خب بیاید یه بحث باحال داشته باشیم در مورد اینکه واقعاً پدر و مادرها یا پدربزرگمادربزرگها چطوری میتونن توی درس خوندن بچهها نقش داشته باشن. هر کسی یه نظری داره، بعضیا میگن حضور والدین تو یادگیری بچه خیلی مهمه، بعضیا هم فکر میکنن نقش پدربزرگمادربزرگها پررنگتره مخصوصاً وقتی والدین سرشون شلوغه. اما کمتر کسی اومده دقیق بررسی کنه که هر کدوم واقعاً چه تأثیری روی بچهها میذارن.
یه تحقیق جالب رو بچههای ۸۲۲ نفر از مدرسهراهـنماییها توی چین انجام دادن. توی این تحقیق میخواستن بفهمن مشارکت آموزشی والدین و همچنین پدربزرگمادربزرگها چه تاثیری روی اشتیاق بچهها به یادگیری داره. منظور از مشارکت آموزشی اینه که مثلاً والدین یا بزرگترا چطور تو فعالیتهای مدرسهای و درسی بچهها شرکت میکنن یا از چه راههایی بهشون کمک میکنن.
حالا نتایج چی بود؟ جالب اینجاست که هم والدین و هم پدربزرگمادربزرگها اثر مثبت و معناداری روی علاقه و انگیزه نوجوانها برای یادگیری داشتن! یعنی هرکدومشون دخالت کنن، احتمالاً بچهها بیشتر سراغ درس میرن.
اما اینکه چطور این حمایت میتونه بچهها رو با انگیزهتر کنه، فرق میکنه. مثلاً برای والدین، اون چیزی که از همه مهمتره “تفریح و وقت گذروندن عاطفی” با بچههاست. یعنی اگه مامان بابا وقت بذارن و با بچهها احساسیتر و شادتر رفتار کنن یا موقع درس خوندن با هم بخندین و خوش بگذرونین، بچهها بیشتر جذب یادگیری میشن. یه جورایی منظور emotional leisure همینه: وقت گذروندن عاطفی و سرگرمی با هم.
اما پدربزرگمادربزرگها چی؟ تو مورد اونها مهمترین عامل حمایت تحصیلیه. یعنی مثلاً تو درسها کمک کردن، تکلیفها رو با هم چک کردن یا یه چیزی توضیح دادن که طرف نفهمیده—به این میگن “academic support” یا همون پشتیبانی آموزشی.
ولی این وسط یه نکته خیلی مهم دیگه هم بود: انگیزه رشد شخصی نوجوان. این رو دانشمندها بهش میگن “personal growth initiative” یعنی اون حس و تلاشی که یه نفر برای بهترشدن خودش داره و خودش رو هل میده تا پیشرفت کنه. این حس باعث شد تأثیر حمایت والدین یا پدربزرگمادربزرگها دوچندان بشه. وقتی بچه خودش بخواد پیشرفت کنه و انگیزه داشته باشه، حمایت خانواده بیشتر جواب میده.
یه عامل دیگه که تو تحقیق بهش گفتن “self-education expectation” یا همون انتظاراتی که نوجوان از خودش تو درس خوندن داره، کارش مثل یه فیلتر بود. یعنی بسته به اینکه بچه چقدر انتظار داره خودش درس بخونه یا موفق بشه، تأثیر حمایت خانواده فرق میکنه.
این قسمت خیلی باحاله: تو خانوادههایی که والدین مستقیماً بچه رو بزرگ میکنن، هر سه عامل (هم وقت عاطفی، هم قوانین آموزشی، هم کمک درسی) اگه با این انتظارات خود بچه ترکیب بشن، کاملاً اشتیاق یادگیری رو پیشبینی میکنن. یعنی اگه بچه خودش بخواد و پدرمادر هم حمایت کنن، تـرکیبش عالی میشه! اما وقتی پدربزرگمادربزرگها نقش اصلی رو دارن، فقط اون وقتگذروندن عاطفی با نوجوانکه در ترکیب با انتظارات شخصی بچه واقعاً اثر میذاره. یعنی مثلاً اگه یه نوجوان خودش دنبال درس باشه و با پدربزرگش هم کلی وقت عاطفی و سرگرمکننده بگذرونه، اون موقع بیشترین انگیزه برای یادگیری رو پیدا میکنه.
خلاصه این تحقیق بهمون میگه تفاوتهای زیادی وجود داره بین اینکه والدین یا پدربزرگمادربزرگها نقش حمایتی رو بازی کنن. نکته مهمتر اینکه خود بچه هم باید دلش بخواد یاد بگیره، و نوع حمایتی که بزرگترا بهش میدن میتونه این شوق رو بیشتر یا کمتر کنه. این چیزا باعث شده دانشمندها راهنمایی بهتری در مورد روشهای درست حمایت از نوجوانها داشته باشن؛ مخصوصاً تو جامعههایی که پدربزرگمادربزرگها بیشتر تو زندگی بچهها حضور دارن.
در کل، اگه دوست داری کمکی کنی یکی از نوجوونهای دوروبرت بهتر درس بخونه و با انگیزهتر باشه، هم احساساتش رو درگیر کن، هم کمک درسی رو فراموش نکن و البته سعی کن بفهمی خودش واقعاً چقدر انتظار موفقیت از خودش داره! اینجوری ترکیب معرکهاش شکل میگیره.
منبع: +