدن (یعنی نمادسازی به حساب میاد)، ولی یه جاهایی مثل هلند از پیگمنت سیاه استفاده میکردن، بدون نشونهای از جنبه نمادین.
تو خود کریمه و اروپا و آسیای غربی هم هنوز شواهدش کمه، و همین باعث شد دانشمندا این دفعه بیان ۱۶ تا تیکه اُچر که سالها پیش از سه پناهگاه صخرهای تو کریمه و یک نقطه اوکراینی پیدا شده بود رو بررسی کنن. سن این تیکهها بین ۳۳ هزار تا ۱۰۰ هزار سال پیش تخمین زده میشه؛ یعنی خیلی خیلی باستانی!
وقتی این تیم تحقیقاتی، به رهبری فرانچسکو دِریکو (یه پروفسور باحال از دانشگاه برگن نروژ)، تیکهها رو بررسی کردن، فهمیدن سه تاشون قطعاً مصرف فرهنگی داشتن؛ اولی همون مدادشمعی معروف بود که هی تراش خورده بوده تا همیشه سرش تیز بمونه (یعنی دقیقاً شبیه اینه که مدادتم رو هی بتراشی برای خطکشی ظریف). یکی دیگه هم تیکهای از مدادشمعی شکسته بوده و سومی هم پایینش عمداً خط خطی شده بود. حتی بررسی کردن که مواد اولیه رو از کجا جمع میکردن و معلوم شد هم محلی و هم غیرمحلی بودن. یعنی براشون مهم بوده چی استفاده کنن.
دریکو میگه سخته که قطعاً بگیم تصمیمگیریهاشون چی بوده، چون تعداد نمونههای پیدا شده کمه، ولی ردگیری منشأ این رنگا نشون میده احتمالاً نئاندرتالها به تفاوت رنگ و کیفیت اهمیت میدادن.
البته، همه با این فرض که نئاندرتالها حتماً اهداف هنری داشتن موافق نیستن. مثلاً ربکا رَگ ساکس – یه باستانشناس برجسته – میگه الزاما این خط خطیها نشون نمیده که دنبال معنا یا طرح خاص بودن، شاید فقط راهی برای پودر کردن اُچر بوده باشه (پودر کردن یعنی اینکه ماده رو خرد کنن تا پودر بشه و مصرفش آسونتر باشه). ولی خودش هم قبول داره که حتی اگه الگوی هنری خاصی توش نبوده، باز هم میتونسته بُعد اجتماعی یا زیباییشناسانه داشته باشه.
یه محقق دیگه به نام “اپریل نول” هم میگه لازم نیست هی دنبال تمایز استفاده نمادین و عملی از اُچر باشیم. چون وقتی نئاندرتالها فهمیدن اُچر کاربرد عملی (مثلاً برای دور کردن حشرات یا رنگ کردن پوست حیوانات) داره، کم کم همزمان اون رو برای نقاشی بدن یا لباس هم استفاده کردن – درست مثل جوامع غیرصنعتی امروزی.
در کل، داستان این مدادشمعیهای باستانی نشون میده نئاندرتالها خیلی بیشتر از اون چیزی که قبلاً فکر میکردیم، باهوش، خلاق و اجتماعی بودن. تازه مثل خودمون دنبال تمایز، نشونههای فرهنگی و حتی شاید کمی «تجمل» بودن! واقعاً باحاله که همین آدمای ماقبل تاریخ پایهگذار هنر و رنگبازی بودن.
راستی، اگه علاقهمندی بدونی چقدر درباره نئاندرتالها و نزدیکترین خویشاوندانمون میدونی، یه “کوئیز” آنلاین هم براش هست! حالا سؤال اینجاست: اگه تو هم ۱۰۰ هزار سال پیش اونجا بودی، مدادشمعی قرمز یا زرد انتخاب میکردی؟
منبع: +