راز خوشبختی واقعی تو محل کار: مدل PERMA و پارامترهای مهم برا سلامتی روان

خب بیا یه موضوع مهم رو با هم مرور کنیم: هرکی فکر کنه یه مشکل روانی یا روانشناختی داره (که بهش میگن SPHC یعنی «شک به داشتن یه اختلال سلامتی روان»)، معمولاً حال و کیفیت زندگیش پایین‌تره. البته خیلی تحقیق نشده که کسایی که فقط شک دارن، نه اونایی که تشخیص قطعی گرفتن، چه تجربه‌ای دارن. اما این مقاله اومده و دقیقاً رفته سراغ همین آدم‌ها، مخصوصاً توی محیط دانشگاهی که کلی آدم با فرهنگای مختلف دارن کار می‌کنن.

اول، هدف اصلی این تحقیق این بوده که ببینن آیا این افراد با شک به مشکل روانی واقعاً کیفیت زندگی‌شون پایین‌تره یا نه، و اینکه تو محیط کار چطوری اوضاعشون عوض میشه. هدف دومش هم این بوده که بفهمن به غیر از اون پنج تا عامل معروف مدل PERMA—که توسط «مارتین سلیگمن» معرفی شده و شامل ایناست: احساسات مثبت، درگیر بودن تو کار (یعنی یه کاری رو با تمام وجود انجام بدی)، ارتباطات خوب، داشتن معنی تو زندگی و موفقیت— مردم عادی چه چیزهای دیگه‌ای رو هم به عنوان عوامل مهم خوشبختی می‌دونن.

حالا خود مدل PERMA چیه؟ شاید اسمش رو شنیده باشی. یه مدل معروف توی روانشناسی که میگه واسه اینکه حس خوب و رضایت از زندگی داشته باشیم، باید پنج تا چیز رو تجربه کنیم: احساسات مثبت (مثلاً شاد بودن)، درگیر بودن تو کار (یعنی کاملاً تو لحظه باشی)، رابطه‌های مثبت، حس داشتن معنی و هدف تو زندگی، و آخرش هم موفقیت و رسیدن به هدف‌ها.

برای جمع کردن داده‌ها، یه پرسشنامه نسبتاً طولانی (پنجاه‌وهفت سوال!) دست گرفتن و فرستادن برای دوهزار نفر کارمند دانشگاه به طور تصادفی، که ببینن نظرشون چیه و حال و احوالشون چجوریه. موضوع سوالاتش حول محور تعریف خوشبختی از نظر خودشون، اینکه شک به مشکل روان داشتن یا نه، میزان استرس یا فشار روانی، و سطح کلی سلامت و کیفیت زندگی بود.

نتایج جالب بود:

اول اینکه آدمایی که فکر می‌کردن یه مشکل روانشناختی دارن (هرچند تشخیص رسمی نداشتن) خیلی، واقعاً خیلی، سطح خوشبختی و کیفیت زندگی‌شون از بقیه پایین‌تر بود.

دوم، یه نکته مهم علمی: سلامت روانی توی محل کار باعث میشه رابطهٔ بین استرس یا فشار روانی و کیفیت زندگی کمتر منفی بشه. یعنی هر کی استرس داره، اگه محیط کارش سالم‌تر باشه و حس خوشبختی بیشتری کنه، تأثیر منفی استرس روی کیفیت زندگیش کمتر میشه. (به این میگن واکنش میانجی یا mediation.)

اما بحث جالب‌تر اینجاست که وقتی از آدم‌ها پرسیدن “خوشبختی یعنی چی؟” فقط همون پنج تا مورد مدل PERMA رو نگفتن. بلکه پنج تا چیز جدید هم از دل جواباشون بیرون اومد:
1- سلامت روان (یعنی علاوه بر احساس مثبت و رابطه خوب و اینا، خود سلامت عقلی و روانی براشون خیلی مهم بود)
2- سلامت جسمی (یعنی بدن سالم بدون بیماری رو هم بخش جدانشدنی خوشبختی دونستن)
3- تعادل (balance)، که یعنی بین کار، زندگی شخصی، تفریح و … یه تعادل برقرار باشه
4- رفع نیازهای اولیه (مثلاً امنیت مالی، غذا، سرپناه؛ چیزایی که اساساً اگر نباشن دیگه نمیشه حرف از خوشبختی زد)
5- حس استقلال و خودمختاری (autonomy)، یعنی خود آدم انتخاب کنه، حق تصمیم‌گیری داشته باشه و زیر دست کسی نباشه

اینجوری شد که فهمیدن آدم‌ها وقتی می‌خوان راجع به خوشبختی نظر بدن، خیلی چیزای دیگه به ذهنشون می‌رسه که توی نظریه‌های رسمی کمتر بهش پرداخته شده بود. این بخشش خیلی جالبه، چون نشون میده نگاه مردم به خوشبختی شدیداً تحت تأثیر فرهنگ و شرایط زندگی شونه؛ و نمیشه فقط یه نسخه جهانی برا همه پیچید.

در آخر، نتیجه علمی مهم این تحقیق اینه که برای بهتر کردن کیفیت زندگی توی محیط‌های کاری (مثل دانشگاه‌ها)، به ویژه برای اونایی که فکر می‌کنن شاید مشکل روانی داشته باشن، باید روی بهبود فضای کار و سلامت روانی کارکنان سرمایه‌گذاری بشه. تازه باید بدونیم که تعریفی که خود مردم از خوشبختی دارن، ممکنه فراتر از نظریه‌های کتابی باشه؛ پس برنامه‌ریزی ما هم باید متناسب با این تعریف وسیع‌تر باشه.

در کل، اگه دوست داری محیط کار خوشحال‌تر و حال بهتری داشته باشی، به غیر از دنبال کردن احساس مثبت و موفقیت، باید از خودت مراقبت کنی (هم روحاً هم جسمی)، نیازهای اولیه‌ت رو تأمین کنی، تعادل بزنی بین کار و زندگی، و تلاش کنی تا جایی که می‌شه استقلال داشته باشی. راز خوشبختی فقط پنج تا چیز ثابت نیست، بستگی زیادی به شرایط زندگی و نگاه خودمون داره.

منبع: +