برگردوندن نئاندرتال‌ها: شدنیه یا فقط یه ایده بامزه؟!

خب، بیا یه سوال خفن رو از همون اول بریزیم وسط: اگه بتونیم، اصلاً باید نئاندرتال‌ها رو بعد هزاران سال دوباره به دنیا برگردونیم یا نه؟ یعنی فرض کن، یه جایی تو این دنیا دوباره یکی از اجدادت به سبک و سیاق ۴۰ هزار سال پیش راه بره! اگر برات جالبه، قراره تو این مطلب همه چی رو ساده و رفیقونه توضیح بدم.

داستان DNA و نئاندرتال‌ها چیه اصلاً؟

اول یه نکته باحال بگم: وقتی دانشمندها تونستن DNA نئاندرتال‌ها رو تو سال ۲۰۱۰ بخونن، فهمیدن که اجداد ما (هوموساپینس‌ها – یعنی همون انسان هوشمند نسل حاضر) با نئاندرتال‌ها مخلوط شدن و حتی الان هم حدود ۴ درصد از DNA بعضی آدمای حاضر تو بدنشون مال نئاندرتال‌هاست. یعنی دور نیست که تو هم یه تیکه از ژن یه نئاندرتال تو وجودت داشته باشی!

میشه نئاندرتال رو زنده کنیم؟ چجوری اصلاً؟

یه دانشمند معروف به اسم جورج چرچ (George Church) از دانشگاه هاروارد گفته بود از لحاظ تئوری میشه DNA نئاندرتال رو به قسمت‌های کوچیک تقسیم کرد و تو سلول بنیادی آدم امروزی گذاشت؛ یعنی با ترکیب و چسبوندن این ژن‌ها، شاید بتونیم یه نئاندرتال جدید بسازیم. ولی کلاً این کار یه خانوم خیلی ماجراجو می‌خواد که حاضر شه جنین رو تو رحمش حمل کنه. (سلول بنیادی: یعنی سلولی که هنوز نقش قطعی خودش رو پیدا نکرده و می‌تونه تبدیل به هر سلولی تو بدن بشه.)

البته شرکت Colossal Biosciences که چرچ توش فعاله، تو سال ۲۰۲۵ کلی خبرساز شد با پروژه‌های «احیای گونه‌های منقرض‌شده»؛ مثلاً درباره دایرولف (سگ گرگ باستانی)، موش‌های پشمالو و حتی حرف‌هایی برای برگردوندن ماموت و پرنده دودو! اما برگردوندن نئاندرتال؟ یه کم داستانش سخته.

چرا برگردوندنش این‌قدر پیچیده‌ست؟

اولاً به این سادگی‌ها نیست که ژنوم (مجموع ژنهای یه موجود) نئاندرتال رو بذارن تو تخمک انسانی و انتظار داشته باشن یه نی‌نئاندرتال ازش به دنیا بیاد. کلی مشکل ایمنی و عدم تطابق بین گونه‌ها داره.

یه مشکل حتی اینکه جنین ممکنه توسط سیستم ایمنی مادر دفع بشه. البته بحث اینکه نئاندرتال‌ها و انسان مدرن واقعاً دوتا گونه جدا هستن یا نه هنوز ادامه داره، ولی به هر حال امروزه بیشتر از ۴ درصد ژن نئاندرتال تو ژن ماها باقی نمونده—اونی هم که مونده احتمالاً به درد بقای ما می‌خورده، نه چیزای اضافی که طبیعت حذفشون کرده.

یافته دیگه اینه که کروموزوم Y مردونه تو ما، اصلاً DNA نئاندرتال نداره. یعنی احتمالاً حتی وسط پیشرفته‌ترین تکنولوژی هم بخوایم جنین پسر نئاندرتال درست کنیم، شانس موفقیتش کمه. تازه، گونه‌های هیبرید (مثلاً ترکیب انسان و نئاندرتال) هم اکثراً سقط می‌شدن.

از نظر تکنیکی با چی سروکار داریم؟

الان با تکنولوژی CRISPR – یعنی ابزاری برای ویرایش ژن دقیقاً مثل قیچی زدن به قطعات DNA – میشه بعضی ژن‌های انسان رو شبیه ژن نئاندرتال کرد. ولی خب اگه فقط چندتا ژن رو دستکاری کنیم، اون موجود واقعاً نئاندرتال نمی‌شه، فقط یه آدم با کمی صفات نئاندرتالی می‌سازیم.

CRISPR بی‌خطا هم نیست و با صدها یا هزاران تغییر ژنتیکی، احتمال خطا و نتیجه غیرمنتظره بالا می‌ره. اما یه روش جدید به اسم base editing هم اومده که قراره ویرایش ژن رو آسون‌تر و دقیق‌تر کنه. (Base editing یعنی تغییر یه حرف مشخص از رمز ژنتیکی بدون اینکه کل رشته رو دستکاری کنن).

بعضیا گفتن شاید تا ۲۰ سال دیگه اگه یکی واقعاً بخواد، میشه یه بچه با ژنوم کامل نئاندرتال تولید کرد. ولی احتمالاً چون از نظر اخلاقی و قانونی مشکل داریم، سمتش نمی‌رن.

آیا اصلاً اخلاقی هست همچین کاری؟

بعضی دانشمندا – مثل جنیفر رف (Jennifer Raff) – میگن این کار توهین مستقیم به اخلاق انسانی هست؛ چون با تکنولوژی نامطمئن می‌خوایم یه انسان نوع جدید بسازیم که حتی رضایت هم نداده. اما بعضیا هم میگن خب بچه‌های عادی هم وقتی به دنیا میان که تصمیم نگرفتن به دنیا بیان! پس کلید ماجرا اینه که باید مطمئن بشیم بچه آسیب نمی‌بینه.

اما حتی فرض کنیم تونستیم یه نئاندرتال سالم درست کنیم، فکر کن تنهایی و همه دور و برت آدمای امروزی باشن. معلوم نیست اصلاً محیط قرن ۲۱ برایش امن باشه یا جواب بده. یا بدتر از اون، آدم‌ها کار به جایی برسونن که نئاندرتال تو باغ وحش بشه سوژه بازدید! چون حقیقتاً نئاندرتال‌ها هم انسان بودن، فقط یه مدل متفاوت‌تر.

بریم سراغ جنبه‌های قانونی و بحث‌های داغ

تازه تو آمریکا و اروپا ویرایش جنین انسانی با این روش‌ها غیرقانونیه، ولی معلوم نیست همه کشورها همچین قانونی داشته باشن. یعنی تئوریک بخواد یه پولدار تو آفریقا یه آزمایشگاه بزنه، ممکنه محدودیتی نباشه! خیلی از علمی‌ها پیشنهاد دادن باید از الان قانون‌گذاری و بحث همگانی باشه که حتی شرکت‌های خصوصی هم نتونن همچین پروژه‌هایی رو پیش ببرن.

اصلاً چرا زحمت می‌کشیم؟ واقعاً چیزی یاد می‌گیریم؟

خیلی دانشمندها معتقدن حتی اگه یه نئاندرتال بسازیم، چون دنیای الان زمین تا آسمون با گذشته فرق داره، نمی‌تونیم بفهمیم نئاندرتال‌ها واقعاً چطور زندگی می‌کردن. تازه، این موجود تو محیط خودش بزرگ نمی‌شه و همه یادگیری‌ها و تعاملات طبیعیش از بین می‌ره. مثلاً اگه بهش زبان یاد بدیم، هیچ تضمینی نیست که شبیه زبان واقعی گذشته اونا حرف بزنه.

یه مثال باحال: الان دانشمندها دنبال اینن بفهمن زبان نئاندرتال‌ها چقدر پیشرفته بوده. اما با یه نمونه تو قرن ۲۱، نمی‌شه فهمید مثلاً اونا هم شوخی و کنایه و حرف‌های انتزاعی بین خودشون داشتن یا نه.

نئاندرتال‌ها فرهنگ و طرز فکر مخصوص خودشون رو داشتن و حتی بین گروه‌هاشون هم تفاوت فرهنگی و زبانی وجود داشته! بگذریم که سبک تغذیه، ابزارسازی، شکار و غیره رو هیچ‌وقت از یه نمونه کلون تو دنیای امروز نمی‌فهمیم.

پس بهترین راه چیه؟

جالب بدونی که بیشتر پژوهش‌گرها امیدوارن یه روزی بتونیم جسد خوب‌حفظ‌شده یه نئاندرتال رو از یخ یا باتلاق پیدا کنیم (مثل آدم معروف Ötzi یا Tollund Man که اطلاعات باورنکردنی از سبک زندگی، تغذیه، لباس و حتی تتوهاش داشتن)! این کمک بیشتری به شناخت رفتار اون دوران می‌کنه تا اینکه بخوایم یه موجود تنها و بیگانه رو بیاریم تو دنیای امروز.

جمع‌بندی رفاقتی!

درسته که تکنولوژی هر روز پیشرفت می‌کنه و ایده زنده کردن نئاندرتال‌ها وسوسه‌برانگیزه، ولی فعلاً بهتره بیشتر یاد بگیریم تا اینکه ریسک کنیم و موجود جدیدی رو قربانی کنجکاوی خودمون کنیم. شاید یک روز با کشفیات باستان‌شناسی و مطالعه بیشتر، رازهای بیشتری از نئاندرتال‌ها دستمون بیاد—بدون اینکه به اخلاق و وجدانمون ضربه بزنیم!

پس فعلاً، اگه تو خونت یه ذره ژن نئاندرتال داری، بهش افتخار کن و از کنجکاویت لذت ببر!

منبع: +