چطور می‌شه بچه‌های دبیرستانی برزیلی رو که احتمالاً دچار دیسلکسی هستن، بشناسیم؟

خب رفیق، بذار یک داستان جالبی برات تعریف کنم که دقیقاً درباره خوندن بچه‌هایی‌ه که توی مدارس راهنمایی و دبیرستان برزیل درس می‌خونن، مخصوصاً اونایی که شاید مشکل دیسلکسی یا همون ناتوانی خاص خوندن دارن (دیسلکسی یعنی وقتی مغز آدم تو خوندن و نوشتن یک مقدار گره می‌خوره و این مشکل ریشه عصبی داره). خیلی وقتا این بچه‌ها تو ایران و برزیل و خیلی جاهای دیگه تا بزرگ بشن، اصلاً کسی نمی‌فهمه که مشکلشون چیه!

یه تیم پژوهشی باحال توی برزیل اومدن یه تحقیق حسابی انجام دادن تا دقیق‌تر بفهمن چه کسایی تو این مقطع سنی ریسک دیسلکسی دارن و چجوری باید اونها رو زودتر شناسایی کرد. اولش ۲۰۶ دانش‌آموز راهنمایی رو جمع کردن که توی پایه‌های ششم تا نهم بودن: ۵۵ نفر ششم، ۵۴ نفر هفتم، ۴۶ نفر هشتم و ۵۱ نفر نهم.

مرحله اول همه با هم رفتن سراغ یه «آزمون ارزیابی فرایندهای خواندن» مخصوص. این آزمون کمک می‌کرد بفهمن وضعیت خوندن هرکی چجوریه. بعد یه جور طبقه‌بندی درست کردن تا بچه‌ها رو بذارن تو سه دسته: کسایی که خطر خاصی تهدیدشون نمی‌کنه، اونایی که «در معرض خطر کم» (Low Risk یا LR) هستن و کسایی که «در معرض خطر بالا» (High Risk یا HR) برای دیسلکسی قرار دارن.

اونایی که جزو گروه LR یا HR بودن (جمعاً ۸۴ نفر)، دوباره دونه‌دونه و جداگونه مورد بررسی قرار گرفتن تا ببینن دقیقاً مشکلشون تو سرعت خوندن و درست‌خوندن چقدره. اینجوری می‌تونستن مطمئن بشن کی احتمالاً دیسلکسی داره یا نه.

یه چیزی هم به جوابا اضافه کردن و اونم این بود که با توجه به نوع مشکل خوندن، بچه‌ها رو تو سه پروفایل یا دسته‌بندی قرار دادن: پروفایل «واجی» (phonological؛ یعنی مشکل بچه تو صداها و هجی کردن لغات هست)، پروفایل «دیداری» (visual؛ یعنی بیشتر تو تشخیص شکل کلمه‌ها یا حروف قاطی می‌کنن)، و یه سری هم بودن که واقعاً تو هیچ دسته‌ای جا نمی‌گرفتن و می‌شه گفت پروفایلشون نامشخص بود.

حالا بذار برات جالب‌ترین آمارا رو بگم:
– تو پایه ششم ۲۷.۳ درصد تو گروه خطر کم و ۱۲.۷ درصد هم تو گروه خطر بالا قرار گرفتن!
– تو پایه هفتم اوضاع عجیب‌تر هم بود: ۲۹.۶ درصد در خطر کم و ۲۵.۹ درصد در خطر بالا بودن.
– هشتمی‌ها: ۲۳.۹ درصد خطر کم و ۱۳ درصد خطر بالا.
– نهمی‌ها: ۲۳.۵ درصد خطر کم و ۵.۹ درصد خطر بالا.

همونطور که می‌بینی، تو هر پایه یک عالمه بچه هستن که یا کمی یا به شدت تو لبه‌ی خطر دیسلکسی قرار می‌گیرن و ممکنه تا حالا هیچ‌کس این رو نفهمیده باشه.

درباره اون پروفایل‌ها هم باید بگم: حدود ۳۴.۶ درصد پروفایلشون واجی بود (یعنی مشکل تو صداها و هجی‌ها)، ۲۳.۸ درصد مشکل دیداری داشتن، ۲.۴ درصد هم مخلوطی از این دو نوع مشکل رو داشتن و جالب‌تر اینه که ۳۹.۳ درصد اصلاً تو هیچ‌کدوم از این دسته‌ها جا نمی‌گرفتن، یعنی داستانشون متفاوت بود!

جمع‌بندی تحقیق این بود که واقعاً لازمه اینجور دانش‌آموزا رو حتماً ارزیابی و بررسی کنن، مخصوصاً تو دوران راهنمایی و نوجوانی، چون کلی بچه هستن که مشکل دارن اما هنوز کسی تشخیص نداده. ضمناً این پژوهش نشون می‌ده دیسلکسی فقط یک مدل یا یک شکل نداره و بچه‌های مختلف با دلایل متنوعی ممکنه دچار این مشکل بشن (همین‌قدر پیچیده و متنوع!).

در نهایت هم، این داستان ثابت کرد که باید جدی‌تر حواسمون به این بچه‌ها باشه، چون اگر زودتر تشخیص داده بشه، خیلی راحت‌تر می‌تونن راه بیفتن و تو خوندن و نوشتن معطل نشن. خلاصش اینکه شناخت این مشکلات و طبقه‌بندیشون کلی به پیشرفت این بچه‌ها کمک می‌کنه.
منبع: +