حتماً برات پیش اومده که دوران دانشگاه یهجورایی سختتر از چیزی باشه که فکر میکردی. خیلیها فکر میکنن فقط درس و امتحان ما رو اذیت میکنه، ولی واقعاً بخش زیادی از استرسها و مشکلاتمون ریشهش روانیه. دانشجو بودن هزار تا چالش روانی اجتماعی داره که ممکنه خیلیها رو اذیت کنه و باعث بشه حس بدی داشته باشیم.
یه نکته جالب اینه که روانشناسا میگن “حال خوب” و “حال بد” (یعنی همون سلامت روان و پریشونی روانی) دوتا چیز جدان. اسم این نگاه هم هست “مدل دوگانۀ تداوم”. خلاصهاش اینه که ممکنه یه نفر از بیرون خیلی هم خوب باشه، ولی تو دلش درگیر دغدغهها و استرسهای بزرگ باشه و برعکس.
توی یه تحقیقی که انجام شده، اومدن روی ۲۴۶ تا دانشجوی دانشگاه بررسی کردن که حال روانیشون چطوره و آیا مشاوره روانشناسی واقعاً میتونه به حالشون کمک کنه یا نه. واسه سنجیدن شرایطشون هم چندتا مقیاس علمی استفاده کردن؛ مثلاً یکیشون Ryff’s Psychological Wellbeing Scale بود (این یه مقیاس معتبره واسه اندازهگیری ابعاد مختلف سلامت روان، مثل اینکه چقدر خودتو قبول داری یا تو کنترل محیط اطرافت چقدر موفقی)، یکی دیگه SInAPSi Academic Engagement Scale بود (یک ابزار واسه سنجیدن میزان درگیر بودن با درس و دانشگاه)، و Clinical Outcomes in Routine Evaluation که یه معیاره واسه اینکه ببینن چقدر کسی مشکل روانی داره.
جذابترش اینجاست که محققین ۹۰ نفر از دانشجوها رو قبل و بعد ۶ جلسه مشاوره بررسی کردن. یعنی اولش یه سری تست دادن (که بهش میگن T0)، بعد از گذروندن جلسات مشاوره دوباره همون تست رو زدن (که بهش میگن T1). با روشهای آماری مثل تحلیل رگرسیون و میانجیگری (یعنی بررسی اینکه چی روی چی تأثیر میذاره و آیا یه عامل باعث میشه رابطه دوتا چیز قویتر یا ضعیفتر شه) نشون دادن که دو تا ویژگی یعنی “خود-پذیری” (قبول کردن واقعیت خودمون همونطور که هستیم) و “تسلط بر محیط” (احساس اینکه میتونیم اوضاع اطراف و چالشها رو مدیریت کنیم)، خیلی تأثیر داره که حال روانیمون بهتر بشه و افسردگی و اضطرابمون کمتر شه.
یه نکته جالب دیگه این بود که میزان فعالیت دانشگاهی (درگیر بودن با درس و دانشگاه) نتونست رابطه بین سلامتی روان و حال بد رو کنترل کنه؛ یعنی صرفاً این که زیاد درس میخونی یا پروژه انجام میدی، لزوماً کمک نمیکنه حال روانی بهتری داشته باشی یا مشکلات روانیت کم بشه.
بعد از جلسات مشاوره، احساس پریشونی روانی دانشجوها به شکل قابل ملاحظهای کم شد (p < 0.001 یعنی این تغییر شانسی اتفاق نیفتاده و واقعاً معنیداره). قبل از شروع مشاوره، تقریباً ۸۴ درصدشون بالاتر از حدی بودن که بهش میگن نقطه برش کلینیکی (یعنی تو اون سطح جزو کسایی حساب میشن که مشکل روانی داره)، اما بعدش این عدد به ۵۶ درصد رسید. یعنی یه عالمه بهتر شدن!
از همه جالبتر، دوتا ویژگی یعنی “خود-پذیری” و “خودمختاری” (یعنی اینکه آدم احساس کنه مسئول خودش و تصمیماتشه و به دیگران وابسته نیست) واقعاً تو نتیجه مشاوره پیشرفت داشتن و بهبود پیدا کردن.
در کل، این تحقیق یه پیام مهم داره: سلامت روان فقط این نیست که حال بد نداشته باشی؛ باید بتونی حال خوب رو هم تجربه کنی. و برای اینکه حال دانشجوها بهتر بشه، فقط کافی نیست سراغ رفع علائم برن. بهتره دانشگاهها توی برنامههاشون هم به آموزش و تمرین مهارتهایی مثل تابآوری (یعنی اینکه جلوی سختیها کم نیاری)، مدیریت استرس و تنظیم احساسات توجه کنن، هم اینکه خدمات مشاورهایشون رو گسترش بدن. خلاصهش؟ هم باید به حال بد رسیدگی کرد، هم باید زمینهی حال خوب رو ساخت!
منبع: +