ببین، تو این مقاله قراره خیلی راحت و خودمونی راجع به این صحبت کنیم که چطور پدر و مادرها، حتی قبل از اینکه بچهشون به دنیا بیاد، با نوع نگاه و درک خودشون روی تربیت بچه تاثیر میذارن، و جالبتر اینکه این تاثیر فقط محدود به خودشون نیست! یعنی چیزی شبیه اینکه وقتی دو نفر جمع میشن، نتایج میتونه بیشتر از جمع تکتکشون باشه؛ مثل همون ضربالمثل معروف خودمون که میگیم دو تا که میشن، یکی به یکی میشه سه تا!
حالا چی رو دقیق بررسی کردن؟ هدفِ این مطالعه این بوده که بفهمن آیا و چطور نگاه و ارتباطات ذهنی (یا همون «رفلکتیو فانکشنینگی» که الان برات توضیح میدم!) پدر و مادر، میتونن رفتار حساس اونا نسبت به بچه رو تغییر بدن و حتی روی رفتار تربیتی هم تأثیر بذارن.
حساسیت والدین یعنی همون توجه و درک مناسبی که پدر و مادرها به احساسات و نیازهای بچه دارن. این مورد خیلی مهمه برای رشد سالم بچهها. حالا دوتا عامل اصلی رو بررسی کردن:
۱. نوع وابستگی یا دلبستگی (اینجا بهش میگن Attachment Representation، یعنی مثلاً پدر و مادر چقدر از نظر احساسی با آدمای مهم زندگیشون پیوند داشتن و حس امنیت داشتن؟)
۲. رفلکتیو فانکشنینگ (Reflective Functioning یا RF) که خودشونم تو مقاله توضیح دادن یعنی «توانایی درک ذهن و احساس طرف مقابل». خیلی سادهتر بخوام بگم: اینکه آدم بتونه با خودش فکر کنه «الان بچم چی حس میکنه یا چی نیاز داره؟»، یا پدر و مادر بتونن احساس و فکر همدیگه رو شناسایی کنن.
روش انجام تحقیق چی بود؟
۴۰ تا خانواده رو انتخاب کردن که همهشون بار اولشون بوده پدر یا مادر بشن، یعنی هنوز تجربه بچهداری نداشتن. تو دوران بارداری این پدر و مادرا، با مصاحبهای به اسم “Adult Attachment Interview” (که مخصوص بررسی دلبستگی و نوع پیوند عاطفی بزرگسالهاست)، وضعیت دلبستگیشونو بررسی کردن.
توانایی ذهنخوانی (همون RF)، رو هم همون موقع بارداری بررسی کردن و یه بار دیگه شش ماه بعد از تولد بچه با یه مصاحبه دیگه به اسم “Parent Development Interview”. این RF اولی جنرال بود، یعنی کلیّت طرز نگاه آدم به ذهن بقیه. RF دومی مربوط به اینه که پدر و مادر چقدر میتونن فکر و احساس بچه خودشون رو بفهمن.
در نهایت، میزان حساسیت پدر و مادر نسبت به بچه رو هم تو خونهشون با ابزارهایی مثل “Emotional Availability Scales” زیر نظر گرفتن. این ابزارها کمک میکنن بفهمیم پدر یا مادر چقدر خوب متوجه نیازها و احساسات بچهشون میشن و چطور باهاش ارتباط برقرار میکنن.
اونا به کمک یه مدل آماری باحال به اسم “Actor-Partner Interdependence Model” (یا همون مدل تاثیرگذاری دوطرفه تو روابط)، اومدن بررسی کردن که آیا فقط هر کسی خودش روی رفتار و حساسیتش اثر میذاره یا پدر و مادر روی هم تاثیر عمیقتر و دوطرفه دارن؟
نتیجهها چی بود؟
۱. ارتباط قوی بین وضعیت دلبستگی و RF تو هر دو گروه پدر و مادر دیدن. یعنی اگه پدری تو کودکی یا بزرگسالی دلبستگی سالمتری داشته، معمولاً راحتتر میتونه احساس دیگران رو بفهمه (همون RF بالا).
۲. چیزی که خیلی عجیب و جالب بود: دیدن وقتی مادر RF بالایی داره (درک و ذهنخوانی قوی)، این موضوع به شرطی روی حساسیت پدر تاثیر مثبت میذاره که خود پدر هم توانایی ذهنخوانی مخصوص پدر/والد بودنش (همون parental RF) خوب باشه. یعنی اگر بابا هم بتونه خوب احساسات بچه رو بخونه، اون وقت ذهن باز مامانا، رفتار تربیتی باباها رو بهتر و حساستر میکنه!
۳. برعکسش رو بررسی کردن: ببینن آیا این تواناییِ «خوب فهمیدن» توی پدر باعث میشه مادر هم حساستر برخورد کنه؟ جواب: نه! اقدام جالبی نکرد و اثر معناداری نداشت. یعنی انگار این تاثیر دوطرفه نیست و بیشتر از سمت مادر به پدر انتقال پیدا میکنه!
حالا نکته مهم اینکه همه اینا رو با یک عالمه احتیاط باید نگاه کنیم! خود دانشمندها هم گفتن نمونه خیلی کوچیک بوده (فقط ۴۰ خانواده)، احتمالاً خانوادهها هم خیلی مشابه بودن و نمیشه رو همه تعمیم داد. و نکته دیگه، این فقط یه ارتباط آماریه و دلیل علیّت (علت و معلولی) رو نمیشه قطعی دونست.
اما از همین نتایج کوچیک هم میشه یه پیام مهم گرفت، خصوصاً واسه مشاورها و کسایی که روی خانوادهها کار میکنن: باید هم به نوع دلبستگی پدر و مادر توجه کرد، هم به توان ذهنخوانی هر دو نفر تو زندگی خانوادگی. یعنی اگر فقط روی مادر یا فقط روی پدر کار کنن، ممکنه تاثیرش نصفه نیمه باشه؛ بهتره کل رابطه والدین در نظر گرفته بشه؛ چون یه گروه سه نفره یا به قول خارجیها “سیستم خانوادگی” همه اعضاش تاثیرگذار هستن!
در کل، این تحقیق نشون داد که بعضی چیزها تو خانواده بیشتر از فقط جمع تکتک آدماست. اگه هر دو پدر و مادر بتونن خوب احساسات خودشون و خانواده رو بفهمن و روش کار کنن، مسیر تربیت بهتری برای بچهشون رقم میزنن. خلاصه اینکه “یکی و یکی میشه سه تا” واقعاً تو روابط خانوادگی عین واقعیته!
منبع: +