آیا دانشجوهای معلمی با تعهد بیشتر، تو درساشون جون می‌گیرن؟ داستان خودکنترلی و حس خوب به خود!

خب بیا راجع به یه تحقیق جالب گپ بزنیم که سراغ دانشجوهای تربیت معلم رفته بود، یعنی همونا که قراره معلم آینده باشن. سوال اصلی‌شون این بوده که: وقتی این دانشجوها تعهد شغلی دارن، یعنی خودشون رو واقعاً به معلمی متعهد می‌دونن، این موضوع باعث میشه بیشتر پای درس و مشقشون وایستن و انگیزه بیشتری داشته باشن یا نه؟ حالا نکته‌ی باحال این تحقیقه اینه که فقط دنبال جواب ساده نبودن، بلکه رفتن سراغ عوامل میونجی (واسطه‌ای) و تعدیل کننده و کلی با ابزار علمی ماجرا رو کندوکاو کردن!

بذار یکم توضیح بدم این داستان عوامل میونجی و تعدیل‌کننده رو. عامل واسطه‌ای مثل «خودکنترلی» تو این تحقیق، یعنی چیزی که بین تعهد شغلی و درس‌خوندن قرار می‌گیره و تأثیرش رو منتقل می‌کنه. عامل تعدیل‌کننده هم مثل «ارزیابی اصلی از خود» یا اون چیزی که بهش می‌گن Core Self-Evaluation هست، یعنی اینکه طرف چقدر خودش رو ارزشمند و توانمند می‌دونه، می‌تونه رابطه بین خودکنترلی و درگیر شدن دانشجو تو یادگیری رو قوی‌تر یا ضعیف‌تر کنه.

خب تحقیق چطوری بود؟ اومدن یه پرسشنامه بین ۸۴۶ تا از دانشجوهای معلمی پخش کردن (کاملاً تصادفی انتخابشون کردن که نتیجه معتبر باشه). توی این پرسشنامه چهار تا مقیاس معتبر به کار بردن:

  • مقیاس تعهد شغلی دانشجویان: یعنی چقدر خودشون رو به شغل معلمی متعهد می‌دونن.
  • مقیاس دوگانه‌ی خودکنترلی: یعنی اندازه گرفتن اینکه آدم چقدر می‌تونه جلوی یهویی تصمیم گرفتنای بی‌برنامه‌ش رو بگیره (مثل همین که شب امتحان بگه ولش کن خوابم میاد) و چقدر می‌تونه خودش رو کنترل کنه و به تصمیمات هدفمند برسونه. اینجا خودش رو دو بخش می‌بینن: سیستم تکانشی (impulse system) و سیستم کنترل (control system).
  • مقیاس ارزیابی خود اصلی یا همون Core Self-Evaluation: یعنی آدم چه جوری با خودش حال می‌کنه یا از خودش چه تصوری داره.
  • مقیاس درگیر شدن در یادگیری: این یکی هم دقیقاً مشخص می‌کنه چقدر دانشجو جون می‌کنه و عینکی برای یادگیری‌ش تلاش می‌کنه.

حالا بریز و بپاش داده‌ها! اومدن کلی آمار توصیفی و مدل‌سازی معادلات ساختاری (Structural Equation Modeling) انجام دادن که تیپ مدلای آماری پیچیده‌ست و روابط بین متغیرها رو خیلی با جزئیات بررسی می‌کنه.

نتایج چی گفتن؟ خلاصه‌ش اینه:

  1. ابعاد مختلف تعهد شغلی، روی خودکنترلی دانشجوی معلمی تاثیر قابل توجه دارن. یعنی هر چی تعهد شغلی بالاتر، آدم بیشتر جلوی کارای یهویی و بی‌برنامه‌ش رو می‌گیره و مسلط‌تر میشه رو رفتارش.
  2. دوتا سیستم خودکنترلی (هم همون بخش خرج‌درجه و بی‌فکری و هم کنترل ذهنی و منطقی) هر دوشون واقعاً رو اینکه طرف به درساش بچسبه یا نه، تاثیر دارن.
  3. جالب‌تر اینجاست که این سیستم های خودکنترلی، قشنگ نقش واسطه رو بازی می‌کنن، یعنی تعهد شغلی رو به درگیر شدن در یادگیری وصل می‌کنن.
  4. نتیجه باحال دیگه این بود که تاثیر همون دوتا سیستم خودکنترلی روی درس خوندن شدیداً بستگی به ارزیابی اصلی فرد از خودش داره (همون Core Self-Evaluation که گفتم). خلاصه اگر یکی به خودش اعتقاد داشته باشه و خودش رو دوست داشته باشه، این تأثیر قوی‌تر میشه!

در کل تحقیق نشون می‌ده که چرا بعضی دانشجوهای معلمی آتیش به مالش می‌زنن و ته دلشون عاشق خودشون و کارشون هستن و چطور تعهد شغلی به کمک فیلتر خودکنترلی و حس باارزشی به خود، باعث میشه بیشتر و جدی‌تر دنبال برنده شدن توی یادگیری باشن.

این‌جور یافته‌ها خیلی مهمه چون باهاش میشه روش‌هایی طراحی کرد که دانشجوهای معلمی رو بیشتر به درس و آینده‌شون مشتاق کنه. مثلاً با تقویت تعهد شغلی، کار روی خودکنترلی (مثلاً آموزش کنترل هیجانات یا برنامه‌ریزی)، و ساختن حس خوب و قدرتمند نسبت به خودشون.

خلاصه اگر دانشجوی معلمی هستی یا باهاشون سر و کار داری، خوب می‌دونی که فقط عشق به معلمی کافی نیست، باید بتونی جلوی وسوسه‌هات رو بگیری، قوی و منطقی فکر کنی و از همه مهم‌تر، خودت رو جدی بگیری و به توانایی‌هات باور داشته باشی!

منبع: +