بیا یه موضوع جالب از دنیای موزیک رو با هم مرور کنیم! این روزها توی آهنگسازیها و اجراهای تجربی، همه دارن از تکنولوژی و سنسورها استفاده میکنن تا ترکیبهای جدید و خفنتری بسازن. حالا یه تیم خلاق اومدن و گفتن: چرا حرکت بدن نوازنده و آهنگساز خودش منبع الهام نشه برای ساخت موزیک؟
اسم پروژهشون رو گذاشتن “Body Fragmented” یا همون “بدن تکهتکه” (که البته اسم خیلی سینماییای هم داره!)
ماجرا از کجا شروع شد؟
توی این پروژه، مهندسها و موزیسینها سراغ یه تکنولوژی به اسم pose estimation رفتن – یعنی همون تشخیص وضعیت و حرکت بدن به کمک کامپیوتر و دوربین. مثلاً این همون چیزیه که توی اپهای ورزشی که فرم بدنت رو چک میکنه یا حتی بازیهای ویدیویی پیشرفته دیدی. یعنی سیستم، محل دقیق دست، پا، سر و بدن رو به صورت تصویری میفهمه.
حالا توی این پروژه، اولویت اصلی این بود که خودِ بدن آهنگساز و نوازنده بشه بخش مرکزی روند ساختن آهنگ. هر حرکت و هر ژستی که بدنشون میگیره، توسط pose estimation ثبت میشه و باهاش روی موزیک کار میکنن. حتی یه سوال کلیدی همیشه جلوشون بود: «این حرکت چی رو نشون میده؟ اگه قرار بود صدا داشته باشه، چه صدایی میداد؟» اینجوری فضای ذهنشون کاملاً باز بود و قفل روی یه تعریف ثابت از حرکت و صدا نمیشدن.
چطوری انجامش دادن؟
روزشمار پروژه نشون میده که یه رابطه خیلی نزدیک و همکاری دوطرفه بین نوازنده و آهنگساز شکل گرفت؛ نه اینکه فقط یه نفر بنویسه و اون یکی اجرا کنه. حرکت پیشرو شد توی طراحی قطعه و خود حرکتها هر بار ایدههای صوتی جدید بهشون میداد.
این تیم حتی با تصویر و خروجی pose estimation (یعنی همون فایل تصویری که نشون میده بدن کجا قرار داره و چطور حرکت میکنه) نتنویسی بصری (visual score) انجام دادن. این یهجور نتنویسی تصویریه که کمک میکنه اجراکننده بهتر منظور حرکات و ریتمها رو بفهمه و آزادتر تفسیر کنه.
چی فهمیدن و چه چالشهایی داشتن؟
نتیجه اصلی کار این بود که pose estimation واقعاً میتونه حرکتهای بیانگر بدن رو برای ساخت آهنگ ثبت کنه و حتی به تعامل و همفکری نوازنده و آهنگساز کمک کنه. اما یه محدودیت مهم هم داشت: هنوز خیــــلی سخته که حرکات خیلی ریز و حساس (که توی موزیکای پیچیده خیلی هم مهمن!) با این سیستم بهدرستی منتقل بشه. اون جزئیات کوچیک حرکات – یعنی همون اشارهها و ژستهای مینیاتوری که توی اجرای تخصصی اهمیت دارن – با pose estimation معمولاً گم میشن.
برای همین، بچههای پروژه مجبور شدن از چیزای کمکی توی نتنویسی و راهنمای اجرا استفاده کنن تا اون ظرافتها هم از دست نره.
جمعبندی:
به صورت کلی، این تیم کلی چیز جدید از همکاری و روند ساخت آهنگ با حرکت بدن یاد گرفتن. روششون هم بازتابدهنده (Reflective methodology) بود. یعنی مدام به عقب نگاه میکردن، تجربهها رو تحلیل میکردن و به سؤالهای جدید جواب میدادن.
اینجوری هم بدن، هم تکنولوژی و هم موزیک با هم ترکیب شدن و تونستن راههای تازهای برای ساخت و تجربهی موسیقی پیدا کنن. خلاصه، اگه اهل تکنولوژی و موزیک هستی، این مدل پروژهها شدیداً الهامبخشن!
منبع: +