حتماً اسم نرمافزارهای متنباز (Open-source software یا به اختصار OSS) به گوشت خورده؛ مثلاً برنامههایی مثل Moodle، Lichess، یا Audacity. این پروژهها یه دنیای باحال دارن: کلی آدم تو نقاط مختلف دنیا به صورت داوطلبانه روشون کار میکنن و هیچ شرکت یا رئیس خاصی نیست که بخواد همه چیز رو کنترل کنه.
حالا مشکل کجاست؟ خیلی وقتا تو پروژههای متنباز، تمرکز اصلی بچهها روی مسائل فنی و برنامهنویسیه. در نتیجه یه چیزی که معمولاً گم میشه، توجه به تجربه کاربری (UX) و راحتی استفاده کاربرهاست. مثلاً ممکنه امکانات برنامه خیلی خفن باشن، اما واسه کاربرهای عادی انقدر استفاده ازش پیچیدهست که دود از سرشون بلند میشه!
یه راهی که واسه حل این مشکل پیشنهاد داده شده، استفاده از “پرسونا” یا همون شخصیتهای خیالیه. پرسوناها در واقع یه جور شخصیت ساختگی هستن که نمایندهٔ گروههای واقعی از کاربرها هستن. مثلاً شما فرض میکنید “مینا دانشجو” یا “رضا معلم” کاربر این نرمافزار هستن و از دید این شخصیتها سعی میکنی بفهمی کاربر چی میخواد و چه مشکلی داره. این کار باعث میشه دولوپرها (یعنی برنامهنویسها) بتونن بهتر خودشون رو جای کاربر بذارن و محصولاتشون کاربرمحورتر (User-centered design یعنی طراحی با محوریت نیازهای کاربران) بشه.
توی یه تحقیق جالب، اومدن برای سه تا پروژه متنباز معروف (مودل، لیچس، آداسیتی) پرسونا درست کردن و بعدش از چند تا کارشناس تو صنعت کمک گرفتن تا این پرسوناها رو بهتر کنن و واقعیتر جلوه بدن. بعد این پرسوناها رو به برنامهنویسها دادن و نظرشون رو پرسیدن.
نتیجهش چی شد؟ خیلی جالب بود! بیشتر برنامهنویسها پرسوناها رو معتبر (386 درصد گفتن پرسوناها قابل اعتمادن)، منسجم (79 درصد) و دوستداشتنی (86 درصد) دونستن! یعنی حسابی بهش حال کردن و گفتن این ایده به درد OSS میخوره. بعد از اون، آزمایش رو روی دانشجوها انجام دادن و باز هم فهمیدن که پرسوناها حسابی به ایجاد درک بهتر از نیازهای کاربر کمک میکنن و روی بهبود تجربه کاربری اثر میذارن.
ولی یه نکته مهم: هنوزم خیلی از دولوپرها (فقط 14 درصدشون!) و حدود یکسوم دانشجوها واقعاً حاضر نبودن این روش رو تو کارشون استفاده کنن. چرا؟ چون همچنان ذهنشون همون دغدغههای فنی و کدنویسیه و این چیزا رو حوصله ندارن. پس یه جوری بین منطق فنی و احساسات کاربری، هنوز یه گپ (فاصله) وجود داره که بستنش کار داره.
در کل، این تحقیق نشون داده که پرسوناها میتونن واقعاً به بهتر شدن نرمافزارهای متنباز کمک کنن؛ به شرط اینکه بیشتر براشون جا بیفته و شیوههایی پیدا بشه که دولوپرها هم باهاش کنار بیان. تازه این اولینبار بود که این موضوع رو به شکل تجربی و با عدد و رقماش بررسی کردن. پس اگه خودت تو تیمهای متنباز فعالی، شاید وقتشه یه کم بیشتر به کاربرا و دغدغههاشون فکر کنی و از پرسوناها کمک بگیری!
منبع: +